eitaa logo
ریحــانہ شــ🌙ــو
998 دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
87 فایل
یا رزاق؛ پارت جدید هر روز 😍 🆔 @Niai73 قسمت اول #درآسمانم_برایت_جایی_نیست...👇 https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5950" rel="nofollow" target="_blank">https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5950 قسمت اول #بازگشت_گیسو 👇👇 https://eitaa.com/Reyhaneh_show/897 قسمت اول #ریحانه_شو👇 https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5
مشاهده در ایتا
دانلود
✍امام صادق عليه السلام: سه دعاست كه از درگاه خداوند متعال رد نمى شود: دعاى پدر براى فرزندش، هر گاه كه به او نيكى كند، و نفرينش در حقّ او، آن گاه كه از او نافرمانى نمايد؛ نفرين ستم ديده در حقّ كسى كه به او ستم كرده است، و دعايش براى كسى كه انتقام او را از ستمگرى گرفته است؛ و دعاى مرد مؤمن براى برادر مؤمنش كه به خاطر ما به او كمك [مالى] كرده است و نفرينش درباره وى، هر گاه بتواند به او كمك [مالى ]كند و برادرش به آن كمك نياز شديد داشته باشد و وى كمكش نكند... 📚بحارالأنوار 💠:🌷
✨﷽✨ ✅کرامات آقا امام حسین(ع) ✍ملاعباس چاوش با جمعی از جوانان شب جمعه به کربلا آمدند، از او خواستند تا برایشان مداحی کند،رسیدند بالای سر امام حسین(ع)، به خود گفت دفترچه شعرم را باز میکنم هر شعری آمد همان را میخوانم. دفترچه اش را باز کرد و اشعار علی اکبر(ع) آمد، و شروع کرد به خواندن. سفر اول کربلا و همه جوان، مجلس شوری بپا شد، ملا عباس گفت: بس است، دیگر برویم استراحت کنیم. در عالم خواب به او گفتند آماده شوید که امام حسین(ع) میخواهد به دیدارتان بیاید، او در عالم خواب همه را بیدار کرد و مودبانه نشستند تا آقا تشریف آوردند. امام حسین(ع) فرمود: ملا عباس! گفتم: بله آقا جان. فرمودند: می دانی چرا من امشب به اينجا آمدم؟! گفتم: نه آقاجان. فرمودند: من با شما سه كار داشتم. گفتم: آن سه كار چيست آقا جانم؟فرمودند: اولا، بدان كه هر كس زائر ما باشد، به ديدنش می رويم! ثانيا، شبهای جمعه وقتی در مازندران هستی و جلسه داريد و دور هم می نشينيد، یک پيرمردی دم در می نشيند و كفش ها را درست می كند، سلام حسين را به او برسان!سپس فرمودند: ملا عباس! كار سوم هم اين است كه آمدم به تو بگويم كه اگر دفعه ی ديگر رفقا را در شب جمعه به حرم آوردی،... گفتم بله آقا؟ یک وقت ديدم بغض راه گلويشان را گرفت. گفتم: آقا چی شده؟ فرمودند: ملا عباس اگر دو مرتبه رفقايت را شب جمعه به حرم آوردی و خواستی نوحه بخوانی، ديگر نوحه ی علی اكبر را نخوانی! گفتم: چرا نخوانم؟ مگر بد خواندم؟ غلط خواندم؟ فرمودند: نه. گفتم پس چرا نخوانم؟! فرمودند: ملا عباس! مگر نمی دانی شبهای جمعه مادرم فاطمه زهرا(س) به كربلا می آيند؟! 📚کرامات الحسينيه،ج۲، ص۱۱ ‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ _________________
✨﷽✨ ✍از رسول الله پرسیدند:چرا دعا می کنیم ولی مستجاب نمی شود؟ در حالی که خداوند متعال فرموده است: « بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را »حضرت فرمودند:چون ده چیز قلب های شما را میرانده است: 1_خدا را شناختید ولی اطاعت نکردید، 2_قرآن را قرائت کردید ولی عمل نکردید، 3_ادعای محبت رسول خدا را دارید ولی با اولاد او دشمنی کردید، 4_ادعای دشمنی شیطان دارید ولی از او پیروی کردید، 5_ادعا می کنید بهشت را دوست دارید ولی برای آن تلاش نمی کنید، 6_ادعا می کنید از آتش می ترسید ولی بدن خود را در آن می اندازید، 7_به جای عیب خود به عیب دیگران پرداختید، 8_ادعا کردید دنیا را دوست ندارید ولی به جمع اموال پرداختید، 9_به مرگ اعتراف می کنید ولی برای آن آماده نیستید، 10_مردگان را دفن کردید ولی عبرت نگرفتید. بنابراین دعای شما مستجاب نمی شود. 📚مواعظ العددیه جلد ۲ ‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ _________________
