✨﷽✨
✅درد بی درمان یزید لعنت الله بعد از شهادت امام حسین علیه السلام
✍یزید بعد از به شهادت رساندن امام حسین علیه السلام به بیماری مبتلا شد که علاجی برایش پیدا نمیکرد. يكى از اطباى يهودى را براى معالجه طلب كرد، طبيب نگاهى به يزيد كرد و از روى تعجب انگشت حيرت به دندان گزيد.
سپس با تدبير ويژه اى چند عقرب زنده از گلوى او بيرون كشيده و گفت: ما در كتب آسمانى ديده ايم و از علما شنيده ايم كه هيچ كس به اين بيمارى مبتلا نمى شود، مگر آن كه قاتل پسر پيغمبر باشد، بگو گناهى كرده اى كه به اين مرض گرفتار شده اى ؟! يزيد که شرمگین شده بود پس از لحظاتى گفت : من حسين بن على را كشته ام.
💥يهودى بعد از اینکه این قضیه را دید به حقانیت اسلام ایمان اورد و انگشت سبابه خود را بلند كرد و گفت : اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله...
📚مروج الذهب ج۲ص۲۷
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
📖 @ayegeraphy♥️♥️
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ریحــانہ شــ🌙ــو
بسم الله الرحمن الرحیم✨ رمان #بازگشت_گیسو #قسمت_40 _من گفتم که کوروش چراباید منو بشناسه. _منو نپ
بسم الله الرحمن الرحیم✨
رمان #بازگشت_گیسو
#قسمت_41
_نگران نباش چیز خاصی نیست،اما از اونجایی که جنابعالی یَدِ طوالیی در زبون درازی داری
و اصال برات مهم نیست طرفِ مقابلت کیه! دهانتو باز
میکنی و زبونتو میچرخونی و هرچی دلت میخواد میگی، بهتره من نباشم تا شخصیتِ اقاجون
جلوی من خورد نشه....
درست است که تمامِ این حرفها را با لبخند زده بود اما گیسو میدانست تمامش جدی است.
سبحان را میشناخت،برادرش همیشه با سیاست جلو میرفت و با پنبه سرمیبرید.
اینهارابه گیسو گوشزد کردتا حرفِ بی جایی از زبانش خارج نکن و احترام پدرش را نگه
دارد. گیسو بااخم جوابش را داد:
_ هرچی دلت خواست باشوخی و خنده بهم گفتیاااا!!! حواسم بودفکر کن نفهمیدم!
سبحان با همان لبخند،برگشت،از پله ها پایین رفت و گیسو را تنها گذاشت.
گیسو نفسِ عمیقی کشید و در زد،باشنیدنِ صدای پدرش در راگشودو وارد شد،روبه روی
میزِ مطالعه ی حاج رضا ایستاد و گفت:
_سالم،کارم داشتین اقاجون؟!!
حاج رضا کتابش را بست و عینکِ مطالعه ی مشکی رنگش را از چشمانش برداشت و روی
کتاب گذاشت به گیسو اشاره کرد که روی مبل تک نفره ی روبه
روی میزِ مطالعه بنشیند.
دخترش اطاعت کرد و نشست.
حاج رضا دستانش را روی میز قالب کرد ،به جلو خم شدو رو به گیسو گفت:
_ خواستم بیای اینجا تا موضوعی رو باهات در میون بزارم،در واقع خبری رو بهت بدم.
گیسو همانطور بی حرف به پدرش زُل زده بود.حاج رضا هم از این سکوت استفاده کردو
ادامه داد:
_ امروز اقای موّدت با من تماس گرفت و تورو برای پسرش آذین خواستگاری کرد...
گیسو کلماتی که از زبان پدرش بیرون می آمد را هالجی میکرد. کلمه ی خواستگاری را که
شنید باز شد همان دخترِ تُخس و زبان دراز خواست چیزی
بگوید که ناگهان یادِ حرفهای سبحان افتاد،حق داشت که آن طعنه هارا به گیسو زد،
خواهرش را خوب شناخته برود،گیسو میخواست برای یکبار هم که
شده زبان درازی را کنار بگذارد و کمی باسیاست جلو برود. پس حرفی که میخواست بر
زبان جاری کند را فرو خوردو بازبی حرف به پدرش
نگریست....مطمئن بود که حاج رضا هنوز حرفش به پایان نرسیده. دوباره صدای پدرش را
شنید:
_منم برای همین جمعه شب قرارٍ خواستگاری روگذاشتم،االن هم صدات زدم تا همین رو
بهت بگم خودت رو آماده کن....
گیسو در دل پوزخندی زدو گفت:»بریدی و دوختی حاال فقط میخواستی تنم کنی؟؟!! شانس
آوردم تاریخِ عقدو عروسی رو مشخص نکردی«
میانه ی خوبی که با سیاست نداشت،اصال تحملِ اینکه دیگران برایش تصمیم بگیرند را
نداشت،!!! مگر گیسو هم مثل گیتی بودکه گوش به فرمانِ پدرش باشد و حقِ انتخاب نداشته باشد؟؟؟!! نه هرگز...گیسو کسی نیست که به دیگران همچین
اجازه ای بدهد حتی
ٖ اگر پدرش باشد...
_چرا االن بهم گفتین آقاجون؟! می موندین همون روز بهم خبر میدادین دیگه...
حاج رضا اخم هایش را درهم گره زد جوری که محال بود به راحتی از هم گسسته شود،با
صدای بَم شده ای تشر زد :
_ _منو مسخره میکنی دختره ی خیرِ سر،این چه حرفیه؟! یعنی انقدر پررو و دریده شدی؟؟
کارت به جایی رسیده که پدرت رو سرکار میزاری؟؟؟
اینبار گیسو هم مانندِ حاج رضا ،اخمهایش را درهم کشید و بلند شد و ایستاد روبه پدرش
آرام ولی پُراز خشم گفت:
_مسخره کجا بود آقاجون،چرا قبل از اینکه قرار مدار بزارین ،بهم نگفتین؟! شاید من دلم
نخواهد اون پسره بیاد خواستگاریم ،یعنی نباید در جریانِ مسائلی
که مربوط به خودم میشه باشم؟؟؟ خیال کردین منم مثلِ گیتی اللَم که خودتون ببرین و
بدوزین، ادم حسابم نکنید.؟!
حاج رضا طاقتش طاق شده بود، باید زبانِ این دختر را قیچی میکرد تا دیگر اینطور وقیحانه
رودرروی پدرش بلبل زبانی نکند، بلند شدو ایستاد با صدای
بلندی که بی شباهت به فریاد نبود روبه گیسو گفت:
_قبالً هم بهت گفتم که حق نداری اینجوری جلوی من بلبل زبونی کنی دختر،نگفتم؟ حتماً
باید جورِ دیگه ای حرفهام رو تو مُخِت فروکنم؟همیشه سعی
کردم بدونِ دعوا و درگیری حرفهام رو به بچه هام بزنم اما،تودیگه پافراترازحدت
گذاشتی،خیال کردی من اجازه میدم یه الف بچه برام شاخ و شونه بکشه؟!
***
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
نویسنده: اعظم ابراهیمے
ڪپے با ذڪر نام نویسنده بلامانع است🌹
@Reyhaneh_show
.
قسمت جدیدمونه🌸😍🌸☝️☝️☝️
#بازگشت_گیسو
😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍
پرش بھ قسمت اول رمان👇👇
Eitaa.com/Reyhaneh_show/854
🌺 @Reyhaneh_show
🍃🌺
May 11
✨﷽✨
✍از افلاطون پرسيدند :
شگفت انگيز ترين رفتار انسان چيست؟
⇇✨پاسخ داد :
از ڪودڪى خسته مى شود،
براے بزرگ شدن عجله مى كند و
سپس دلتنگ دوران كودكى خود میشود
⇇✨ابتدا براے ڪسب مال و ثروت
از سلامتى خود مايه مى گذارد
سپس براے باز پس گرفتن
سلامتى از دست رفته پول خود
را خرج مى كند
⇇✨طورى زندگى مى كند
كه انگار هرگز نخواهد مرد
و بعد طورى مى ميرد كه
انگار هرگز زندگى نكرده است
انقدر به آينده فكر مى كند
كه متوجه از دست رفتن
امروز خود نيست
در حالى كه زندگى گذشته يا
آينده نيست،
زندگى همين حالاست....
