هدایت شده از بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی
سالروز دستگیری شهید سیدمصطفی خمینی توسط حزب بعث عراق/2
🔹رژيم بعث عراق كه دريافت #سيدمصطفى_خمينى انعطافناپذير است و با تطميع و تهديد نمىتوان او را فريفت و مجرى اغراض و اميال خود قرار داد، او را آزاد كرد.
🔸به دنبال آزادى و بازگشت حاج سيدمصطفى خمينى به نجف اشرف، عوامل توطئهگر و مرموز #حوزه_نجف، بار ديگر به منظور ضربه زدن به امام و وارونه جلوه دادن حقايق، فرصت را مغتنم شمرده به شايعهسازىهايى دست يازيدند و در صدد برآمدند كه بازتاب مثبت و حماسهآفرين موضع امام و شهيد سيدمصطفى خمينى در برابر رژيم عراق را در ميان مردم آن كشور از ميان ببرند.
🔹به دنبال آزادى او، يکباره در #نجف شايع كردند كه دستگيرى او مانورى بيش نبوده است و در حقيقت او از طرف پدرش به منظور راهنمايى دولت عراق جهت كوبيدن آقاى حكيم به بغداد رفته است! و در آنجا عمدهترين مسألهاى كه مطرح شده است، راه تضعيف آقاى حكيم بوده است!
🔸اين تبليغات زهرآگين و خلاف واقع بهشدت دنبال مىشد و طبق برنامه ويژهاى، در هر مجلس و محفلى مطرح مىشد و روى آن با آب و تاب فراوانى بحث و گفتگو به عمل مىآمد، حتى در مجالس ويژه بانوان، زنانى كه در اين جريان توجيه و بسيج شده بودند بهشدت روى اين موضوع عارى از حقيقت كه «خمينى به حزب بعث عراق وابسته است»! تبليغ مىكردند.
🔹گفتنى آنكه به رغم اين تبليغات حسابشده، حقيقت امام و راه و روش او براى آنان كه او را مىشناختند تا آنجا روشن و مشخص بود كه اينگونه ياوهسرايىها و برچسبها و سمپاشىها نمىتوانست اشعه فروزان آن را از ديدهها پوشيده دارد، تا آنجا كه زن بیسوادى كه حتى #جمهورى را با #پادشاهى فرق نمىگذاشت، در يكى از مجالس ويژه بانوان آنگاه كه برچسب وابستگى امام به رژيم عراق را شنيد با پوزخندى اظهار داشت: «اگر خمينى اهل بند و بست بود، همان ايران مىماند و با شاه ايران مىساخت! چرا #زندان و #تبعيد و آوارگى را تحمل كرد كه امروز با شاه عراق بند و بست كند»!
🔸...[اما در هر صورت] اين سمپاشىهاى دامنهدار در دورداشتن مردم عراق از امام، نقش بهسزايى داشت و در نتيجه امام از دست زدن به #مبارزهاى_قهرآميز و انقلابى عليه رژيم بعث عراق بازماند، چون نيروى مردمى لازم براى حركت و نهضت در عراق در اختيار نداشت و تا واپسين روز اقامت خود در عراق، آشنايى با او همهگير و مردمى نشد و اين بر اثر توطئههاى #جاسوسهاى_نفوذى در حوزه نجف بود كه هر مرجعى را كه مفيد بود تا مىتوانستند كنار مىزدند و منزوى مىكردند و نمىگذاشتند كه صداى او به گوش مردم برسد و مردم به او نزديک شوند.
