eitaa logo
🌹ریحانةُ الرسول(علیهاالسلام)🌹
98 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
562 ویدیو
46 فایل
هر کس میخواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند ....
مشاهده در ایتا
دانلود
💝💝 💝💝 💠 «اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَيْكَ فِي دَوْلَةٍ كَرِيمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلامَ وَ أَهْلَهُ...» 🌿 «خدایا! مشتاقیم به زندگی در عصر دولت کریمه‌‌ی امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف که اسلام و اهلش را در آن عزیز می‌گردانی...» 📚 فرازی از شبهای ماه مبارک رمضان السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَلِيفَةَ اللَّهِ وَ نَاصِرَ حَقِّهِ 🌺🍃 @ReyhanatoRasoul97
/ بسیار جذاب و خواندنی آیت الله : مرتاضی از هند به قم آمده بود و ادعاهای عجیبی داشت. از جمله اینکه می گفت می توانم انسان ها را با نیروی روحم از زمین بلند کنم و راست می گفت چون تعدادی از مردم را بلند کرده بود. روزی در مجمع ما آمد. دوستم سید موسی صدر - بعدها : گفت: اگر می توانی مرا از زمین بلند کن. گفت درون آن سینی بنشین. ما با خود فکر کردیم سید موسی حالا وردی ذکری چیزی می گوید و جادوگری این مرتاض را باطل می کند. اما مرتاض کمی تلاش کرد و آقا موسی را با سینی حدود یک متر به هوا برد. وقتی قضیه تمام شد ما سید موسی صدر را سرزنش کردیم که این چه کاری بود کردی؟ چرا آبروی ماها را بردی. سید گفت: می خواستم را بشکنم. ولی هر چه تلاش کردم گویی مرا بسته بودند و نمی توانستم از روی سینی به زمین بپرم.  مرتاض را نزد استاد خود علامه بردیم. ما نگران بودیم که آبرویمان نرود و به استادمان گفتیم که این مرتاض از آمده و کارهای خارق العاده می کند و برخی نمونه هایش را هم ما دیده ایم. علامه فرمود: مثلا چه کارهایی؟ گفتیم مثلا انسان را روی هوا بلند می کند. هیچ تعجبی در علامه بر انگیخته نشد و فرمودند خب نشان دهد. مرتاض گفت: به ایشان بگویید می خواهد تا ایشان را بلند کنم؟ وقتی به علامه گفتیم ایشان فرمود انجام دهد. من همینطور که مشغول نوشتن بودم به نوشتنم ادامه می دهم و او کار خودش را بکند ... مرتاض مقداری دم و دستگاهش را در آورد و اورادی خواند و مدتی کارهایش طول کشید. علامه هم کماکان سرش روی کاغذ بود و کنار دیوار نشسته بود و مشغول نوشتن . مدتی گذشت یک دفعه علامه سر خود را بالا آورد و نگاهی به مرتاض کرد و دوباره سرش را پایین انداخته و مشغول نوشتن شد. مرتاض در هم شد اما دوباره ادامه داد. اوراد و اذکاری می خواند که ما نمی فهمیدیم و اداها و اطواری هم در می آورد. مدتی گذشت دوباره علامه سرش را لحظه ای بالا آورده و نظری به چشمان انداخت و دوباره مشغول نوشتن شد. که آثار ناراحتی در چهره اش موج می زد و عصبی هم شده بود که نتوانسته بود را از زمین بلند کند باز هم ادامه داد و این بار کارهایش بیشتر طول کشید. علامه در مرحله سوم نگاهش را به او دوخت و اندکی طول داد. مرتاض پا شد و وسایل خود را جمع کرد و با سراسیمه گی و التهاب بیرون رفت . برخی از ماها پی اش رفتیم و از وی پرسیدیم چه شد، نتوانستی؟ با عصبانیت گفت من تمام نیرو و توان خود را بکار گرفتم تا وی را تسخیر کنم و بعد او را از زمین بلند کنم ونهایتا ایشان نگاهی به من کردند و تمام اورادم شد و کارهایم نقش بر آب . به علاوه نفوذ نگاهشان جوری بود که کم مانده بود قبض روح شوم. مثل اینکه کسی گلوی مرا گرفته و کم مانده بود خفه شوم. دفعه ی دوم سعی بیشتری کردم ولی ایشان با یک نگاه کوتاه دوباره کم مانده بود جان مرا بگیرد. دفعه ی سوم نهایت درجه ی تلاشم را و هر چه بلد بودم به کار بردم تا تسخیرش کنم ولی این بار هم جوری نگاه کرد که احساس و اینکه کسی گلوی مرا می فشرد از دو دفعه ی قبل بیشتر شد و این بود که فهمیدم این روح را نمی توان تسخیر کرد و خیلی عظمت دارد ... @ReyhanatoRasoul97
