🌿🌺﷽🌿🌺
🔰در سالی که قحطی شده بود و مردم زانوی غم بغل گرفته بودند، عارفی غلامی را دید که شادمان است. به او گفت: چطور در چنین وضعی شادی می کنی؟
غلام: من غلام اربابی هستم که چندین گَله دارد و تا وقتی برای او کار می کنم روزی مرا میدهد، پس چرا غمگین باشم وقتی به او اعتماد دارم؟
🔸عارف میگوید: از خودم شرم کردم که یک غلام به اربابی با چند گوسفند توکل کرده و غم به دل راه نمی دهد و من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست و نگران روزی خود هستم.
#حکایت
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
5.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌍#زمان_بعد_از_ظهورآقا صاحب الزمان
#بسیار_شنیدنی
✨لباس اقا امام زمان همان لباس حضرت علی ع
✨پناه بردن امت پیامبر به آقا صاحب الزمان
✨شدت شوق مردم اخرالزمان از دیدن حضرت مهدی عج
✨هزار ودویست سال انتظار
🌸 اللهم عجل لوليك الفرج
#یا_مهدی
🌹 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم 🌹
#در_ثواب_انتشار_شریک_باشید
#الهم_عجل_لولیک_الفرج
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
اتوبوس دائم تکان میخورد و پسر جوان که دستش را به جایی نگرفته بود، مدام این طرف و آن طرف میشد!
چند باری هم نزدیک بود بیفتد!...
پیرمردی که روی صندلی نشسته و این صحنه را میدید، صدایش را توی گلو انداخت و گفت: پسرم! خُب دستت رو به میلهی بالای سَرِت بگیر تا انقدر اذیت نشی و زمین نخوری!
میگم... واقعا توی زندگی هم، داشتن یه تکیهگاه مطمئن، همیشه لازمه!
برای اینکه محکم بایستی و با هر اتفاقی هی اینطرف و اونطرف نشی!
با خدا بودن یعنی داشتنِ یه تکیهگاه مطمئن.
یعنی استواری ...
یعنی امنیت ...
یعنی آرامش ...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوره عنكبوت آیه (۴۱الی۴۳)
مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَآءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ (٤١)
داستان كسانی كه به جای خدا سرپرستانی گرفتهاند، مانند داستان عنكبوت است كه خانهای [بیدیوار و بیسقف و بیحفاظ] برای خود بنا كرده باشد، و بیتردید سستترین خانهها خانه عنكبوت است، اگر [به این واقعیت] معرفت داشتند [بتها را سرپرستان خود نمیگرفتند.]
إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (٤٢)
یقیناً خدا میداند به جای او چه چیزهایی را میپرستند [چیزهایی كه نه دارای ارزش و اعتبارند و نه قدرت تصرف در كاری را دارند!!] و فقط او توانای شكستناپذیر و حكیم است،
وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَآ إِلَّا الْعَالِمُونَ (٤٣)
این مثلها را برای مردم میزنیم، ولی جز اهل علم در آنها تعقّل نمیكنند
#قرآن
🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم🌹
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
شش درس مهم زندگی که لازم است هرروز به خودتان یادآوری کنید:
✔️شخصیت از سنگ ساخته نشده است. می توانید هرطور که میخواهید تغییر کنید
✔️هرگز والدینتان را رها نکنید.آنها دلیل اینجا بودن شما هستند
✔️هرگز بین عشق و دوستی هایتان دست به انتخاب نزنید. هردو نقش مهمی در زندگی شما دارند
✔️مردم می گویند: قلبت رو دنبال کند. در هر موقعیتی این توصیه درستی نیست. در عوض "به قلبت گوش کن و با مغزت حرکت کن"
✔️زمان تقریبا همه چیز را التیام می بخشد.زمان بدهید و تغییر را تجربه کنید
✔️افکار، احساسات را کنترل می کنند. احساسات، رفتارتان را کنترل می کنند. پس خوب فکر کنید تا خوب رفتار کنید و نتیجه خوب بگیرید.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ریحــانہ شــ🌙ــو
بسم الله الرحمن الرحیم✨ رمان #در_آسمانم_برایت_جایی_نیست... #قسمت_387 از جا بلند شد و بی حرکت چشمش ر
بسم الله الرحمن الرحیم✨
رمان #در_آسمانم_برایت_جایی_نیست...
#قسمت_388
هر دو قدری سکوت کردن و در نهایت سکوت را پارسا شکست.
_میشه چند دقیقه با هم حرف بزنیم؟
_دارم به اتوبان میرسم! دیگه دیره!
_هر جا بگی میام.. مهم نیس کجا.. فقط بذار چند دقیقه حرف بزنیم!
نفس عمیقی کشید.. نگاهی به ساعتش انداخت. راهنما زد و گوشه ای خلوت نگه داشت. پارسا
همچنان منتظر شنیدن جوابش بود. نگاهی به اطرافش انداخت و گفت:
_اولِ اتوبانِ شهید بابایی ایستادم.. بعد از پل هوایی!
_تا بیست دقیقه میرسونم خودمو!
.
.
عینکِ آفتابی اش را کنار گذاشت و پیاده شد. ماشینِ سام دقیقا چند متر جلو تر از او توقف کرده
بود. سوار شد و سالمِ زیر لبی گفت. سام یک دستش را زیر چانه اش گذاشته بود و به رو به رو
خیره بود.
