☀️ #حدیث_روز
💠 امام حسن مجتبی علیه السلام:
🌷 هرکس خدا را بندگی کند خداوند همه چیز را بنده او گرداند.
📙 تنبیهالخواطر ج۲ ص۱۰۸
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله..♡
°•🐚🕊•°
•
↯مَن مۍگویَم عِشق
↯تو بِخوانَش حُـسین…❤️
•
⃟ 🕊¦⇢ #ڪربلا
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شب_جمعه شب زیارتی #ارباب
یا حسین حلالم کن
نوکری بلد نیستم
من بدی زیاد کردم
اما آقا بد نیستم
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله 🏴
#کربلا ❤️
#دلتنگ_حرم 💔
.
سلام من به تو
آقای بی نظیر
سلام و عـَرض ادَب
ایهاالامیرِ ..
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله✋🏻
#سفینه_النجاة🕊
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از آدما
سمت حسین فرار کن
─┅═༅💠𖣔💠༅═┅─
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله
#اللهم_ارزقنا_کربلا
#شب_جمعه #التماس_دعا
🌺🍃رمـــان #ازمن_تافاطمه.. 🌺🍃
قسمت؛ ۲۴
#هوالعشق
پنجره را که باز کردم تمام بدنم سر شد
٬دستم را برزانوانم ورفتم که علی به سمتم دوید و پرسید:
-چیشد فاطمه؟
-ه...هیچی..نگا کن عظمتو٬حق بده بی توان بشم.
-یا حسین٬الله اکبر.
درچشم های علی شکل گنبد نقش بسته بود٬حلقه اشک چشمان درشتش را احاطه کرده بود٬هردو به علامت احترام تعطیم کردیم و سلام دادیم٬؛
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله
تصمیم گرفتیم هرچه زودتر به سمت حرم حرکت کنیم
٬طاقتمان طاق شده بود...علی به حمام رفت تا غسل زیارت کند٬وسایلش را اماده روی تخت گذاشتم واز فرط خستگی روی کاناپه خوابم برد...
بیدار که شدم پتویی را روی خود دیدم٬کارعلی بود. پاهایم را روی زمین گذاشتم و چشمانم را روی هم فشردم٬به خاطر کمبود اهن٬سرگیجه ها و سردرد های شدید بعد خواب یاکم خوابی به سراغم می آمد.
باهمان حال به سمت اتاق رفتم که علی را دیدم٬یکدفعه ٬چشم هایم سیاهی رفت وبه دیوار تکیه دادم وسر خوردم که علی نگران به سمتم برگشت:
-چیشدی فاطمه جان؟خوبییی؟
-ار..اره..یه شکلات از تو کیفم بده فقط .
-باشه باشه.
همراه باشکلات امد و ان را برایم باز کرد٬همانجا کنارم نشست و نگاهم کرد.
-چیه اقا جان خوشگل ندیدی؟
-نه٬ندیدم .فقط تورو دیدم.
-ای ای حاجی جان.پس ببین
-دلم برات تنگ شده بودا هناس
-واااااا
-والااااا
هردو زیر خنده زدیم
٬با کمک علی ایستادم و به حمام رفتم و لباس های تمیزم زا که مخصوص حرم با لباس علی هماهنگ کرده بودم پوشیدم٬روسری طرح ترمه با رنگ سبز تیره.مانتویی که مچ سفیدی داشت و باچهار دکمه بسته میشد٬پیراهن سه دکمه علی که یقه ایستاده بود و روی شلوار سفیدش انداخته میشد ٬یک شال سبز رنگ که نشان سیدی اش بود روی پیراهنش میانداخت ٬یعنی می انداختم.
حاضر که شدیم هم دیگر را برانداز کردیم و دستمان را روی صورتمان کشیدیم و گفتیم:
#فتبارک_الله_و_احسن_الخالقین.
با لبخند به سمت حرم پیاده راه افتادیم.هرقدم تپش قلبم را بیشتر میکرد و دستم در دستان علی فشرده میشد.کنارش بودم٬با من قدم میزد٬
الهی شکر.گنبد را که دیدم ناخوداگاه پاهایم سر شد و به علی تکیه زدم٬علی نگران نگاهم میکرد و من نگران روبه رویم را مینگریستم تا خدایی ناکرده در رویا نباشم٬نه نبودم.میدیدم این زیبای دلربا را.
به سمت اقا دست هایمان را به نشانه احترام بر قلبمان گذاشتیم و باهم سلام دادیم٬علی طوری به گنبد مینگریست که گویی اقا با او هم صحبت شده.هم قدم به سمت حرم راه افتادیم.به گریه افتاده بودم وعلی هم دیگر هوایی شده بود٬فقط نگاه میکرد و نگاه میکرد.
از هم جداشدیم تا به زیارت برویم.
به سمت ضریح که راه افتادم قلبم صدای بلندی میداد.از میان عاشقان به سختی رد شدم و دستم به ضریح رسید٬انگار که باارزش ترین ارزش هارا به دست اورده ام چنگ زدم و ان را ول نکردم.
جوی الهی تمام وجودم را فرا گرفته بود٬حال عجیب و غیرقابل وصفی بود.سرم را روی ضریح گذاشتم و گفتم:
-اقا... ممنونم...خیلییی ممنونم ٬اقاجان٬ قول میدم تااخرش باشم ٬ترو به خدای احد و واحد من و از این راه خارج نکن.
انگار که ان لحظه زمان ایستاد و قول مرا ثبت کرد.ارام شدم ٬ارام. به سمت حیاط حرکت کردم و سریعا علی را دیدم.دقیقا در وسط دو حرم ایستاده بودیم٬چه دوراهی زیبایی.به علی نگاه کردم و با تمام وجود گفتم:
-ممنون که هستی٬ممنون که براورده شدی.ممنون سید جان
با نگاه مهربانش تک تک جملاتم را بدرقه کرد و گوشه چادرم را گرفت و بوسه زد.
به سمت حرم اقا اباالفضل عباس(ع) برگشتیم و سلام دادیم.قسمش دادم به دو دست بریده اش٬که عشقمان ابدی باشد و روحمان باهم.هوا ابری شد٬ابرها فشرده شدند٬بافشرده شدن ابرها بغض کهنه ام سر باز کرد و روانه شد
٫صدای مداحی دلنشینی میامد....
🌺🍃ادامه دارد....
نویسنده: نهال سلطانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گٌفتَماِےعِشـق!
مَـࢪادَستِنِيازاسٺدِراز؛
طَلبِخـويشبہنَزدِ که بَرَم..؟!
گٌفـت:حٌـسِين♥️
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله✋🏻
11.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☀️ترس از گرمای کربلا
‼️دوست دارم برم پیاده روی #اربعین، اما از گرمای هوا میترسم.
⏱این ۹۰ ثانیه را بشو، بعد تصمیم بگیر
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله
بودن عشق تو در سینہ از الزاماٺ اسٺ
پاے تفسیر غمٺ عقل جهانے، ماٺ اسٺ
اے خیال حرمٺ علٺ شاعر شدنم
نام شش گوشہے تو منبع الهاماٺ اسٺ❤️
#عزیزم_حسین
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله
16.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به غروب کربلا قسم
به خودِ خودِ خدا قسم
تو رو دوست دارم حسین
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله
خیالاٺے شدم از بس ڪہ شبها لحظہ ے خوابم
خودم را در میاڹ صحن زیباے شما دیدم
ولے حتے خیاݪ ڪربلایٺ نیز شیریڹ اسٺ
خدا را شُڪر هر شب با خیال دوسٺ خوابیدم
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله
وبلغنیمنایبهلقیاك
دیدنتشدهآرزو
امامحسین(:🥲💔
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله