eitaa logo
ریحانه زهرا:))🇵🇸
4.5هزار دنبال‌کننده
53.6هزار عکس
37.2هزار ویدیو
615 فایل
‹ ﷽ › - ️مـٰا‌همـآن‌نَسل‌ِجَوانیـم‌ڪِہ‌ثـٰابِت‌ڪَردیم‌ در‌رَه‌ِعِشـق،جِگَردارتَراَزصَد‌مَردیم..! - هرچه‌اینجا‌میبینید‌صرفا‌برای‌ما‌نیست! - کپی؟! حلالت - ‹بی‌سیم‌چۍ📻› https://harfeto.timefriend.net/17323605084289 - <مدیرارتباطات> @Reyhaneh_Zahra2
مشاهده در ایتا
دانلود
•🖤🔦• اگه‌یه‌روز‌به‌خُودِت‌اومدی دیدی‌دیگه‌بااسم‌ِ‌کربلا‌دلت‌هوایی‌نمیشه .. نمازت‌به‌تاخیرمیافته .. روضه‌وهیئت‌مثلِ‌قبل‌‌بھت‌نمیچسبه .. یااگه‌‌راحت‌گناه‌کَردیُ‌دلت‌نگرفت💔! برودنبال‌ِیه‌سری‌اشکال‌ِاساسی که‌ازَش‌بی‌خبرۍ(((:🖐🏼' خونه‌تکونیِ‌دل‌یادت‌نره‌رفیق! ‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| -من‌گفته‌ام‌به‌همه‌اربعین‌حرم‌هستم -این‌تن‌بمیرد‌آبرویم‌رانبر‌حسیـن..❤️‍🩹 📆
این‌ دوری‌ و دوستی .. دارد‌ به‌ درازا‌ میکشد ! این‌ فراق .. دارد‌ سخت‌ میگذرد ! این‌ امروز‌ و فردا ها دارد‌ زیاد‌ میشود ! این‌ دلتنگی .. و امان‌ از این‌ دلتنگی ..💔 شبتون حسینی
دیدید بعضیا خیلی ان... هم نورانی دارن، هم نورانی، اینا خیلی خوب حسینُ تو دلشون جا دادن...، هرجا به پستشون خورده، گفتن: این دل فقط جای حسین است و بس! مثل شهدا... شبتون شهدایی🌱
خدایا به قلب کوچکم وسعت ده تا بتوانم بزرگیت را درک کنم و در دریای بزرگی و پاکی  و مهربانی تو غرق شوم  و به بالهایم توانی ده  تا بتوانم به سوی تو پرواز کنم تو که آشنا ترین آشنایی شبتون پر از مهر خدا:)))✨
هروقت‌میری‌رختخوابٺ یه‌سلامۍ‌هم‌به‌امام‌زمانٺ‌بده ۵دقیقه‌باهاش‌‌حرف‌بزن چه‌میشودیه‌شبی‌به‌یاد‌کسی‌باشیم‌که هرشب‌به‌یادمان‌هست...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ریحانه زهرا:))🇵🇸
نام تو زندگی من #پارت_155 اجازه رو نداشتم. برگشتم. باید می رفتم. هنوز قدمی بر نداشته بودم که صدای
نام تو زندگی من آراسب انگار صدامو شناخت ناله ی خفه ای کرد. اشکم روی گونه ام ریخت. نه، نه این آراسب نبود! صدای ناله اش بیشتر شد که هق هق گریه ام بالا رفت. - آراسب! صدایی نداد! کتشو گرفتم و تکونش دادم که ناله ای کرد. از سرش خون میومد با گریه گفتم: - بیدار شو بگو چی کار کنم؟ آراسب! صدای خفه اش رو شنیدمکه گفت: - را ... نن ... دگ ... ی ... ب... یم ... ارس ... تا ... ن. - آره، آره راست میگی! باید بریم بیمارستان. از جام بلند شدم اشک هامو پاک کردم. کلید روی ماشین بود. در عقب ماشینو باز کردم به طرف آراسب که روی زمین افتاده بود برگشتم روش خم شدم. - آراسب بلند شو بیا سوار شو. چشماش رو نیمه باز کرد اما دوباره بست. با ترس تکونش دادم. - آراسب! ناله ای کرد روی زمین نشستم و گریه رو سر دادم. - آخه دیوونه من نمی تونم بلندت کنم. بلند شو آراسب تو رو خدا بلند شو. اما حرفی جز ناله نمی زد. نگاهی به آراسب کردم که تکون نمی خورد. آیه بلندش کن. فعلا فکر این که نمی تونی بهش دست بزنی رو نکن. اون حالش ً بده داره میمیره. سوکوت پارکینگ،رو صدای ناله ی آراسب و گریه من می شکست. اشکامو پاک کردم و دست لرزونم رو جلو بردم و با هر سختی که بود بلندش کردم و سوار ماشین شدیم. اشک هام همون طور سرازیرمی شد.
نام تو زندگی من دستام از خون آراسب رنگین بود. پشت فرمون نشستم و ماشینو روشن کردم. هق هق گریه ام سکوت ماشینو می شکست. دعا می کردم بلایی سرش نیاد. - خدایا نجاتش بده نذار چیزیش بشه. گریه می کردم. به بیمارستان که رسیدیم پیاده شدم و با گریه وارد بخش شدم به پرستاری که اونجا بود گفتم: - خانوم، خانوم حالش بده. تو رو خدا بیاید حالش بده. - آروم باش عزیزم! فریادی کشیدم. - خانوم اون داره می میره! شما حرف از آرومی می زنید؟ با فریاد من دکتری جلو اومد که بدون اون که نگاهش کنم کتشو گرفتم و اونو به طرف ماشین بردم. در عقب رو باز کردم. دکتر با دیدن آراسب که خونین عقب افتاده بود چیزی گفت که نفهمیدم، فقط به آراسب نگاه می کردم که صورتش از خون سرخ شده بود. اونو روی برانکار گذاشتند. بی صدا همراه برانکار می رفتم که دستی اجازه جلو رفتن رو به من نداد. خیسی اشک رو بار دیگه روی گونه ام احساس کردم. دیگه توان ایستادن نداشتم. نگاهی به پرستار کردم که دهنش تکون می خورد اما صدا شو نمیشنیدم. منو به کنار صندلی برد و روی اون نشند. چیزی گفت و دوان دوان دور شد که نگاهمو باز به طرف دری که آراسب در اون بود برگردوندم. دستمو به طرف گردنبند بردم و چشمامو بستم.
نام تو زندگی من چشمام بسته بود و دستم هنوز زیر روسری و در حال لمس کردن گردنبند بود. دعایی زیرلب زمزمه می کردم. صورت خونین آراسوب از جلو چشمام دور نمی شد. دستام می لرزید لرزشی که از دیدن آراسب در اون حال به من دست داده بود. باز هم اشک روی گونه ام سرازیر شد که با شنیدن قدم هایی که نزدیک می شدند چشمامو باز کردم. نگاهم به آرسام افتاد و باز اشکام سرازیر شد. آرسام با دیدنم تعجب کرد. - آیه خانوم! با آوردن اسمم زن و مردی که کنارش ایستاده بودند نگاهشون رو به من دوختند. چشمان زن مثل ابر بهار می بارید و در آغوش مرد قرار گرفته بود. من هم آغوش گرم می خواستم. آغوش عزیز رو می خواستم. آرسام به من که خیره نگاهش می کردم نزدیک شد و جلوی پام نشست. هنوز دستم زیر روسریم بود و پلاکمو لمس می کردم. نگاهمو به آرسام دوختم. چشماش قرمز بود. - آیه خانوم چی شده شما می دونید؟! نگاهش کردم، نمی دونم توی صورتش دنبال چی می گشتم. دنبال یک آشنا! دنبال یک چیز مشترک! اما چی بود نمی دونستم! فقط می دونستم که دارم دنبالش می گردم. آرسام کالفه دستی توی موهاش کشید و عصبی گفت: - آیه خانوم چه بلایی سر آراسب اومده؟! با آوردن اسم آراسب چانه ام لرزید. تنم لرزید باز هم اشکام سرازیر شد. صورت خونین آراسب جلوی چشمام قرار گرفت. - آراسب ... آراسب رو داشتن می زدند. اون، اون فقط ناله می کرد. اونو داشتن می کشتن. داشت از سرش خون می ریخت.
3 تا پارت از رمان نام تو زندگی من تقدیم نگاه های قشنگتون:)))✨💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ریحانه زهرا:))🇵🇸
-
. کاسہ‌دلمآن‌لبࢪیزبی‌توبودن‌است ماشکیبايـﮱزێنب‌نداࢪیم‌آقاجان...
زن باحجاب مانند مرواریدی در صدف است...🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بزرگترین سرمایه ... با حرمش همسایه ... بهش میگن آقای ... ابا عبدالله!✨🖤
زنده‌ام‌بی‌تو‌همیـن‌قدر‌که‌دارم‌نفسـی.. ازجدایـی‌نتـوان‌گفـت‌به‌جـزآه‌سخـن...!:)💔
جهان پایان خوبی با حسین بن علی دارد تو تنها گریه کن در روضه، باقی را به او بسپار
••خبراز‌دل‌تنگم‌میدهـد، ••لرزش‌عڪس‌حرم ••درپیـش‌چشمانـم ••"حــسین"💔•• اللهم‌ارزقناحرم...
«والله‌ُ‌یـَعلَمُ‌مـٰافی‌قُلوبِکُم» -وخدآوند‌آنچه‌رادردل‌هـآی‌شماسـت‌می‌دآند !(:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به ط از دور سلام؛)))💔🚶‍♂ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یہ گوشہ با بغض؛تنہا میشینم عکسا؎ اربعینو با گریہ میبینم...(:💔
دلتنگ حرمتم .. به کی بگم؟! حرفامو به تو نگم به کی بگم؟