❗️❗️لطفا با حال مناسب بخوانید ❗️❗️
وقت مرور خاطرات است
وقتی از خانه به مسجد میرود ..
خاطرهی شبی که
از مسجد که به خانهاش ریختند !
وقت مرور خاطرات است..
وقتی میخ پاپیچِ عبایش میشود
خاطرهای شبی که بر اثر میخ ..
کار بیخ پیدا کرد..
میخ کارش همین است اصلا..
خاطراتش حتی قلب را سوراخ میکند
وقت مرور خاطرات است
وقتی تکیه میدهد به در ..
وقتی درد کشید پای در ... مادر !
وقت مرور خاطرات است
وقتی از پیچ کوچهای تنگ رد میشود..
رد میشود از نظرش
خاطرهی عصری کبود ..
بیا فکر کنیم ...
خاطرهای ندارد از کوچه اصلا !
وقت مرور خاطرات است
وقتی جلوی مسجد میایستد ..
وقتی خبر آوردند از خانه ...
جلوی مسجد زمین خورد و دوید ..
وقت مرور خاطرات است ..
اذان را که میگوید ..
وقتی قامت به نماز میبندد
خاطرهی آن نماز چند نفره ..
مزیّن به هقهقِ خفه شده در گلو ..
وقت مرور خاطرات است ..
گاهِ سجده .. وقتی ملائکه صدا میزنند:
تهدمت والله ارکان الهدی..
منهدةالرکن قلبی که
شکست زیر پای چهل نفر !
آن شب هم احتمالا ملائکه صدا میزدند :
تَهدَّمَتْ واللهِ أركانُ قَلبِه ..
وقت مرور خاطرات است ..
به زمین میافتد ...
به زمین افتاد ..
جان میدهد ؟! نه ..
جان داده بود قبلاً
جایی میان همان خاطرهها ..
امشب
علی … راح !
و بیچاره … ما !
#بهقلمغریب
#روایت_روضه
#شهادت_امام_علی