eitaa logo
ٖؒ﷽‌ریحانة الحسین(ع)‌﷽ؒ
1.9هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
2.9هزار ویدیو
28 فایل
حجاب تو نشانه ریحانه بودن توست🧕🌱 جزئی ازبخشِ قشنگ زندگیِ اکیپ چهارتا دهه هشتادی❤️👭 کپی از پست ها؟حلالت رفیق‌ فقط یک ذکر استغفار‌ به نیت ما‌ کپی‌از روزمرگی‌؟ راضی نیستم شروع نوکری ۱۴۰۲/۸/۱۸ ارتباط با خادم کانال: @Rahele_Rr «1k... 🛩 ...2k
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ٖؒ﷽‌ریحانة الحسین(ع)‌﷽ؒ
به‌نام‌خدای‌شعروغزل✨🌱
آنچه‌که‌امروز‌در‌‌کانال‌ ٖؒ﷽‌ریحانةالحسین‌ٖؒ﷽گذشت:)
‹بسـم‌اللّٰھ..🤍!›
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید نوید صفری❤️‍🩹 نوید میگفت که برا گرفتن حاجاتتون زیارت عاشورا بخونید و به من هدیه کنید! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✎Join∞❤️∞↷ @Reyhana_Al_Hosseyn
‌‌دستگاه‌تنظیم‌کننده‌موتور‌ روح‌‌ما‌نمازه🕊! بوعلی‌سینا‌وقتی‌نمیتونست‌مسئله‌ی روحل‌کنه‌فورا‌مسجدی‌پیدا‌میکرد‌ دورکعت‌نمازمیخوند، برمیگشت‌مشکلش‌حل‌میشد!(: ذهن‌وقتی‌نتونست‌درست‌کار‌کنه‌ از‌نمازه‌،نمازخونش‌کم‌شده🙃! چند‌واحدنماز‌به‌خودش‌تزریق‌کنه‌ حله✔️🍃 میگه؛ نماز‌برا‌آخرت‌نیست! برای‌آباد‌کردنه‌دنیا‌ست، شایدبگین‌نه‌برای‌آخرتِ‌واینا،🙄 شما‌اگرمیخواید‌برای‌خدا‌‌ وآخرت‌عبادت‌کنید بایدآدم‌معمولی‌بشید‌که‌بندگی‌کنید‌دیگه‌ درسته! آدم‌اگر‌میخواد‌درست‌عبادت‌کنه برای‌آخرت‌اول‌باید‌درست‌زندگی‌کنه، میخوای‌درست‌زندگی‌کنی‌ اول‌بایدنماز‌بخونی، تااززندگیت‌ونمازت‌لذت‌نبری‌ باخدارفیق‌نمیشی‌! آدم‌بداخلاق‌که‌به‌سمت‌خدا‌نمیره‌ بایداول‌نماز بخونه! خدایا‌همه‌نمازهای‌خراب‌مارو‌به‌بزرگی خودت‌قبول‌کن(: توفیق‌دورکعت‌نماز‌خوب‌بهمون‌بده🙃✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✎Join∞❤️∞↷ @Reyhana_Al_Hosseyn
اگه‌بهمون‌بگن                                این‌چندروزروبه‌ڪسی‌پیام‌نزن! بی‌خیالِ چڪ‌ڪردن‌تلگرام‌واینستاگرام شو به‌هیچڪس‌زنگ‌نزن! اصلاچندروزموبایلت‌روبده‌به‌ما... چقــدربهمون‌سخت‌میگذره؟؟!! حالااگه‌بگن‌چندروز قرآن‌نخون‌چی؟! چقدربهمون‌سخت‌میگذره؟! بانبودنِ‌ڪدومش‌بیشتراذیت‌میشیم؟ نرسه‌اون‌روزڪه‌ارتباط‌با بقیه‌روبه‌ ارتباط‌باخداترجیح‌بدیم...💔
جوان ها،یہ‌جوری‌درس‌بخونید ؛ کہ‌وقتی‌آقا‌ اومد‌ برین‌کنارشون وایستین ، بگین‌آقا‌کدوم‌کارت‌رو‌زمینہ ؟ ما‌همه‌چی‌بلدیم ! ما‌بلدیم‌انجامش‌بدیم...:)🌿 -حاج‌مهدی‌رسولی ✎Join∞❤️∞↷ @Reyhana_Al_Hosseyn