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ ❣ ❣ گل سپید🌸 همیشه بهار! می آیی برای رونق این لاله زار هنوز نبض دلم💓 این سؤال را دارد که با شروع کدامین می آیی؟ به پاس این همه آلاله هم شده بی شک به شهر مردم می آیی سپیده سرزده🌥ای آفتاب من پس کی به چشم روشنی این دیار ؟ 🌸 🌺🍃 @ReyhanatoRasoul97
مداحی آنلاین - ای آرزو ترین بهار .mp3
2.1M
💕ای آرزوترین بهار💕 ✨ای آرزوترین بهار ... تنها امید روزگار ... ✨آرامش دلهای زار ... ماه شبای انتظار ... 🌷 🌺🍃 @ReyhanatoRasoul97 ═✧❁🌷یازهـرا🌷❁✧═┄
📕داستان مرحوم مجلسی نقل کردند: که هارون، خلیفه مقتدر و بی حیای عبّاسی دستور داد کنیز زیبا صورتی را برای خدمت کردن به امام موسی بن جعفر به زندان بردند (و منظورش بدنام کردن حضرت بود) امام پیغام داد: این شما هستید که با هدایای خود شادمان می‌شوید من به کنیز و امثال آن نیازی ندارم. هارون از این پیام سخت خشمگین شد و گفت: به او بگویید ما به رضای تو کنیز را به زندان، نزد تو نفرستادیم و دستور داد که کنیز را نزد حضرت بگذارند و بازگردند. مدتی گذشت، هارون خادمش را به زندان فرستاد تا خبری بگیرد. خادم به زندان رفت با کمال تعجب دید آن کنیز به سجده رفته است و مرتب میگوید: قُدّوس سُبحانکَ سُبحانکَ، جریان را به هارون گزارش داد. هارون گفت: به خدا سوگند! موسی بن جعفر او را سِحر کرده است،کنیز را بیاورید. کنیز را به حضور هارون آوردند، نگاهش را به آسمان دوخت و ساکت ایستاد. هارون پرسید: تو را چه شده؟ گفت خبر تازه ای دارم! وقتی مرا به زندان بردند دیدم مرد مرتب نماز می‌خواند، بعد از نماز مشغول تسبیح و تقدیس خداوند می‌شود. به او عرض کردم: مولای من! شما کاری ندارید برایتان انجام دهم؟ فرمود: با تو چه کار دارم؟ عرض کردم: مرا به خدمت به شما آورده اند. آن بزرگوار با دست اشاره کرد و فرمود: پس اینها چه کاره اند؟! نگاه کردم، باغی دیدم بسیار وسیع و زیبا که اول و آخر آن ناپدید بود، فرش های نفیس در آن گسترده بود و حوریه های بسیار زیبا با لباس های آراسته در آنجا بودند که هرگز نظیرآنها را ندیده بودم. با مشاهده آنها در برابر خدای خود به سجده افتادم و در سجده بودم که خادم تو به سراغم آمد و مرا نزد تو آورد. هارون گفت: ای ناپاک! شاید وقتی به سجده رفتی اینها را در خواب دیدی؟ گفت نه! به خدا سوگند! این واقعیات را پیش از سجده دیدم و بعد از مشاهده آنها به سجده افتادم. هارون (به فردی) گفت: این ناپاک را بگیر و مراقب باش کسی این مطلب را از او نشنود، اما کنیز بدون درنگ مشغول نماز شد. از او پرسیدند: چرا چنین میکنی؟ گفت: عبد صالح(موسی بن جعفر علیه السلام) را چنین یافتم ... راوی این داستان می‌گوید: این کنیز زندگی خود را به همین منوال در بندگی خدا سپری کرد تا از دنیا رفت. این قضیه چند روز قبل از شهادت امام کاظم (ع) رخ داد. 📕بحار الانوار، جلد ۴۸، ص۲۳۸ 🌺🍃 @ReyhanatoRasoul97
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️❤️ ❤️❤️ روزگار عجیبی است! یکی از فقر و گرانی فریاد استغاثه اش به آسمان رسیده دیگری از ترس بیماری مضطر گشته آن یکی مانند مادران هندی و یمنی و سوری جان کودکش به خطر افتاده ... مضطر شویم قبل از آنکه مضطرمان کنند این دنیا بدون تو روی آرامش را نخواهد دید ... @ReyhanatoRasoul97
حال دنیا خوب نیست! گرفتاری و غم، ترس و اضطراب، ظلم و فساد... گلوی دنیا را می‌فشارد!! و در این میان همه‌‌ی دل‌ها و فکرها، در جستجوی منجی بشریت و موعود همه ادیان‌اند!!! باید همه برای آمدنش دعا کنیم... ▪️مرا بدون تو حالی برای شادی نیست ▫️اللهم عجل لولیک الفرج @ReyhanatoRasoul97 ═✧❁🌷یازهـرا🌷❁✧═┄
4_5812108559952904465.mp3
10.42M
🎼ندیده دل به تو دادم.. 😍 🎤حاج ❤️فوق العاده فوق العاده 💙جشن نیمه شعبان @ReyhanatoRasoul97 ═✧❁🌷یازهـرا🌷❁✧═┄
معیاری برای زندگی.mp3
5.48M
🌟 شب نیمه شعبان، شبِ قدر است! شبی که می‌شود سرنوشتمان را تغییر دهیم! 👌👌👌 و زندگی را بعد از سالها خطا و بیراهه، از نو شروع کنیم ! @ReyhanatoRasoul97 ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا