8.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگه منو نخوای میمیرم...
جز تو مگه آخه کیو دارم...
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن
وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین
وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن
وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین
«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ،
السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ»
#شبجمعهستهوایتنکنممیمیرم💔
┄┅┅┅┅❁🦋❁┅┅┅┅┄
@Reyhanatorasooll
دستتو بده به من ، از باتلاق گناه بیا بیرون ؛
دستتو بده به من بابا جان ..
┄┅┅┅┅❁🦋❁┅┅┅┅┄
@Reyhanatorasooll
چون تُ دارم همه دارم
دگرم هیچ نباید..
┄┅┅┅┅❁🦋❁┅┅┅┅┄
@Reyhanatorasooll
هرکسسورهجمعهروادرشبجمعه
بخواند...
کفارهگناهانبیندوجمعهاست...♥️
┄┅┅┅┅❁🦋❁┅┅┅┅┄
@Reyhanatorasooll
Dua Kumayl [128].mp3
28.55M
شبجمعههوایحرم💔
#دعایکمیل..
نوایعلیفانی🎤
التماسدعا🖐🏽!
┄┅┅┅┅❁🦋❁┅┅┅┅┄
@Reyhanatorasooll
.
📚 داستان عجیب مفاتیح و قرآن
جناب حاج ملا علی بن حسن کازرونی از کویت به شیراز آمدند و بیمار بودند و برای درمان به بیمارستان نمازی مراجعه کردند. کتاب مفاتیح الجنان و قرآن مجید همراه آورده و فرمود که این دو را داستانی است:
اما مفاتیح: من در کودکی بی پدر و مادر شدم و کسی مرا به مکتب نفرستاد و بی سواد بودم تا سالی که به عزم درک زیارت عرفه، کربلا مشرف شدم،
روز عرفه برخاستم مشرف شوم از کثرت جمعیت راه عبور مسدود بود به طوری که نمیتوانستم حرم مشرف شوم و هرچه فحص کردم یک نفر باسواد را که مرا زیارت دهد و با او زیارت وارده را بخوانم کسی را ندیدم.
شکسته و نالان حضرت سیدالشهداء را خطاب کردم:
آقا! آرزوی زیارتت مرا اینجا آورده، سوادی ندارم، کسی هم نیست مرا زیارت دهد.
ناگاه سید جلیلی دست مرا گرفت فرمود: با من بیا پس از وسط انبوه جمعیت راه باز شد، پس از خواندن اذن دخول وارد حرم شدیم زیارت وارث را با من خواند و پس از زیارت به من فرمود:
پس از این زیارت وارث و امین اللّه را میتوانی بخوانی و آنها را ترک مکن و کتاب مفاتیح تماما صحیح است و یک نسخه آن را از کتابفروشی شیخ مهدی درب صحن بگیر.
حاج علی مزبور گوید در آن حال متذکر شدم لطف الهی و مرحمت حضرت سیدالشهداء را که چطور این آقا را برای من رسانید و در چنین ازدحامی موفق شدم،
پس سجده شکری بجا آوردم چون سر برداشتم آن آقا را ندیدم هرطرف که رفتم او را ندیدم از کفشداری پرسیدم گفت آن آقا را نشناختم.
خلاصه چون ازصحن خارج شدم و شیخ مهدی کتابفروش را دیدم پیش از آنکه از او مطالبه کتاب کنم این مفاتیح را به من داد و گفت نشانه صفحه زیارت وارث و امین اللّه را گذاشته ام،
خواستم قیمت آن را بدهم، گفت پرداخته شده است و به من سفارش کرد این مطلب را فاش نکن؛ چون به منزل رفتم متذکر شدم کاش از شیخ مهدی پرسیده بودم از کسی که حواله مفاتیح برای من به او داده است.
از خانه بیرون آمدم که از او بپرسم فراموش کردم و از پی کار دیگری رفتم، مرتبه دیگر به قصد این پرسش از خانه بیرون شدم باز فراموش کردم خلاصه تا وقتی که در کربلا بودم موفق نشدم.
سفرهای دیگر که مشرف میشدم در نظر داشتم این پرسش را بکنم تا سه سال هیچ موفق نشدم، پس از سه سال که موفق به زیارت شدم شیخ مهدی مرحوم شده بود (رحمة اللّه علیه).
و اما قرآن مجید پس از عنایت مزبور به حضرت سیدالشهداء علیه السّلام متوسل شدم که چون چنین عنایتی فرمودید خوب است توانائی قرآن خواندن را مرحمت فرمائید،
تا اینکه شبی آن حضرت را در خواب دیدم پنج دانه رطب دانه دانه مرحمت فرمود و من خوردم و طعم و عطرش قابل وصف نیست و فرمود میتوانی تمام قرآن را بخوانی.
پس از آن این قرآن مجید را شخصی از مصر برایم هدیه آورد و من مرتب از آن میخواندم و سپس هر کتاب حدیث عربی را میتوانم بخوانم.
📔 داستانهای شگفت (شهید دستغیب)، ص٢۴۵
#امام_حسین #داستان_بلند
┄┅┅┅┅❁🦋❁┅┅┅┅┄
@Reyhanatorasooll
اے مادر مهربان هستے، 💞
اے فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها)،
کاش میتوانستم رو در رو و مقابل تو نشسته و چشم در چشم با تو سخن بگویم!
خستهام از هر آن چه بدی و تلخی در این دنیاست!!!😒
می گویند دعاے مادر مستجاب است!!!!
مرا و همسالانم را از دعای خیرت بهره مند کن
🥀🤲
دهه_فاطمیه🖤
┄┅┅┅┅❁🦋❁┅┅┅┅┄
@Reyhanatorasooll