✍ذکرها سه دسته هستن : یه دسته پاک کننده اند؛ گناه و زشتی رو پاک میکنن؛ مثل: «اَستغفرالله» یه دسته مدادند؛ برامون حسنه مینویسند؛ مثل: «الحمدلله»،«سبحان الله» و«لااله الاالله» امّا یه ذکری هست؛ که هم پاک میکنه و هم مداده،گناهان را پاک میکنه بجاش حسنات مینویسه!!! و اون ذکر:صلوات بر محمد و آل محمد 💠 🌷
ریحــانہ شــ🌙ــو
بسم الله الرحمن الرحیم✨ رمان #بازگشت_گیسو #قسمت_39 کوروش ایستاد و دل را به دریا زد،برایش فرقی نمیک
بسم الله الرحمن الرحیم✨ رمان _من گفتم که کوروش چراباید منو بشناسه. _منو نپیچون نیاز گوشامدرازِ یا دُم درآوردم که خودم خبر ندارم!!! منو خر فرض کردی؟ اگه نشناسمت که به درد الی جرز دیوار میخورم... _ _اشتباه میکنی گیسو ،من اگه نمیخواستم اون منو بشناسه بخاطر این بود که دلمنمیخواست بفهمه اون روی دیگه اش برات رو شده ،اینجوری خودشو تبرئه میکرد تو باید با مدرک جلو بری و حرفتو ثابت کنی... _تو خودت مدرکی ،یه شاهد!کم چیزی که نیست،مدرک از این باالتر!؟ نیاز کالفه شده بود،این از حرفهای ضد و نقیضش مشخص بود ،به صندلی اش تکیه دادو ،گفت: _ _بس کن دیگه دختر،بیست سوالی راه انداختی؟!!! با این سوال و جواب ها میخوای به چی برسی؟؟! _به حقیقی که مطمئنم داری ازمپنهانش میکنی... نیاز عصبی بلند شدو ایستاد،کیفش را از روی میز برداشت و گفت: _اشتباه کردمکه اومدم ،نمیدونستم که قرارِ امشب بازجویی بشم. خوش گذشت. برگشت که برود،گیسو مچِ دستش را گرفت، فشرد و به سمتِ خود کشید و گفت : _ باشه اگه دوست نداری چیزی بگی منم اصراری ندارم ، امشب اینجا مهمونی دلم نمیخواد از دستم ناراحت شی حاال بیا بشین قهر نکن.... نیاز اندکی مکث کرد و با تردید نشست و سربه زیرانداخت. گیسو میخواست بفهمد که در سر نیازچه میگذرد،میدانست نیاز زرنگ تراز این حرفهاست،بی گدار به آب نمیزند ،حتما دلیلِ قانع کننده ای برای این پنهان کاری دارد.... چاره ای نداشت جز اینکه منتظر بماند تا خودش حرفِ دلش را بر زبان بیاورد. *************** روبه روی پنجره ی سرتاسریِ اتاقِ خود ایستاده بودو ستاره های چشمک زنِ آسمان را تماشا میکرد،دوهفته از شبِ عروسیِ گیتی میگذشت،دوهفته ی بی دغدغه را پشت سر گذاشته بود،خانه بدونٍ گیتی آرامش یافته بود البته فقط ازدیدِگیسو،دیگر کسی نبود که در کارهایش دخالت کند،رفت و آمدهایش رازیرِنظر بگیرد و همچنین آمارِ این رفت و آمدها را به پدرو مادرش گزارش کند...همیشه حسرتِ این را میخورد که چرا ه َ یچ حسِ خواهرانه ای بِهم نداشتند، شاید اگر این حس وجود داشت،گیسوبه دروغ و پنهان کاری پناه نمیبرد،آهی کشید و پرده را رها کردو انداخت. با صدای چندضربه ای که به درِ اتاق خورد،سرچرخاندو به در نگاه کرد زبان باز کردو گفت: _بله؟!! درباز شدو سبحان وارد اتاق شد،دستِ راستش را روی چهارچوب در گذاشت و آن را تکیه گاه خود قرار داد.لبخندی زدو رو به گیسو گفت: _چطوری؟؟ گیسو پاسخش را با لبخندِ دندان نمایی داد: _خوبم...چیزی شده! _ _بیا بریم اقاجون باهات کار داره. تعجب کرد پدرش؟! حاج رضا؟؟؟ چه کارِ واجبی داشت که اورا احضار کرده بود.بی هیچ حرفی پشتِ سرِ سبحان حرکت کرد. پشتِ درِ اتاقِ پدرش به همراه سبحان ایستاده بود،استرس گرفته بود بی آنکه دلیلش را بداند. سبحان گفت: _ _فکر کنم میخواد تنها باهات صحبت کنه من نباشم بهتره... _مگه چی میخواد بگه که حتماً باید تنها برم پیشش؟؟؟ سبحان لبخندی زدو گفت: *** 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 نویسنده: اعظم ابراهیمے ڪپے با ذڪر نام نویسنده بلامانع است🌹 @Reyhaneh_show