_هرچقدر فکر میکنم به جواب نمیرسم! دیگه چیزی نیست که به خاطرش بخوای منو ببینی! چیزی
که به خاطرش تو این ترافیک در عرضِ نیم ساعت خودت و برسونی این ورِ شهر!
پارسا لبخند یک طرفه ای زد..دو طرف پالتویش را به هم نزدیک کرد و به ماشین های رو به
روخیره شد.
_خیلی چیزا هست که من و تورو با هم رو در رو کنه سامیار... زندگی یه جورایی ما رو به هم وصل
کرده که بخوایمم نمیتونیم از سایه ی هم فرار کنیم!
سام سرش را برگرداند و به نیم رخ اش خیره شد.
_برای چی اومدی؟ یه بازیه جدید؟
خطِ عمیقی میانِ پیشانی اش افتاد.
_نه... بازی نه! فقط اومدم بگم حق نداری بری!
خندید.
_و اینو تو به من میگی؟ که حقِ چی رو دارم؟
_نه.. من نمیگم... اینو بچه ای به تو میگه که به خاطر از دست ندادنِ تو پدرِ واقعیش رو از دست
داده! حاال میخوای تو هم بزنی به چاک و همه چی تموم؟ این حق و نداری مرد! کوتاه بیا!
پوزخند صداداری زد.
_ببین کی داره از حق و حقوق حرف میزنه! جالبه برام.. بازم بگو!
برگشت و انگشت اشاره اش را به طرف سام گرفت.
_تو مردی درست.. مردونگی کردی درست... واسه بچم پدری کردی درست.. ولی بهت اجازه
نمیدم هر چی خواستی در موردم بگی.. مطمئن باش اگه خودتم جای من بودی تو اون لحظه
انتخابت همون راه بود. من نرفته بودم سیزده بدر میفهمی؟ زندگیمو اینجا گذاشتم و رفتم تا زنم
مجبور نباشه به خاطر دو تا امضا و اجبار باهام زندگی کنه!
لبخند غریبی زد.
_منم دارم همین کارو میکنم! تفاوتی بینمون نیست!
_هست.... خیلی تفاوت هست. من مجبور بودم ولی تو نیستی...من پای آبروی خودم و نیل در
میون بود که رفتم ولی تو چی؟ داری میری که چی بشه؟ که اون بچه از اینجا مونده از اونجا رونده
بشه؟
سکوتِ سام کالفه اش کرد... این مرد تصمیمش را گرفته بود!
_فکر نکن برام آسونه که بیام اینجا و به پات بیفتم تا از زندگیِ کسی که تا عمر دارم دوستش
خواهم داشت نری بیرون! که زار بزنم برای بچم پدری کنی من همچنان بیرونِ این زندگی بمونم!
هر جوری دوست داری فکر کن.. دنبالِ منافعی برای خودم نیستم! من زندگیم و باختم. نیل دیگه
هیچ وقت منو به عنوانِ مرد قبول نمیکنه! من این باخت و قبول کردم و عقب کشیدم. تا ماهِ بعد
هم برای همیشه از ایران میرم! فقط نذار چشمم به پشت سرم بمونه! نمیخوام زندگیِ نیل از هم
بپاشه! بهار به تو خیلی وابسته ست . چیزی برای فرار وجود نداره! خواهش میکنم بمون!
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
نویسنده: ناشناس
ڪپے با ذڪر نام نویسنده بلامانع است🌹
@Reyhaneh_show
پارت جدیدمونه😍☝️☝️
#در_آسمانم_برایت_جایی_نیست...
😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍
پرش بھ قسمت اول رمان👇👇
https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5950
🌺 @Reyhaneh_show
🍃🌺
هدایت شده از آیه گرافـی 🇵🇸
خدایا
دفتر امروز شنبه ۱۸ بهمن
ماه را با نام و یادت می گشایم
یاریم کن تا دلی را شاد کنم
به پاس شکرانه بیداریم
دستم را رها مکن تا به امید تو
دست افتاده ای رابگیرم
روزتون پر از لطف خـــــ❤️ــــدا🌷
هدایت شده از آیه گرافـی 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام
صبح زمستونی تون❄️
پراز خیر و برکت
امروزتون شاد
امروزتون بخیر و نیکی❄️
حال دلتون خوب
وجودتون سبز و سلامت❄️
زندگیتون غرق در خوشبختی
روزتون پراز انرژی مثبت
اول هفته تون پراز خیر و شادی❄️
✨✨✨🌹
✨✨🌹
✨🌹
#قران
✨يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى
✨تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ ﴿10﴾
✨اى كسانى كه ايمان آورده ايد آيا شما را بر تجارتى
✨راه نمايم كه شما را از عذابى دردناك مى رهاند (10)
✨تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ
✨بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ
✨إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿11﴾
✨به خدا و فرستاده او بگرويد و در راه خدا
✨با مال و جانتان جهاد كنيد اين گذشت و فداكارى
✨اگر بدانيد براى شما بهتر است (11)
📚سوره مبارکه الصف
✍آیات 10و 11
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨🌹
✨✨🌹
✨✨✨