eitaa logo
ٖؒ﷽‌ریحانة الحسین(ع)‌﷽ؒ
1.9هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
2.9هزار ویدیو
29 فایل
حجاب تو نشانه ریحانه بودن توست🧕🌱 جزئی ازبخشِ قشنگ زندگیِ اکیپ چهارتا دهه هشتادی❤️👭 کپی از پست ها؟حلالت رفیق‌ فقط یک ذکر استغفار‌ به نیت ما‌ کپی‌از روزمرگی‌؟ راضی نیستم شروع نوکری ۱۴۰۲/۸/۱۸ ارتباط با خادم کانال: @Rahele_Rr «1k... 🛩 ...2k
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نظم اعداد بهم ریخته از رفتن تو یک نفر رفته ولی هیچکسی اینجا نیست. . -
ٖؒ﷽‌ریحانة الحسین(ع)‌﷽ؒ
نظم اعداد بهم ریخته از رفتن تو یک نفر رفته ولی هیچکسی اینجا نیست. . #شهید_جمهور -
[استراحت نکرد تا ما آب و برق داشته باشیم و درراه خدمت به مردم به شهادت رسید ولی پزشکیان در کمال پرویی می گوید: مثل من در خانه لباس گرم بپوشید. .]
شهادتتون‌مبارك‌آقاحمید(=
مراقب حرفایی که میزنیم باشیم چون نمیدونیم چند بار قراره تو ذهن کسی تکرار بشه
ودرد؛ به مویرگ هایمان رسیده بود اما هنوز لبخند می زدیم...
امام رضا یعنی نمیخوای این نوکر ُدوباره راه بدی تو پناهگاهت ؟ .
🤍بھـٰاࢪ عـٰاشقۍ‌🤍 زمزمه میکنم: منم همین طور +دلم خیلی براش تنگ شده _همه چی درست میشه بسپارش به خدا آه بلندی میکشد و در چشمانم خیره میشود +تو چی؟ _من چی؟ +دلت براش تنگ نشده _چرا،خیلی 💞💞 روی صندلی مینشینم و با اخم وحشتناکی نگاهم را به چشمانش میدوزم با تنفر به او خیره میشوم و نفسم را عصبی بیرون میفرستم _الان خیلی خوشحالی مگه نه؟ دستانش را مدام و با استرس تکان میدهد _چرا حرف نمیزنی؟قبلا که خیلی خوب بلدی بودی حرف بزنی با لکنت می گوید +من..نمی خواستم اتفاقی برای اونا بیوفته دستم را محکم روی میز میکوبم که با ترس چشمانش را روی هم میفشارد _پس چکار میخواستی بکنی احمق؟ها +فقط قرار بود بترسونمش قرار نبود کسی آسیب ببینه با فریاد می گویم _تو آدم کشتی تو الان یه قاتلی میفهمی؟ حتی به عمه ی خودتم رحم نکردی عوضی دلت خنک شده؟ انتقامتو گرفتی حالت خوبه؟ +نه...نه پاهایش را تکان میدهد و این نشان از استرس و اضطراب احسان میدهد یقه اش را محکم میگیرم و با دستم بلندش میکنم _پس چی؟به خواسته ات رسیدی چرا خوشحال نیستی ها چرا این کارو کردی عوضی +همه چی تقصیر اون سعید بود نقشه ی اون بود _تو چرا عملیش کردی لعنتی مشتی حواله ی صورتش میکوبم که جواد وارد اتاق میشود +چکار میکنی؟ من را با زور از احسان جدا میکند و دستم را میگیرد و به سمت بیرون میبرد _ولم کن،جواد +که بری سراغش؟ _من خوبم لازم نیست نگران من باشی +تو دیوونه شدی نمیفهمی روی صندلی مینشینم و سرم را بین دو دستانم میگیرم _حالم بده خیلی دستش را روی شانه ام قرار میدهد +درکت میکنم _نه هیج کس درکم نمیکنه دارم نابود میشم جواد دلم میخواد بمیرم +این حرفا رو نزن مطمئنم یه روز بهم میگی ریحانه خانم هم بهوش اومده نگران نباش سرم را تکان میدهم +برو خونه استراحت کن .. نویسنده:سرکار‌خانم‌مرادی ✎Join∞❤️∞↷ @Reyhana_Al_Hosseyn