eitaa logo
روایت عشق🖤
960 دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
3.5هزار ویدیو
159 فایل
﷽ 🔸تبادلツ👇🏻 تبادل باهر تعداد عضوی انجام میشه مهم محتواست😊 ❤️ @Azii0_0zii شما مهمان شهدا هستید😍😊 🌺کپی به شرط صلوات برای ظهور اقا و دعا برای شهادت خادمین کانال😊🌹 🌺لفت به شرط صلوات برای سلامتی آقا eitaa.com @Revayateeshg
مشاهده در ایتا
دانلود
هرگز نمیـرد ... آن ‌ڪـہ دلــش جلدِ " مشهد " است ... حتـی اگــر ڪہ بال و پرش را جدا ڪنند ... 🦋 🌺 •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈• @Revayateeshg •┈┈••✾❀♡❀✾••┈┈•
🔴 گوشه‎ای از زندگی حاج احمد متوسلیان در یک نگاه🌺 انتشار به مناسبت ۱۴ تیر، سالروز ربوده شدن احمد متوسلیان💔 @Revayateeshg ╰─🕊──🌷──🕊─╯
پرؤردگارآ ...✨ واژه شهید چيست .... كه روی هر جوانی میگذاری🌸 این چنین زیبا می‌شود 🙃❤️ شه‍ید بابك نوري هریس ⊰᯽⊱┈──╌♥️╌──┈⊰᯽⊱ @Revayateeshg
دلگيـــــر که شدے از زمانہ تعطیـــــل ڪن زندگـــے را بـــــرس به داد ِدلَــــــــــٺ حــــــرم اگـــــر راه نیافتے 🌷شـهــــــدا🌷 هستند، گلزارشان مےشود مأمنـــــے برای دلـــــــــــٺ ⊰🌺⊱┈──╌❊╌──┈⊰🌸⊱ @Revayateeshg ⊰🌸⊱┈──╌❊╌──┈⊰🌺⊱ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
⊰🌺⊱┈──╌❊╌──┈⊰🌸⊱ @Revayateeshg ⊰🌸⊱┈──╌❊╌──┈⊰🌺⊱
💔 حاجی، آرام دستش را بالا آورد و به انتهای افق اشاره کرد، و گفت: بسیجی! آنجا انتهای افق است ... من و تو باید پرچم خود را در آنجا در انتهای افق برافرازیم. هر وقت پرچم را آنجا زدی زمین، آن وقت بگیر و راحت بخواب؛ ولی تا آن وقت نه! ... برگرد💔 ... @Revayateeshg
✳ فرمانده زیر کولر! 🔻 حسین نشسته بود داخل قایق که چند تا از نیروها پریدند توی قایق و گفتند: «ببخشید برادر اگه می‌شه ما رو ببر اون طرف آب.» رسیدند به وسط آب که یکی از آن‌ها گفت: «فکر می‌کنید الان توی این گرما فرمانده لشکر چه کار می‌کنه؟» بعد هم که جوابی نشنید ادامه داد: «من که مطمئنم با یه زیرپوش نشسته توی دفترش زیر کولر.» یکی از نیروها گفت: «بهتره حرف خودمون رو بزنیم.» ولی او ادامه داد: «آخه همه‌ی سختی‌ها مال ماست، اون‌ها که کاری نمی‌کنند.» یکی دیگر از نیروها با عصبانیت گفت: «اگه ادامه بدی می‌اندازیمت تو آب، مگه نه برادر؟» حاج حسین اما با خنده‌ی روی لبش هیچ جوابی نداد. 📚 برگرفته از کتاب ؛ خاطراتی از سردار مجموعه‌ی ۱ 📖 ص ۵۴ ❤ ⊰᯽⊱┈──╌♥️╌──┈⊰᯽⊱ @Revayateeshg
خدا داره صدامون میکنه رفقا😍📿 زودتر بریم... نماز اول وقتش میچسبه❤️😉 ⊰🌺⊱┈──╌❊╌──┈⊰🌸⊱ @Revayateeshg ⊰🌸⊱┈──╌❊╌──┈⊰🌺⊱