18.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
🔸 " غرب وحشی "
🎙به کلام برادر سید امیر سادات کرمی
🔹 در ویژه برنامه ' صعود چهل ساله '
🔸تهیه شده در تیمرسانهی اتحادیه انجمن اسلامی دانشآموزان شهرستان بهشهر
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
9.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
¦🤍🕊¦
#استادپناهیان میگه:
گیرِتوگناهاتنیست!
گیرتو کارایخوبیه...
کهانجاممیدی...
ولی نمیگی"خدایابهخاطرتو"...!🌱
#اخلاصیعنی
خدایافقطتوببینحتیملائکههمنہ
#حاج_مهدی_رسولی
#امام_زمان
#شبتون_مهدوی
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
انجمن راویان شهرستان بهشهر
❣﷽❣
🔰روایـت دختر جوانی ڪه با یڪ جانباز اعصابوروان ازدواج ڪرد🔰
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
9⃣5⃣ #قسمت_پنجاه_ونهم
📖صدای خانم نصیری را شنیدم. بیدار شده بودند. اشکم را پاک کردم😢 و در زدم. انقدر به این طرف و ان طرف تلفن کردم تا مکان #تصادف و مکان نزدیک ان را پیدا کردم. هدی را فرستادم مدرسه، زنگ زدم☎️ داداش رضا و خواهر هایم بیایند. محمدحسن و هدی را سپردم به #رضا، میدانستم هدی داییش را خیلی دوست دارد و کنار او ارام تر است.
📖سوار ماشین🚙 اقای نصیری شدم. زهرا و شوهر خواهرم اقا نعمت هم سوار شدند، عقب نشسته بودم. صدای پچ پچ ارام اقا نعمت و اقای نصیری با هم را میشنیدم و صدای زنگ موبایل هایی📱 که خبر ها را رد و بدل میکرد. ساعت ماشین #ده_صبح را نشان میداد. سرم را تکیه دادم به شیشه و خیره شدم به بیابان های اطراف جاده.
📖کم کم سر وصدای ماشین خوابید. #محسن را دیدم که وسط بیابان افسار اسبی🐎 را گرفته بود و به دنبال خودش میکشید، روی اسب #ایوب نشسته بود. قیافه اش درست عین وقت هایی بود که بعد از موج گرفتگی حالش جا می امد؛ مظلوم و خسته😢
📖-ایوب چرا نشسته ای روی اسب و این #بچه پیاده است؟ بلند شو
محسن انگشتش را گذاشت روی بینی. زهرا دستم را گرفت"چی شده شهلا‼️"
بیرون وسط بیابان دیگر کسی نبود. صدای اقا نعمت را میشنیدم که حالم را میپرسید. #زهرا را میدیدم که شانه هایم را میمالید. خودم را میدیدم که نفسم بند امده و چانه ام میلرزد😭
📖هر طرف ماشین را نگاه میکردم #چشمهای خسته ی ایوب را میدیدم. حس میکردم بیرون از ماشینم و فرسنگ ها از همه دورم، تک و تنها👤 و بی کس با چشم های خسته ای ک نگاهم میکند. قطره های اب را روی صورتم حس کردم. زهرا با بغض گفت: شهلا خوبی⁉️ تو را بخدا ارام باش.
📖اشکم که ریخت صدای ناله ام بلند شد.
_ایوب رفت، من میدانم😭 #ایوب تمام شد
برگه امبولانس🚑 توی پاسگاه بود. دیدمش رویش نوشته بود #اعلام_مرگ، ساعت ده، احیا جواب نداد.
🖋 #ادامه_دارد...
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
🔰روایـت دختر جوانی ڪه با یڪ جانباز اعصابوروان ازدواج ڪرد🔰
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
0⃣6⃣ #قسمت_شصت
📖توی #بیمارستان دکتر که صورت رنگ پریده ام را دید، اجازه نداد حرف بزنم. با دست اشاره کرد به نیمکت بنشینم🛋
_ارام باشید خانم، حال ایشان ....
چادرم را توی مشتم فشردم و هق هق کردم
+به من #دروغ نگو، هجده سال است دارم میبینم هر روز ایوب اب میشود. هر روز درد میکشد💔 میبینم که هر روز میمیرد و زنده میشود. میدانم که #ایوب_رفته است.
📖گردنم را کج کردم و ارام پرسیدم: رفته؟🙁 دکتر سرش را پایین انداخت و #سردخانه را نشان داد. توی بغل زهرا وا رفتم. چقدر راحت پرسیدم "ایوب رفته؟"
📖امکان نداشت ایوب برای #عملیاتی به جبهه نرود و من پشت سرش نماز حاجت نخوانم. سر سجادت زار نزنم😭 که برگردد. از فکر زندگی بدون ایوب💕 مو به تنم سیخ میشد. ایوب چه فکری درباره من میکرد؟ فکر میکرد از اهنم؟ فکر میکرد اگر اب شدنش را تحمل کنم #نبودنش هم برایم ساده است؟
📖چی فکر میکرد که ان روز وسط شوخی هایمان در باره مرگ گفت: حواست باشد بلند بلند گریه نکنی✘ سر وصدا راه نیاندازی، یک وقت وسط گریه و زاری هایت #حجابت کنار نرود. حجاب هدی، حجاب خواهر هایم. کسی صدای انها را نشنود🔇 مواظب باش به اندازه مراسم بگیرید، به اندازه گریه کنید.
📖زهرا اخرین قطره های اب قند را هم داد بخورم. صدای داد و بیداد #محمدحسین را میشنیدم. با لباس خاکی و شلوار پاره و خونی جلوی پرستارها ایستاده بود. خواستم بلند شوم، زهرا دستم را گرفت و کمک کرد. محمدحسین امد جلو صورت خیس من و زهرا را که دید.
🖋 #ادامه_دارد...
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
🛑عکس ساده اما متفاوت در راهپیمایی ۲۲بهمن امسال
نکته رو گرفتی؟
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
🔴آخرین میخ بر تابوت اغتشاشات 1401
🔹اولین میخ بر این تابوت را باید عفو گسترده زندانیان مربوطه توسط رهبر معظم انقلاب دانست ، این اقدام در عین حال که رأفت و نگاه پدرانه رهبری به جوانان و اقشار جامعه را تداعی مینماید؛ از سوی دیگر نمایانگر اعتماد به نفس نظام و دستگاه امنیتی در کنترل آشوب ها و حفظ امنیت کشور است، چرا که معمولا در کشورهای دیکتاتور و سرکوبگر سعی بر بالا بردن شدت برخورد با اعتراض کنندگان جهت پیشگیری از تکرار آن است.
🔹دومین میخ اما برگزاری جشنواره فیلم فجر علیرغم جنجال شدید رسانه ای دشمن جهت تحریم آن بود؛ هرچند تعداد معدودی از بازیگران در جشنواره شرکت نداشتند اما هیچ خللی در برگزاری جشنواره وجود نداشته و طبق روال سالهای قبل این رویداد فرهنگی برگزار و جوایز مربوطه به هنرمندان برگزیده اهدا شد.
🔹آخرین میخ بر تابوت اغتشاشات را باید حضور میلیونی مردم در راهپیمایی سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی دانست، جائیکه علیرغم سرمای هوا اقشار مختلف مردم در سراسر کشور بار دیگر با حضور خود موجب یأس و ناامیدی دشمنان نظام شدند.
🔹در پایان باید توجه داشت هرچند آتش اعتراضات خاموش و جوانب امنیتی و اجتماعی تحت کنترل می باشد اما چنانچه عقلای نظام از حوادث اخیر درس نگیرند و شکاف فرهنگی موجود بخصوص در نسل جوان مرتفع نشود دشمن به راحتی با سواستفاده از خلأ های موجود «فرقی نمیکند با بهره گیری از حوادث واقعی باشد یا پیاده کردن سناریوهای ساختگی» با قدرت رسانه ای و پیاده نظام نفوذی خود قادر به تحریک احساسات و فریب بخشی از مردم خواهد بود.
🌀 با ما همراه باشید در کانال انجمن راویان شهرستان بهشهر در ایتا👇👇👇
https://eitaa.com/Revayate_ravi
7.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خروجی چند ماه تلاش براندازها این شد که مردم در قطار هم راهپیمایی کردن
#یعنیعاشقتونم❤️😂