↶【به ما بپیوندید 】↷
_________________
✨﷽✨
✍از افلاطون پرسيدند :
شگفت انگيز ترين رفتار انسان چيست؟
⇇✨پاسخ داد :
از ڪودڪى خسته مى شود،
براے بزرگ شدن عجله مى كند و
سپس دلتنگ دوران كودكى خود میشود
⇇✨ابتدا براے ڪسب مال و ثروت
از سلامتى خود مايه مى گذارد
سپس براے باز پس گرفتن
سلامتى از دست رفته پول خود
را خرج مى كند
⇇✨طورى زندگى مى كند
كه انگار هرگز نخواهد مرد
و بعد طورى مى ميرد كه
انگار هرگز زندگى نكرده است
انقدر به آينده فكر مى كند
كه متوجه از دست رفتن
امروز خود نيست
در حالى كه زندگى گذشته يا
آينده نيست،
زندگى همين حالاست....
↶【به ما بپیوندید 】↷
_________________
✨﷽✨
✅مکاتبه
✍مکاتبه یکی از راههای ارتباط شیعیان با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بوده است . بی شک یکی از شامخ ترین این مکاتبات ، نامه هایی است که از سوی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) به شیخ مفید ، این عالم جلیل القدر قرن پنجم رسیده و در کتب متعددی نقل شده است . در قسمتی از نامه اول چنین آمده است :
ما از تمام حوادث و ماجراهایی که بر شما می گذرد ، کاملا مطلع هستیم و هیچ چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نیست. از خطاها و گناهانی که بندگان صالح خداوند از آنها دوری می کردند ، ولی اکثر شما مرتکب شدید ،با خبریم . اگر عنایات و توجهات ما نبود ، مصائب و حوادث ، زندگی شما را در بر می گرفت و دشمنان ، شما را از بین می بردند.
از عهد شکنی ها و پشت سر گذاشتن عهد و پیمان ها با اطلاعیم (که همین عوامل موجب بدبختی و دوری شما از حریم ولایت شده است ). گویی این ها از لغزشهای خود خبر ندارند. با همه گناهان ، ما هرگز امور شما را مهمل نگذاشته ، شما را فراموش نمی کنیم. پس ، از خداوند بترسید و تقوا پیشه کنید و به خاندان رسالت مدد رسانید.
📚بحار الانوار ، ج۵۳، ص۱۷۵
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
📖 @ayegeraphy♥️♥️
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از گسترده "شما'
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کودک
🌺🌺نماینده ما در شهر خودتان باشید🌺🌺
🌼🌼جهت برگزاری دوره تربیت مربی 🌼🌼
🦋دعای سلامتی امام زمان(عج)
#حتما_نشر_دهید
🎈گروه تبلیغی رشد🎈
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/936247303C9379b34241
اگه مطالب خوب راجع به کودکان می خواهید
مرجع مربیان حرفه ای 🌺
#شعر کودکانه 🌺
محتوای چند رسانه ای🌸
#اجرای برنامه 🌺
برگزاری دوره تربیت مربی در سراسر کشور🌹
#برش کاغذ 🌸🌺
راهکار های دعوت به نماز فرزندان 🌸
لطفا عضو شوید
http://eitaa.com/joinchat/936247303C9379b34241
مربی حرفه ای
@roshd110
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/936247303C9379b34241
12.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این کلیپ هم هدیه به عاشقان اباعبدالله الحسین (ع)
عزیزانی که دوست دارن پیاده اربعین حسینی کربلا باشند 👌
بهترین نوحه ها در کانال 👇🖤
http://eitaa.com/joinchat/282787854C2363667467