eitaa logo
ریحانه زهرا:))🇵🇸
4.6هزار دنبال‌کننده
53.7هزار عکس
37.6هزار ویدیو
616 فایل
‹ ﷽ › - ️مـٰا‌همـآن‌نَسل‌ِجَوانیـم‌ڪِہ‌ثـٰابِت‌ڪَردیم‌ در‌رَه‌ِعِشـق،جِگَردارتَراَزصَد‌مَردیم..! - هرچه‌اینجا‌میبینید‌صرفا‌برای‌ما‌نیست! - کپی؟! حلالت - ‹بی‌سیم‌چۍ📻› https://harfeto.timefriend.net/17323605084289 - <مدیرارتباطات> @Reyhaneh_Zahra2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ دلتنگم و دیدار تو درمان من استـ🥺 بی رنگ رخت زمانه زندان من استـ😢🚶‍♀ +شده‌دلتنگ‌شوی‌راه‌بھ‌جایی‌نبری:)💔 ‌ ••
❤️ 🌷 ''همۀ کسانی که در جنگ تحمیلی هشت ساله، چه با حضور خود یا فرزندان و عزیزانشان حضور و فعالیتی داشته اند، مخصوصا خانواده شهیدان عزیز و جانبازان و اسیران گرامی،باید بدانند که در امتحانی بزرگ شرکت کرده و از آن سربلند بیرون آمده اند.'' -مقام‌معظم‌رهبری✨
• سھم‌من‌هم‌ا‌‌‌‌ز‌جنگ‌پدرے‌بود‌ ڪه‌هیچ‌وقت بھ‌جلسه‌اولیاءمربیان‌مدرسه‌نیامد..'! 🖐🏻💔
چادرم تنها طلوع زیبای تاریک جهان است😍 چشم های خورشید را اگر دیده باشی مردمک های تیره‌اش،حسابی دل میبرد👀 من هرروز نور چشم مادرم زهرا را به سر میکنم🍃
🌱 دوستِ بد یاگناه‌روبرات‌خوشگل‌میڪنه یاخودش‌گناهڪاره!! دوستِ خوب توروبه‌یادخدامیندازه وقـتۍڪنارشۍازگناه ڪردن‌شرم‌دارۍ...🙂💜 مواظب‌باشیم‌باگناه‌امام‌زمان‌روناراحت نکنیم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ •••┈✾~🍃🖤🍃~✾┈•••
•💔🖐🏼• آرزو یعنے.. داشتن یہ جفت پـ👣ـای خستھ، هشتـ⁸⁰ـاد ڪیلومترۍ ڪربـ🕌ـلا ..((: ⌈🖤 ⌋
• ادب نوڪرۍ حڪم مۍڪرد محض تسلاۍ قلب خواهرتان خدمت برسیم؛ ارباب حلال ڪن ڪه جاماندیم...💔🖐🏻 حلال‌مان ڪن ڪه ادب نوڪرۍ بلد نیستیم.. بابت تمام ڪم‌ڪارۍ ها و ڪوتاهۍ‌ها در این چهل‌روز سنگین ببخش مارا🚶🏻‍♂
-بسم الله الرحمن الرحیم- 📚| 🍁| سیاهی چشمان سعید از شدت هیجان می لرزد 😣 و سفیدی آن مثل زمینی که می گوید سرخ و پر از خون می شود و صورتش خیس عرق. 😓😥 با دست هایش شانه های سرهنگ را محکم می گیرد و بلند بلند فریاد می زند . 😱😥 سرهنگ بهت زده به صورت سعید زُل می زند.😳 دیگر از چشم های سرهنگ نمی ترسد و از زنگ صدایش هم حساب نمی برد.😣 صبح یک روز خنک 🌥پاییزی سال۹۳، تهرانپارس، چهارراه سیدالشهداء. همه چیزی آرام بود جز دل سعید که تنها علت ناآرامی اش امتحان بود؛😓 ولی حالا...😧 _مگه چی گفت؟😳 مگه حرف بدی زد؟😑 بد کرد از ناموس مردم دفاع کرد؟😒 حقش این بود؟ 😡 سرهنگ دست های سعید را که مثل دو قالب یخ شده است در دست می گیرد. 🤕 از سرمای دست های او، حرارت عصبانیت سرهنگ هم کم می شود.🙁😞 سعی می کند معنی کارهای او را بفهمد. 😕 دستش را آرام روی شانه ی پسر می گذارد. شانه اش گرم میشود و بغضش آرام آرام سر باز می کند.😞😭 کلماتش در لا به لای هِق هِق گریه به سختی شنیده می شود.😓😭 _اقا...! اقا...!😶 ادامه دارد...
امام‌علی[ع]میفرمایند🌹 شما را به تقوای الهی و نظم در کارتان سفارش میکنم!🗃 📚 ‌
•💛🖇• • یـڪ‌نفـر؎...🙃🌸'! امـا‌جھـانـم‌بۍ‌تـو‌خالسـٺ💔🤕'!.