eitaa logo
ریحانه زهرا:))🇮🇷🇵🇸
4.8هزار دنبال‌کننده
56.7هزار عکس
46.4هزار ویدیو
648 فایل
‹ ﷽ › - ️مـٰا‌همـآن‌نَسل‌ِجَوانیـم‌ڪِہ‌ثـٰابِت‌ڪَردیم‌ در‌رَه‌ِعِشـق،جِگَردارتَراَزصَد‌مَردیم..! - هرچه‌اینجا‌میبینید‌صرفا‌برای‌ما‌نیست! - کپی؟! حلالت - ‹بی‌سیم‌چۍ📻› https://daigo.ir/secret/5953017511 مدیر ارتباطات @Reyhaneh_Zahra1
مشاهده در ایتا
دانلود
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین نامم را صدا زد گفت: توصیه ام بود! چه کردی؟ جوابی نداشتم سر به زیر انداخته و گذشتم. دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی!پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیهابر سر این کوچه، حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود.عبدالحسین آمد صدایم زد گفت:سفارشم توسل بود به حضرت زهراو رعایت خداچه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم. به سومین کوچه رسیدم؛شهید محمد حسین علم الهدی! به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند گفت: و ، در کجای زندگی ات قرار دارد؟چیزی نتوانستم جواب دهم!با چشمانی که گوشه اش نمناک شد سر به گریبان؛ گذشتم. به چهارمین کوچه؛شهید عبدالحمید دیالمه!بر خلاف ظاهر جدی اش در عکس ها بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت گفت: چقدر برای روشن کردن مردم کردی؟برای خودت چه کردی؟ برای دفاع از چطور؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود!از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم. به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران!صدای نجوا و شهید می آمد صدای و ناله در درگاه پروردگار. حضورم را متوجه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با خداوند؛ از حال معنوی ام!باز گذشتم. ششمین کوچه و شهید عباس بابایی!هیبت خاصی داشت؛ مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ؛ کم آوردم گذشتم. هفتمین کوچه انگار بود بله؛شهید ابراهیم هادی انگار مرکز کنترل دل ها بود؛ هم مدارس!هم دانشگاه!هم فضای مجازی!مراقب دل های دختران و پسرانی بود؛که در خطر لغزش و ،تهدیدشان میکرد! را دیدم؛از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم. هشتمین کوچه؛رسیدم به شهید محمودوند!انگار پازوکی هم کنارش بود؛پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند.شهید محمودوند پرونده ها را،به شهید پازوکی می سپرد!برای ارسال نزد . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم ؛ وساطت میکردند برایشان اسم من هم بود.وساطت فایده نداشت! از تا !فاصله زیاد بود. دیگر پاهایم رمق نداشت افتادم. خودم دیدم که با چه کردم! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ کانال جذاب ریحانه زهرا✨♥️ 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 『@Reyhaneh_Zahra_80
😔 ... از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین! نامم را صدا زد گفت: توصیه ام بود! چه کردی؟ جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم... دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی! پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها؛ بر سر این کوچه، حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم... به سومین کوچه رسیدم؛ شهید محمد حسین علم الهدی! به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند گفت: و ، در کجای زندگی ات قرار دارد؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... به چهارمین کوچه؛ شهید عبدالحمید دیالمه! بر خلاف ظاهر جدی اش در عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت گفت: چقدر برای روشن کردن مردم؛ کردی؟ برای خودت چه کردی؟ برای دفاع از چطور؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... به پنجمین کوچه؛ و شهید مصطفی چمران! صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با خداوند؛ از حال معنوی ام! باز گذشتم... ششمین کوچه؛ و شهید عباس بابایی! هیبت خاصی داشت؛ مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ؛ کم آوردم گذشتم... هفتمین کوچه انگار بود... بله؛ شهید ابراهیم هادی! انگار مرکز کنترل دل ها بود؛ هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود؛ که در خطر لغزش و ، تهدیدشان میکرد! را دیدم؛ از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم... هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند! انگار پازوکی هم کنارش بود؛ پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند. شهید محمودوند پرونده ها را، به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم ؛ وساطت میکردند برایشان! اسم من هم بود؛ وساطت فایده نداشت! از تا ! فاصله زیاد بود... دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... تازه فهمیدم... از کوچه پس کوچه های دنیا؛ بی شهدا،نمی توان گذشت!💔🌱
•• |السلامُ‌علیڪَ‌ایُهاالمُقدمُ‌المأمول...| آرزوے رسیدنَت در آسمان و‌زمین مانده ، ڪِی‌حاجت‌این اهل‌را برآورده بھ خیرمےڪُنی‌مولاجان♥️:) 🌱 ‌
|💛|خـــداونـــدا...! ابراهیم هادی نیستم برایت بمانم ! چمران نیستم برایت باشم ! آوینی نیستم برایت قلم بزنم ! همت نیستم که برایت بمیرم ! مرا با همه نقص هایم ...! با تمام گناهانم...!🥀😔 لیاقت ندارم ولی ... که دارم ...!!!💔
|💛|خـــداونـــدا...! ابراهیم هادی نیستم برایت بمانم ! چمران نیستم برایت باشم ! آوینی نیستم برایت قلم بزنم ! همت نیستم که برایت بمیرم ! مرا با همه نقص هایم ...! با تمام گناهانم...!🥀😔 لیاقت ندارم ولی ... که دارم ...!!!💔
💕هزار حڪمت آموختم ڪه از آن، چهارصد حڪمت انتخاب ڪردم و از آن چهارصد، هشت ڪلمه برگزیدم ڪه جامع ڪلمات است؛ دو چیز را هرگز فراموش مڪن؛ و را دو چیز را همیشه فراموش ڪن؛ هنگامے ڪه به ڪسے ڪردی زمانے ڪه از ڪسے دیدی هرگاه به مجلسے وارد شدے نگه دار اگر به سفره اے وارد شدے نگه دار وقتے وارد خانه اے شدے نگه دار و زمانے ڪه براے نماز ایستادے نگه دار
شهید امیر حاج امینی ای کسانی که این نوشته را میخوانید! اگر من به آرزویم رسیدم و از این دنیا کندم، بدانید که نالایق ترین بنده ها هم میتوانند به خواست او به بالاترین درجات دست یابند. بخشی از وصیت نامه شهید(صاحب این عکس مشهور) 🏴🏴🏴🏴
•.🌸•° | بھترین ضدِزنگ دعاست:)🌱...|
همہ گویند گذشت اما من گویمت چگونہ از ❤️ گذشت ؟!
: بچہ ها به خدا از شهدا جلو مےزنید اگہ رعایت کنید ڪه (♥️) امام زمان(عج) نَلَرزه
🔔 ⚠️ هميشه پول نيست گاهــۍ است دلـۍ ڪه بايد بدسـت مي آورديــم و نياورديــم دلۍ که شڪستيم و رها ڪرديم دلهای غمگينی ڪه بۍ تـفاوت از ڪنارشان گذشتيــم خدا از هر چه بگذرد از حق ‌الناس نميگذرد! 🍃🐳💚🍃🐳💚🍃🐳💚🍃🐳
آدم نشسته بود ، شش نفر آمدند ، سه نفر طرف راستش نشستند و سه نفر طرف چپ.🚶‍♂🚶🏻‍♂🚶🏼‍♂🚶🏽‍♂🚶🏾‍♂🚶🏿‍♂ به یکی از سمت راستی‌ها گفت : «تو کیستی؟»⁉️ گفت : « »‼️ پرسید : «جای تو کجاست؟»⁉️ گفت : « »‼️ از دومی پرسید : «تو کیستی؟»⁉️ گفت : « »‼️ پرسید : «جای تو کجاست؟»⁉️ گفت : « »‼️ از سومی پرسید : «تو کیستی؟»⁉️ گفت : « »‼️ پرسید : «جایت کجاست؟»⁉️ گفت : « »‼️ سپس به جانب چپ نگریست و از یکی سؤال کرد : «تو کیستی؟»⁉️ جواب داد : « »‼️ پرسید : «محلت کجاست؟»⁉️ گفت : « »‼️ گفت : «با یک جایید؟»⁉️ گفت : «من که آمدم می‌رود.»‼️ از دومی پرسید : «تو کیستی؟»⁉️ جواب داد : « »‼️ محلش را پرسید.⁉️ گفت : « »‼️ پرسید : «با یک دارید؟»⁉️ گفت : «من که بیایم ، خواهد رفت.»❗️ از سومی پرسید : «کیستی؟»⁉️ گفت: « »‼️ پرسید : « کجاست؟»⁉️ گفت:« »‼️ گفت:«با یک جا هستید؟»⁉️ گفت:«چون من داخل شوم، حیا خارج می شود.»❌❌