eitaa logo
ریحانه زهرا:))🇵🇸
4.5هزار دنبال‌کننده
53.6هزار عکس
37.1هزار ویدیو
615 فایل
‹ ﷽ › - ️مـٰا‌همـآن‌نَسل‌ِجَوانیـم‌ڪِہ‌ثـٰابِت‌ڪَردیم‌ در‌رَه‌ِعِشـق،جِگَردارتَراَزصَد‌مَردیم..! - هرچه‌اینجا‌میبینید‌صرفا‌برای‌ما‌نیست! - کپی؟! حلالت - ‹بی‌سیم‌چۍ📻› https://harfeto.timefriend.net/17323605084289 - <مدیرارتباطات> @Reyhaneh_Zahra2
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 🍃🌻🍃🌻 پادشاهی برای انتخاب وزیری جوان، مسابقاتی را بین جوانان برگزار نمود؛ دو جوان به مرحله نهایی رسیدند؛ مسابقه آنان به این شکل بود پادشاه هر روز پنج نخ ماهیگیری به آنان میداد و آنها باید ده روز از دریاچه ماهی می‌گرفتند؛ کسی که در انتهای ده روز ماهی بیشتری میگرفت به عنوان برنده مسابقه انتخاب می‌شد. جوان اول که بسیار پر انرژی و باهمت بود از همان ابتدا برای نخ‌ها قلاب تهیه و به آنان وصل نمود، سپس ساعتی را به دنبال طعمه برای قلاب‌ها می‌گذارنید و سر انجام قلاب‌هایی که ساخته بود را برای ماهیگیری به دریاچه می‌انداخت؛ او ‌اینگونه هر روز با هر قلاب چند ماهی می‌گرفت.🍃🌻 اما جوان دیگر پس از دریافت نخ‌ها، ساعتی به کلبه‌ای می‌رفت و بعد از آن به امور دیگر زندگی خود می‌پرداخت! روز نهم بود و کم‌کم همه به این نتیجه رسیده بودند که جوان اول برنده مسابقه می‌شود زیرا جوان دوم تا آن لحظه هیچ ماهی نگرفته ‌بود! جالب آنکه روز نهم، جوانِ دوم در شهر راه افتاد و‌ تمام مردم شهر را به ضیافت مهمانیِ فردا که روز آخر مسابقه بود با حضور جناب پادشاه دعوت نمود!🍃🌻 روز پایانی مسابقه بود، جوان اول که آثار خوشحالی در چهره او‌ پیدا بود طبق معمول با نخ‌‌ها، قلاب ماهیگیری ساخت و‌ به سمت دریاچه رفت؛ جوان دوم پس از ساعتی از کلبه بیرون آمد؛ همه شگفت زده شدند! او همراه خود تور ماهیگیری بیرون آورد! او ‌با نخ‌هایی که هر روز می‌گرفت تور ماهیگیری درست کرده بود! سپس به قسمتی از دریاچه رفت که رودخانه‌ای به آن وارد می‌شد و تور خود را به گونه‌ای جلو مسیر ورودی رودخانه بست که هیچ ماهیِ متوسط و بزرگی ن🍃🌻می‌توانست از آن عبور کند و ماهیان در تور او گرفتار می‌شدند. هر نیمساعت، تور جوان دوم مملو از ماهیان بزرگ می‌شد؛ در تور او در همان مرتبه اول به اندازه تمام ده روز جوان اول ماهی گرفتار شد! او‌ در پایان روز دهم چند هزار ماهی بزرگ صید کرده بود! همه از هوش او شگفت زده شده بودند؛ چرا که طی این مدت، او نه تنها به کارهای روز مره خود هم پرداخته بود بلکه همه مردم و پادشاه را به ضیافت ماهیِ تازه دعوت کرده بود!🍃🌻 پادشاه از ذکاوت او بسیار خوشحال شد به خصوص آنکه جوان تور را طوری بافته بود که فقط ماهیان بزرگ در آن گرفتار می‌شدند و ماهیان کوچک می‌توانستند از سوراخ‌های تور عبور کنند و‌ وارد دریاچه شوند تا در دریاچه رشد نمایند؛ همچنین از این مسئله خوشحال بود که جوان، بزرگ فکر کرده بود و ماهیان دریاچه را برای مردم قرار داده است. پادشاه او را به عنوان وزیر خود معرفی نمود و به او توصیه کرد از جوان دیگر در کارها کمک بگیرد.🍃🌻
📚 🍃🌻🍃🌻 ✍️ حفظ آرامش هنگام بی‌احترامی 🔹روزی جوانی به ملاقات دانایی رفت و به او هتک‌حرمت نمود، ‎اما دانا بی‌اعتنا به این اهانت، آرام او را نگاه کرد. 🔸وقتی بعدها دوستانش راز این آرامش را از او پرسیدند، گفت: تصور کنید کسی برای شما هدیه‌ای بفرستد و شما آن را نگیرید، یا نامه‌ای به دستتان برسد و شما آن را باز نکنید. 🔹حال آنکه احتمال دارد محتویات نامه یا آن هدیه هیچ تأثیری بر شما نگذارد. 🔸هرگاه مورد اهانت قرار گرفتید نیز این‌گونه بیندیشید، هیچ‌گاه آرامش خود را از دست نخواهید داد. 🔹مقام و منزلتی که بی‌پیرایه باشد، هرگز با بی‌احترامی دیگران خدشه‌دار نمی‌شود. 🔸کسی نمی‌تواند ارزش آبشار نیاگارا را با انداختن آب دهان در آن کم کند! 🌴🌻🌴🌻 ➥ @First_female_admiral