9.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یک دوربین مخفی متفاوت در حرم رضوی🥺🥺
واکنشها دیدنی است ...💔
آدما وقتۍ دیگہ چیزیو ندارن
میفهمن ، چیو از دسٺ دادن🥀
مثلحاجے💔🥲
#حاج_قاسم
✎Join∞❤️∞↷
@Reyhana_Al_Hosseyn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپِ تولد حاجی رو که میبینم، بیاختیار با خانوادهشون میگم نـخیـر ولی یهو یادم میوفته چهار ساله به آرزوش رسیده :))
تولدت مبارک سردارِ عزیزِ ما❤️✨
سال جدید رو با سید الشهدای مدافع حرم سردار دلهامون حاج قاسم عزیزمون شروع میکنیم
از رفتار و منش و خصوصیات سردار یاد بگیریم،دوست داشتن ایشون کافی نیست
باید تلاش کنیم شبیه ایشون باشیم
اعمال مون رو امروز هدیه میکنیم به این شهید والا مقام
و امید داریم ان شاالله روزی که هیچ کسی یار و یاوری نداره این شهید دستمون رو بگیرن
#سردار_دلها
#حاج_قاسم
✎Join∞❤️∞↷
@Reyhana_Al_Hosseyn
وقتی از خودش عکس میگرفتم
اعتراض میڪرد، وقتی میخواستند با
فـرزندان شھدا عکس بگیـرند
بھم میگفت:آقای دوربیندار عڪس گـرفتـی؟
خوب شد؟
#حاج_قاسم 💔🕊
✎Join∞❤️∞↷
@Reyhana_Al_Hosseyn
ٖؒ﷽ریحانة الحسین(ع)﷽ؒ
از آنشبكِتورفتی؛
همهشبھاسرداست . .
#حاج_قاسم🌱'!
حاجی،حالمون خیلی بده،
خودت هوای رفیقی که یادت بوده رو داشته باش… 😭😭😭
#رییسی #حاج_قاسم
✎Join∞❤️∞↷
@Reyhana_Al_Hosseyn
✨بسماللهالقاصمالجبارین✨
✨رمان امنیتی و جذاب #سپر_سرخ
✍قسمت ۱۱ و ۱۲
نورالهدی در همین فرصت برایم شامی تدارک دیده بود اما من یک قطره آب از گلوی خشکم پایین نمیرفت و دلم پیش او مانده بود که معصومانه پرسیدم:
_به نظرت کی بود؟
لقمهای که برایم پیچیده بود به سمتم گرفت و با اطمینان پاسخ داد:
_اگه نشونههاشو به ابوزینب بگی حتماً میشناسه!
لقمه را از دستش گرفتم و نمیدانستم همسرش از کجا باید آن مرد را بشناسد که با صدای نازکش سینه سپر کرد: _ابوزینب از فرماندههای حشدالشعبی و عملیات آزادی فلوجه شده. اکثر نیروهای این خط رو میشناسه.
سپس خودش لقمهای خورد و میخواست حالم را عوض کند که با شیطنتی ساختگی سر به سرم گذاشت:
_ابوزینب میدونه کی رو بفرسته شناسایی، طرف داعشیها رو هم سر کار میذاره!
به زحمت خندید تا من هم بخندم اما سه سال در غربت فلوجه، خنده از یادم رفته و امروز تا سرحدّ مرگ ترسیده بودم که دوباره لقمه را کنار سفره قرار دادم و خودم را کنار کشیدم. هنوز همه بدنم از ضرب زمین خوردن درد میکرد، مچ دستانم از جای جراحت زنجیر ضعف میرفت و نمیدانستم کار فلوجه و پدر و مادرم به کجا میرسد که دوباره پرسیدم:
_عملیات فلوجه کی شروع میشه؟
او هم اشتهایی به خوردن برایش نمانده و به هوای من با غذا بازی میکرد که دستش را از سفره عقب کشید و با مکثی پاسخ داد:
_نمیدونم، ولی میگن نزدیکه!
سپس حسی در دلش شکفته شد،لبخندی شیرین صورتش را پوشاند و مژدگانی داد:
_مثل بقیه عملیاتها، تو این عملیات هم حاج قاسم شخصاً حضور داره!
