eitaa logo
ریحانه زهرا:))🇵🇸
4.6هزار دنبال‌کننده
53.3هزار عکس
36.5هزار ویدیو
613 فایل
‹ ﷽ › - ️مـٰا‌همـآن‌نَسل‌ِجَوانیـم‌ڪِہ‌ثـٰابِت‌ڪَردیم‌ در‌رَه‌ِعِشـق،جِگَردارتَراَزصَد‌مَردیم..! - هرچه‌اینجا‌میبینید‌صرفا‌برای‌ما‌نیست! - کپی؟! حلالت - ‹بی‌سیم‌چۍ📻› https://harfeto.timefriend.net/17323605084289 - <مدیرارتباطات> @Reyhaneh_Zahra2
مشاهده در ایتا
دانلود
نام تو زندکی من در راهرویی که آراسب رو داخل اون برده بودند دوختم. کاش می دیدمش. آه دیگه ای کشیدم و به طرف پدر و مادرش برگشتم. - با اجازتون من دیگه برم. آقای فرهودی نگاهی به ساعت کرد و گفت: - صبر کن به آرسام بگم برسونتت. لبخندی زدم. - نه ممنون. مزاحم آقا آرسام نمیشم. - این حرفا چیه دخترم صبر کن به آرسام میگم. - چیو به من بگید؟! با صدای آرسام به عقب برگشتم که آقای فرهودی به آرسام گفت: - خب شد اومدی. داشتم می گفتم که آیه خانم رو ببری خونشون دیر وقته دیگه. آرسام نگاهی به من کرد. - ولی ایشون نمی تونن جایی برن! با تعجب نگاهش کردم. خواستم چیزی بگم که آقای فرهودی کارمو آسون کرد. - چرا نمی تونه جایی بره؟ آرسام با لبخندی کنار مادرش نشست، اما اون لبخند به اخمی تبدیل شد و گفت: - چون باید به پلیس بگه چه اتفاقی افتاده. - ولی من اصلا قیافه شون رو ندیدم!
نام تو زندگی من ولی اون ها شما رو دیدن. شما فقط می تونید بگید که چی دیدید. سرمو تکون دادم که خانوم فرهودی نگاهی به من انداخت و رو به آرسام گفت: - چه کاریه خسته است. بذار فردا میاد به پلیس میگه. آرسام نگاهی به من کرد و گفت: - نه نمیشه. خانوم فرهودی اخمی کرد که آقای فرهودی رو به او گفت: - پسر درست حرف بزن ببینم چه خبره؟ آرسام دست به سینه نشست و نفسشو بیرون داد. - ایشون نمی تونن تنها باشن. اخمی کردم. - یعنی چی؟ خانوم فرهودی مشتی به بازوی او زد که آرسام اخمی کرد. - ای بابا، مادر من چرا می زنی؟! - درست حرف بزن ببینم چه خبره؟! - خوب ممکنه جونش در خطر باشه! برای همین دارم میگم اون هایی که آراسب رو زدن هر کسی که بودن آیه خانوم رو دیدن. اون ها فکر می کنن که ایشون هم اون ها رو دیده. برای همین میگم که نمی تونن برن خونه. با تعجب نگاهش کردم که آقای فرهودی رو به آرسام گفت: - کیا؟
3 تا پارت از رمان نام تو زندگی من تقدیم نگاه های قشنگتون:)))✨💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم رب الحسین💔🥀
|بسم ࢪب القلوبِ المُنکَسِرَه| السلام عݪیڪ یا رجاء لِقُلوبی، یا‌مهدی‌!-'🖤'-
🌱 بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم 🌱 ۞اَللّهُمَّ۞ ۞کُنْ لِوَلِیِّکَ۞ ۞الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ۞ ۞صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلی آبائِهِ۞ ۞فی هذِهِ السّاعَه وَفی کُلِّ ساعة۞ ۞وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً۞ ۞وَعَیْناً حَتّی تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ۞ ۞طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها۞ ۞طَویلا۞ *
✨ 🔔✨رحمت خدا نزدیک است✨🔔 ‌
... 🍂چه ظلمتی‌است، ولی سیرِنور نزدیک است قسـم به عشق و محبت، ظهور نزدیک است... 🍂بگو به منتــظرانِ نشسته در میقــات ســوارفاطمیــان را عبــور نزدیک است... تعجیل در فرج مولایمان صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آدم‌ازیه‌جایی‌به‌بعد دلش‌هیچےرونمیخواد... بجزیہ‌دلِ‌سیرگریہ‌ روےسنگ‌فرشاےبین‌الحرمین...♥️(:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⬛🌱 قسم‌بھ‌عشق . . کھ‌نامش‌همیشھ‌پابرجاست! نرفتھ‌قاسم‌ما‌ -اوهنوزهم‌اینجاست:) 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از دوری حرم شب و روزم به گریه رفت هرکس که گفت "کرببلا" بغض من شکست😔😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مداحی حماسی میثم مطیعی در بصره به زبان عربی و فارسی حسینیه داوودالعاشور بصره شب ۲۱ و ۲۲ ماه محرم
🏴 چهل‌روز تاریخی این چهل روزی که از عاشورا تا اربعین اتّفاق افتاده، یکی از مقاطع بسیار مهمّ تاریخ اسلام است ... این چهل روز، اوج مجاهدت همراه با تبیین، همراه با افشاگری، همراه با توضیح [است] ... این صبر فوق‌العاده‌ خاندان پیغمبر به پیشوایی زینب کبریٰ(سلام‌الله‌علیها) و امام سجّاد(علیه‌السّلام) بود که توانست حادثه‌ کربلا را ماندگار کند و به‌معنای واقعی کلمه این تبیین مکمّل آن فداکاری بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو رو به اضطرار زینب، بیا آقا... به قلب بی نوای زینب بیا آقا...
 ⃟🌸‌‌ 🌺¦⇠ حجـٰاب‌یعنۍوجدانۍڪہ‌بہ‌ هم‌جنسش‌خیـانت‌نمۍڪند یعنۍنمۍخواهد هیچ‌مردمتـاهلۍراجذب‌خـودڪند وهیـچ‌زنۍراازچشم‌شوهـرش‌بیندازد . .
🧔🏻⃟ اونایـےکـھ‌حس‌شھادت‌دارن، بــےدلیل‌نیستا ! خدایِ‌گوشـھ‌ازسرنوشتتون‌ براتون‌شھادت‌رونوشتـھ، ولـےاون‌دیگـھ‌باتوعـھ‌کـھ‌چجوری‌ بھش‌برسـے:) 📿|↫
گفت:باز هم شهید آوردن؟ یک مشت استخوان شب خواب دید در یک باتلاقه!! دستی او را گرفت...✨ گفت:کی هستی؟؟ گفت:من همان یک مشت استخوانم..!! تلنگر🙂
••• 🍃وصال او ز عمر جاودان به🍃
📚 معرفے‌ڪتاب‌ِمذهبۍشهدانھ♥️🔗! - براۍ‌زینب☁️ - مـادر‌ایران🧕🏼 - خداحافظ‌سالار🌿 - دُخترشینـا💛 - حاج‌جلال📿 پ.ن‌ :حتما‌بخونید‌عالۍ‌اَن‌چون‌خودم‌همشونو‌ خوندم :)