1_1296953261.pdf
854.2K
🌹#کتاب #من_میترا_نیستم🌹
روایت زندگی شهیده زینب کمایی
نویسنده :معصومه رامهرمزی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#من_میترا_نیستم🍂🌸
#قسمتپنجم
همین طور که در خیابان های تاریک راه میرفتیم، به مادرم گفتم:
"مامان، یادته زینب یک سالش که بود، چطور دست کرد توی کاسه و چشم های گوسفند را خورد؟"
شهرام با تعجب پرسید:
"زینب چشم گوسفند را خورد؟"
مادرم رو به شهرام کرد و گفت:
"یادش بخیر... جمعه بود❗️😔
#فرازی_از_زندگینامه
#شهیده_زینب_کمایی
برای آشنایی بیشتر با شهیده زینب کمایی با ما همراه باشید👇
نوجوانی که دستنوشتههایش، احساسات زیبایش، مهربانی و صفایش؛ رنگ و بوی دلهای پاک شما نوجوانها را دارد😊☁️
کانال #شهیده_زینب_کمایی👈 مخاطب خاص #نوجوان 👇
🌸🔸🌸🔸🌸🔸🌸🔸🌸🔸
https://eitaa.com/joinchat/3601924171C5e2fc5bbe8
هدایت شده از شہیده زيݩبـــــ کَݦايے⚘️😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#من_میترا_نیستم🍂🌸
#قسمتپنجم
همین طور که در خیابان های تاریک راه میرفتیم، به مادرم گفتم:
"مامان، یادته زینب یک سالش که بود، چطور دست کرد توی کاسه و چشم های گوسفند را خورد؟"
شهرام با تعجب پرسید:
"زینب چشم گوسفند را خورد؟"
مادرم رو به شهرام کرد و گفت:
"یادش بخیر... جمعه بود❗️😔
#فرازی_از_زندگینامه
#شهیده_زینب_کمایی
برای آشنایی بیشتر با شهیده زینب کمایی با ما همراه باشید👇
نوجوانی که دستنوشتههایش، احساسات زیبایش، مهربانی و صفایش؛ رنگ و بوی دلهای پاک شما نوجوانها را دارد😊☁️
کانال #شهیده_زینب_کمایی👈 مخاطب خاص #نوجوان 👇
🌸🔸🌸🔸🌸🔸🌸🔸🌸🔸
https://eitaa.com/joinchat/3601924171C5e2fc5bbe8