eitaa logo
انجمن راویان شهرستان بهشهر
296 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
2 فایل
ارتباط با ادمین @Z_raviyan
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️🎙✨ بعد از شهادت داداش مصطفے از مادرشهید پرسیدن: "حالا كه ‌بچه ات‌ شهید شده میخواے چیكار کنے؟" ایشونم دست گذاشتن روے شونه ی نوه شون و گفتن: "یہ‌مصطفےدیگہ‌تربیت‌مےڪنم🖐🏻♥️" 🌿 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
•🦋• باد هم كم نكند سوزِ دلِ صحرا را.. قطره يِ عشق به آتش بكِشَد دريا را.. اين ترك خورده دلم وحشت آن را دارد.. كه بميرد وَ نبيند پسر ِ زهرا را🥀 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺دکتر امیر حسین فردوس پس از پنجاه سال زندگی در آمریکا ؛ بعد از فوت روی سنگ مزارش در قطعه ۲۲۹ بهشت زهرا چه نوشته است؟! 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*بازگشت بیسیم‌چی کانالِ کمیل پس از ۳۹ سال*🕊️ *شهید مرتضی رضا قدیری*🌹 تاریخ تولد: ۱۹ / ۵ / ۱۳۳۴ تاریخ شهادت: ۱۹ / ۱۱ / ۱۳۶۱ محل تولد: تهران محل شهادت: فکه *🌹دخترش← پدرم بی‌سیم چی گردان کمیل بود📞 و در عملیات والفجر مقدماتی به شهادت رسید🕊️این عملیات از آن عملیاتهای عجیبی بود که متأسفانه لو رفت🥀و رزمنده‌های ما در محاصره دشمن افتادند🥀و کانالی که آب آن را فرا گرفته بود🌙می‌گفتند بعد از یکی دو روز محاصره نمی‌دانستیم به سمت دشمن می‌رویم یا به سمت قوای خودی🥀و گردان کمیل که فقط دو نفر از آن زنده ماند🥀این خاطرات را آقای شهاب از همرزمان پدر برایم می‌گوید🌙که پدرم سیدمرتضی از آن بسیجی‌های مخابراتی بود که در کانال ماند و مقاومت کرد🍃اما سرانجام همه نیروهای ما یا شهید شدند🕊️یا با تیر خلاص دشمن،شربت شهادت را نوشیدند✨و همین هایی که زنده ماندند می‌گویند: دست تقدیر،تیر خلاص رابه کلاهمان زد💥و سرباز بعثی متوجه زنده بودنمان نشد.»🥀نمی‌دانم پدرم چقدر توانست ما را در آغوش بگیرد و با ما بازی کند💕اما اراده پروردگار، پدر را در سن 27 سالگی برد تا ته بهشت🥀ما هم دلمان میخواست، کمی طعم بهشت را می‌چشیدیم..🥀عاقبت بعد از ۳۹ سال پیکرش در ایام فاطمیه✨دی ماه سال ۱۴۰۰ پیدا شد و به وطن بازگشت*🕊️🕋 *شهید‌ سید‌مرتضی‌ رضا قدیری* 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋شهید سر جدا🦋 🦋شهید نوید صفری🦋 قسمت8⃣👇👇 نوید عاشق مشهد بود. امام رضا را همیشه ابا الجواد صدا میزد. همیشه می گفت آقا را به جوادش قسم دهید. وصیت کرده بود پیکرش را برای زیارت ببریم مشهد. من احساسی را داشتم که یک عروس شب مراسم عروسی اش دارد. شب سالگرد ازدواج پیامبر و حضرت خدیجه بود. تاریخی که ما برای مراسم عروسی مان در نظر داشتیم. پیکر را که وارد حرم کردند، ما پشت سر تابوت بودیم. انگار روی ابرها راه می رفتم، آقا نوید از سوریه برگشته بود و ما برای مراسم عروسی آمده بودیم حرم امام رضا. چادرم کشیده می شد روی زمین خواهر آقا نوید جمع کرد چادرم را و بی اختیار گفت:《 مریم شبیه عروسا شدی یکی باید پشت سرت بیاد چادرت رو بگیره بالا》 🌷🌷🌷 پیامک بلند بالایی را از سوریه برای من و مادرش فرستاده بود و از ما حلالیت طلبید: 《 من تمام مسائل رو برای ازدواج و بقیه‌ی کارها درک می کنم. اما یه چیزایی اینجا هست که چون شما نمی بینید و من نمی تونم تعریف کنم برای شما قابل درک نیست. یه وقتایی یه کارایی پیش میاد اینجا که از هر کاری مهمتره و به جون آدما ربط داره. کسانی هستند با شرایط بدتر از من ایستادن اینجا و دارن کار می کنن که فقط خدا میدونه. آدم خجالت میکشه جلوشون بگه که من می خوام برم به عروسیم برسم. خلاصه حلال کنید اگه یه وقتایی از دستم عصبانی می شید که چرا نمیای! ببخشید من رو》 🌷🌷🌷 همیشه می گفت:《 ما باید توی زمان حال زندگی کنیم》 همیشه طوری برای زندگی شور و نشاط و برنامه ریزی داشت که انگار قراره صد سال زندگی کنه. جوری هم بفکر آخرتش بود و هم اینکه انگار همین فردا صبح از دنیا میره. جوری زندگی می کرد که وابسته ی دنیا نشه، که دلش اسیر نشه. دنبال عاقبت به خیری می دوید. تلاش می کرد برای ترک گناه و روز به روز بهتر شدنش برای چه بوده! نفسش را به حال خودش رها نمی کرد. از دستش حرص می خوردم، وقتی می گفتم بیا بیشتر کنار هم باشیم و از فرصت های باهم بودنمان استفاده کنیم و جواب میدداد:《 ما باید دلبسته ی هم باشیم ولی وابسته ی هم نباشیم. اگه به هم وابسته بشیم دیگه دل کندن خیلی سخت میشه، خیلی از دوستام رو دیدم که لحظه ی آخر که شهادت بهشون نزدیکه چهره ی زن و بچه سون میاد جلوی چشمشون و می بینن نمی تونن دل بکنن. 🌷🌷🌷 آقا نوید همیشه می گفت:《 شهادت منوبازه! هر طوری که دوست داشته باشی می برنت، می خرنت!》 دست نوشته های شهید که دلش می خواست با تمام وجود به سمت امام حسین برود: 《طریقه ی شهادت مهم نیست و باکی ندارم از نوع آن که تیر بخورم، ذبح شوم... اما از همه بهتر زیر دست وپای دشمنان لگد مال شدن است و بعد ذبح شدن که می دانم لذتش از همه بیشتر است و نمی خواهم هیچ وقت بدنم سالم بماند، زیرا دوست ندارم فردای قیامت شرمنده ی مادر شما باشم و دوست دارم درحالی محشور شوم که بدنی پر از زخم داشته باشم و سر خود را به روی دست گرفته باشم و تقدیم کنم، باشد که مورد لطف مادرتان قرار گیرم.》 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«🕊🤍» - - همیشھ‌میگفت‌من‌یہ‌ࢪوز؎ شھیدمیشم✌️🏼💔 یباࢪم‌ڪھ‌نوجوون‌بود؛ معلمش‌بہ‌خاطࢪباز؎گوشے ازڪلاس‌بیࢪونش‌ڪࢪد😐😅🌸 گفت‌حالاڪھ‌منوبیࢪون‌مےڪنیدحࢪفےنیست! ولۍبدونیدداࢪیدشھیدِآیندࢪوبیࢪون‌مۍڪنید💚🌿シ! 🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇 https://eitaa.com/Revayate_ravi