هالۀ خندۀ صورتش هرلحظه پررنگتر میشد و خبر نداشت من حاج قاسم را نمیشناسم که چشمانش درخشید و لحنش غرق اشتیاق شد:
_وقتی پای #حاج_قاسم به معرکهای باز بشه، داعش که هیچ، آمریکا هم حساب کار دستش میاد! الان چند روزه آمریکا و عربستان و یه عده از نمایندههای پارلمان که طرفدار آمریکا هستن، دنیا رو گذاشتن رو سرشون که چرا #حاج_قاسم تو فلوجه دخالت میکنه؟ آخه میدونن وقتی حاج قاسم بیاد تو میدون، فاتحه داعش خوندهاس!
هنوز مثل همان سالهای دانشجویی دل پُرشورش برای جنگ و جهاد میتپید و من در برابر اینهمه حرارت لحنش، یخِ قلبم باز نمیشد و تنها توانستم یک کلمه بپرسم:
_حاج قاسم کیه؟
تازه یادش آمد ما زیر ظلم داعش از دنیا بیخبر ماندهایم که رنگ خنده از صورتش رفت و مردانه حرف زد:
_فرماندۀ سپاه قدس ایرانه! این دو سال حاج قاسم و ابومهدی نیروهای حشدالشعبی رو سازماندهی کردن و با همین نیروهای مردمی، نفس داعش رو تو عراق گرفتن!
خجالت کشیدم از نام ابومهدی هم سؤال کنم و بفهمد او را هم نمیشناسم؛ اما انگار پس از سالها از غاری بیرون آمده بودم و حرفهایش همه برایم نامفهوم بود. سرم را از پشت به دیوار تکیه داده و کلام او به آخر نرسیده بود که خانه در تاریکی مطلق فرو رفت
و من حتی از سایۀ خودم میترسیدم که از همین تاریکی، تمام تنم تکان خورد و بی هوا جیغ زدم. نورالهدی بلافاصله چراغ قوه موبایلش را سمت صورتم گرفت و با آرامش خبر داد:
_نترس عزیزم، چیزی نیس، برق رفته. معمولاً شبها این ساعت برق میره.
همزمان از جا بلند شد، به سمت کمد کنار اتاق رفت و همانطور که شمعی را از جعبه بیرون میکشید، سر درددلش باز شد:
_اونوقت یه عده شعار میدن ایران باید از عراق بره! انگار عراق رو ایران اشغال کرده! دولت اعلام کرده قاسم سلیمانی به درخواست رسمی ما تو عراق حضور داره. امام جمعه بغداد تو خطبههای نماز جمعه گفته اگه ایران نبود، داعش سامرا رو با خاک یکسان میکرد ولی اینا فقط میگن ایران باید بره! انگار تو این کشور نبودن و ندیدن داعش تا ۳۰ کیلومتری بغداد رسید و اگه حمایت ایران و حاج قاسم نبود، همون روزای اول، بغداد هم مثل موصل سقوط میکرد!
هنوز تمام ذهنم از وحشت امروز زیر و رو شده و از حرفهایش چیز زیادی نمیفهمیدم که در سکوتی خسته نگاهم در تاریکی فضا گم میشد. مقابلم شمع را روی زمین در شمعدانی نشاند و همانطور که کبریت میکشید، حرف دلش را زد:
_انگار اصلاً نمیبینن ۱۳ ساله آمریکا تو این کشور هر کاری دلش خواسته کرده!حالا که ایران حریف داعش شده، آمریکا تو سرشون فرو کرده که ایران کشورتون رو اشغال کرده و باید بره!
از نور لطیف شمع، جمع دو نفرهمان رؤیایی شده و او هنوز دلش پیش حاج قاسم و ایرانیها بود که غریبانه آه کشید:
_همین الان کلی از همرزمای ابوزینب ایرانی هستن! تا الان خیلیهاشون شهید شدن...
و هنوز حرفش تمام نشده، کسی در خانه را کوبید و من از ترس، به لباس نورالهدی چنگ زدم. حس میکردم تعقیبم کردهاند و نورالهدی منتظر کسی نبود که با تأخیر از جا بلند شد و پشت در صدا رساند:
هدایت شده از ٖؒ﷽ریحانة الحسین(ع)﷽ؒ
سالگرد شهادتت نزدیک است سردار..💔:(
و چه بد است دیگر از نعمت بودنت برخوردار نیستیم..
سردار!تو مایه ی افتخار این وطن هستی..
دلتنگتیم..💔
#حاج_قاسم
✎Join∞❤️∞↷
@Reyhana_Al_Hosseyn
5.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما را از جان دادن نترسانید
ما از جان عزیزتر داشتیم که رفت!
#حاج_قاسم #سوریه
#وعده_صادق
✎Join∞❤️∞↷
@Reyhana_Al_Hosseyn