دل‌رااگرازحسین‌بگیرم‌چه‌کنم بی‌عشق‌حسین‌اگربمیرم‌چه‌کنم فرداکه‌کسی‌رابه‌کسی‌کاری‌نیست دامان‌حسیـــــن‌اگرنگیرم‌چه‌کنم 🚶🏽‍♂. .♥️ ✎Join∞❤️∞↷ @Reyhana_Al_Hosseyn
❂◆◈○•-------------------- ﴾﷽﴿ ❂○° °○❂ 🔻 قسمت با صدای صحبت دو نفر آرام چشمانش را باز کرد ،همه چیز را تار می دید،چند بار پلک زد تا دیدش بهتر شد،صدا بسیار آشنا بود به سمت صدا چرخید،کمیل را که در حال صحبت با پرستار بود،دید، سردرد شدیدی داشت ،تا خواست دستش را تکان دهد ،درد بدی در دستش پیچید،و صدای آخش نگاه کمیل و پرستار را به سمت تخت کشاند. پرستار سریع خودش را به سمانه رساند ومشغول چک کردن وضعیتش شد،صدای کمیل را شنید: ــ حالتون خوبه؟ ــ سمانه به تکان دادن سرش اکتفا کرد،که با یادآوری صغری با نگرانی پرسید: ــ صغری؟صغری کجاست؟حالش چطوره؟ ــ نگران نباشید ،صغری حالش خوبه سمانه نفس راحتی کشید و چشمانش را بست. **** دو روز از اون اتفاق می گذشت،سمانه فکرش خیلی درگیر بود ، می دانست اسید پاشی آن روز بی ربط به کاری که کمیل انجام داده نیست،با اینکه کمیل گفته بود شکایت کرده و شکایت داره پیگیری میشه اما نمی دانست چرا احساس می کرد که شکایتی در کار نیست و امروز باید از این چیز مطمئن می شد. روبه روی آینه به چهره خود نگاهی انداخت،آرام دستی به زخم پیشانیش که یادگار دو روز پیش بود کشید،خداروشکر اتفاقی نیفتاده بود فقط پای صغری به خاطر ضربه بدی که بهش خورده شکسته. چادرش را روی سرش مرتب کرد و از اتاق بیرون رفت،سید با دیدن سمانه صدایش کرد: ــ کجا داری میری دخترم؟ ــ یکم خرید دارم ــ مواظب خودت باش. ــ چشم حتما سریع از خانه بیرون رفت و سوار تاکسی شد .آدرس کلانتری که به صغری گفته بود غیر مستقیم از کمیل بپرسه، را به راننده داد. مجبور بود به خانواده اش دروغ بگوید ،چون باید از این قضیه سردربیاورد،اگر شکایت کرده که جای بحثی نمیماند اما اگر شکایتی نکرده باشد...!!! بعد حساب کردن کرایه به سمت دژبانی رفت و بعد دادن مشخصات و تلفن همراه وارد شد . ــ سلام خسته نباشید ــ علیک السلام ــ سرگرد رومزی ــ بله بفرمایید ــ گفته بودن برای پیگیری شکایتمون بیام پیش شما ــ بله بفرمایید بشینید **** سمانه نمی توانست باور کند،با شنیدن حرف های سرگرد رومزی دیگر جای شکی نمانده بود،کمیل چیزی را پنهان می کند،تصمیمش را گرفت،باید با کمیل صحبت می کرد. سریع سوار تاکسی شد و به سمت باشگاه رفت! ... ✍ : فاطمه امیری ✎Join∞❤️∞↷ @Reyhana_Al_Hosseyn