. قسمت جدیدمونه🌸😍🌸☝️☝️☝️ 😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍 پرش بھ قسمت اول رمان👇👇 Eitaa.com/Reyhaneh_show/854 🌺 @Reyhaneh_show 🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حال دلم خیلی بَدِ جاموندم از قافله بازم 📖 @ayegeraphy♥️♥️ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از گسترده ‌"شما'
📣 #یه_پیشنهاد_ویژه_واسه_شما 🔴 دوست من سلام می خواهم یه #کانال بهت معرفی کنم پست هایی که میزاره #عالیه 😍 #عضو_شو مطمئناً مطلب #مورد_علاقه‌ات رو پیدا می کنی 😊 اصلاً آدم با خواندن پستاش یه #احساس_خاصی بهش دست میده👇 eitaa.com/joinchat/870973440C192b983c2b کانالی واسه #همه_سلیقه‌ها ؛ پیام های #جذاب و #خواندنی اینجاست 😘 http://eitaa.com/joinchat/870973440C192b983c2b #لینک_موقتی #عضو_شو #از_دستش_نده ☺️👆
✨﷽✨ ✅حکایت عنایت امام حسین(ع)و چگونگی عارف شدن مرحوم دولابی:  ✍«در روزگار نوجوانی به عتبات عالیات مشرف شدم. آنجا اولین بار بود که طلبه‏‌ها را می‌‏دیدم. بسیار علاقمندشان شدم. خیلی دلم می‌‏خواست که مشغول درس و بحث شوم ولی مشکلات مانع بود از جمله زخم بدنم بود که بسیار آزارم می‌‏ داد.  هر چه به حرم امیرالمؤمنین ‏علیه السلام می‌‏ رفتم خوب نمی‌‏شد، تا اینکه برای زیارت وداع روانه حرم نورانی سیدالشهداء علیه السلام شدم در حالی که توجه به خوب شدن بیماریم نداشتم، قبل از تشرف، شیخی به بنده گفت ناراحت نباش، این‌ها قادرند آنچه را که می‌‏خواهند اینجا به تو بدهند، در تهران به تو بدهند.  به ایران مراجعت کردم... در ایران اولین کسانی که برای دیدن من به عنوان زائر عتباب به منزل ما آمدند دو نفر آقا سید بودند. آن‌ها را به اتاق راهنمایی کردم و خودم برای آوردن وسایل پذیرایی رفتم. وقتی داشتم به اتاق برمی‏گشتم جلوی در اتاق پرده‏‌ها کنار رفت و حالت مکاشفه‏‌ای به من دست داد و در حالی که سفره به دستم بود حدود بیست دقیقه در جای خود ثابت ماندم.  دیدم بالای سر ضریح امام حسین‏ علیه السلام هستم، به من حالی کردند که آنچه را که می‌‏خواستی از حالا به بعد تحویل بگیر. آن دو آقا سید با یکدیگر صحبت می‌‏ کردند و می‌‏ گفتند او در حال خلسه است. از‌‌ همان جا شروع شد. آن اتاق شد بالای سر ضریح حضرت و تا سی سال عزاخانه اباعبدالله ‏علیه السلام بود و اشخاصی که به آنجا می‌‏آمدند بی‌آنکه لازم باشد کسی ذکر مصیبت بکند می‌‏ گریستند.  در اثر عنایات حضرت اباعبدالله علیه السلام کار به گونه‏‌ای بود که خیلی از بزرگان مثل مرحوم حاج ملا آقاجان زنجانی، مرحوم آیت‏ الله شیخ محمد بافقی و مرحوم آیت الله شاه‏ آبادی بدون اینکه من به دنبال آن‏‌ها بروم و از آن‌ها التماس و درخواست کنم با علاقه خودشان به آنجا می‌‏آمدند.»  📚نقل از کتاب «مصباح الهدی»، ص ۱۵ و در «کوچه ‏های عشق»، ص ۴۵. ‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ _________________
✍امام صادق عليه السلام : هر كس كه به زيارت قبر حسين نايل شود و به حق آن حضرت معرفت داشته باشد خداى متعال او را در بلندترين درجه عالى مقامان ثبت مى ‏كند 📚من لا يحضره الفقيه ج ۲ ص۵۸۱ 💠: 🌷
#شعر_و_شعور بزرگوار خدايا; به حق مردانی که عارفان جميل‌اند و عاشقان جمال رهی نمی‌برم و چاره ای نمی‌دانم بجز محبت مردان مستقیم احوال همیشه در کرمش بوده‌ایم و در نعمش از آستان مربّی کجا روند اطفـال؟ من آن ظلوم جهولم که اوّلم گفتی چه خواهی از ضعفا ای کریم و از جهّال ختام عمر خدایا به فضل و رحمت خویش به خیر کن که همین‌است غایةالآمال #سعدی 🌺🍃