🔹اگر دستهاى خيانتكار #ارتجاع در نجف عليه امام كار نمىكرد و #روحانىنماهاى_جاهطلب و تنگنظر با كارشكنىها و سمپاشىها، مردم عراق را از امام دور نمىكردند... ملت عراق در چنگال بعثىها دست و پا نمىزد و عراق به گورستانى ظلمتبار بدل نمىشد. آنچه [در سالهای گذشته] بر ملتهاى عراق و ايران [گذشت] اثر جاهطلبىها، خودخواهىها، تنگنظرىها و غرضورزىهاى مشتى عناصر مرموز و خودباخته در #حوزه_علميه_نجف_اشرف [بود] كه از شناخته شدن امام و اهداف و آرمانهاى او در ميان مردم عراق سرسختانه پيشگيرى كردند و همانند سدى در برابر حركت سازنده و زندگىبخش او ايستادند و ملت عراق را از فيوضات وجود او و در حقيقت از آزادى و روشنايى و رهايى از چنگال استعمار جهانخوار محروم كردند و زمينه را براى تاخت و تاز حزب بعث و ديگر دشمنان اسلام در عراق فراهم ساختند.
منبع: نهضت امام خمینی، ج٢، صص۵٧٧-۵٧٣
🔊 رسانه رسمی بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی👇
https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
هدایت شده از بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی
هوشیاری امام در برابر نفوذ منافقین
🔻 #صحیفهخوانی | 23 خرداد
🔹... من #نجف که بودم، یک نفر از همین افراد [منافقین] آمد پیش من. قبل از این بود که آن منافقین پیدا بشوند. پیش من، شاید بیست روز- بعضیها میگفتند 24 روز- مدتی بود پیش من. هر روز [می] آمد آنجا، و روزی شاید دو ساعت آمد صحبت کرد از #نهج_البلاغه، از #قرآن. همه حرفهایش را زد.
🔸من یک قدری به نظرم آمد که این وسیله است. نهج البلاغه و قرآن وسیله برای مطلب دیگری است. و شاید، باید یادم بیاورم آن مطلبی که مرحوم #آسید_عبدالمجید_همدانی به آن یهودی گفته بود. میگویند یک یهودی در همدان مسلمان شده بود. بعد خیلی به آداب اسلام پایبند شده بود؛ خیلی زیاد! این موجب سوء ظن مرحوم آسیدعبدالمجید که یکی از علمای همدان بود شده بود که این قضیه چیست. یکوقت خواسته بودش، گفته بود که تو مرا میشناسی؟ گفت: بله. گفت: من کیام؟ گفت: شما آقای آسیدعبدالمجید. گفت من از اولاد پیغمبرم؟ گفت بله. تو کی؟ من یک یهودی بودم، پدرانم یهودی بودند و تازه مسلمان شدهام. گفته بود نکته اینکه تو تازه مسلمان که همه پدرانت هم یهودی بودند و من هم سید و اولاد پیغمبر و ملّا و این چیزها، تو از من بیشتر مقدسی، این نکته این چیست؟ من شنیدم که یهودی گذاشت و رفت! معلوم شد حقه زده. یک قضیهای بوده. میخواسته با صورت اسلامی کارش را بکند. تو یهودیها این گونه کارها هست.
🔹من به نظرم آمد که این قضیه ... اینقدر نهجالبلاغه و خوب، من هم یک طلبه هستم؛ من این قدر نهجالبلاغه خوان و قرآن و اینها نبودم که ایشان بود! ده- بیست روز ماند. من گوش کردم به حرفهایش، جواب به او ندادم؛ همهاش گوش کردم و آمده بود که تأیید بگیرد از من، من همان گوش کردم و یک کلمه هم جواب ندادم. فقط اینکه گفت که ما میخواهیم که قیام مسلحانه بکنیم، من گفتم نه، قیام مسلحانه حالا وقتش نیست؛ و شما نیروی خودتان را از دست میدهید و کاری هم ازتان نمیآید. دیگر بیش از این من به او چیزی نگفتم. او میخواست من تأییدش بکنم. بعد هم معلوم شد که مسأله همان طورها بوده...(23خرداد1358، صحیفه امام، ج8، صص144-143)
🔊 رسانه رسمی بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی👇
https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db