eitaa logo
أصحاب حق
187 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
8.2هزار ویدیو
141 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سالروز دستگیری شهید سیدمصطفی خمینی توسط حزب بعث عراق/2 🔹رژيم بعث عراق كه دريافت انعطاف‏‌ناپذير است و با تطميع و تهديد نمى‌‏توان او را فريفت و مجرى اغراض و اميال خود قرار داد، او را آزاد كرد. 🔸به دنبال آزادى و بازگشت حاج سيدمصطفى خمينى به نجف اشرف، عوامل توطئه‌‏گر و مرموز ، بار ديگر به منظور ضربه زدن به امام و وارونه جلوه دادن حقايق، فرصت را مغتنم شمرده به شايعه‌‏سازى‌‏هايى دست يازيدند و در صدد برآمدند كه بازتاب مثبت و حماسه‌‏آفرين موضع امام و شهيد سيدمصطفى خمينى در برابر رژيم عراق را در ميان مردم آن كشور از ميان ببرند. 🔹به دنبال آزادى او، يک‌باره در شايع كردند كه دستگيرى او مانورى بيش نبوده است و در حقيقت او از طرف پدرش به منظور راهنمايى دولت عراق جهت كوبيدن آقاى حكيم به بغداد رفته است! و در آنجا عمده‏‌ترين مسأله‏‌اى كه مطرح شده است، راه تضعيف آقاى حكيم بوده است! 🔸اين تبليغات زهرآگين و خلاف واقع به‌شدت دنبال مى‌‏شد و طبق برنامه ويژه‌‏اى، در هر مجلس و محفلى مطرح مى‏‌شد و روى آن با آب و تاب فراوانى بحث و گفتگو به عمل مى‌‏آمد، حتى در مجالس ويژه بانوان، زنانى كه در اين جريان توجيه و بسيج شده بودند به‌شدت روى اين موضوع عارى از حقيقت كه «خمينى به حزب بعث عراق وابسته است»! تبليغ مى‌‏كردند. 🔹گفتنى آن‌كه به رغم اين تبليغات حساب‌‏شده، حقيقت امام و راه و روش او براى آنان كه او را مى‌‏شناختند تا آنجا روشن و مشخص بود كه اينگونه ياوه‌‏سرايى‏‌ها و برچسب‌‏ها و سمپاشى‏‌ها نمى‌‏توانست اشعه فروزان آن را از ديده‌‏ها پوشيده دارد، تا آنجا كه زن بی‌سوادى كه حتى را با فرق نمى‏‌گذاشت، در يكى از مجالس ويژه بانوان آنگاه كه برچسب وابستگى امام به رژيم عراق را شنيد با پوزخندى اظهار داشت: «اگر خمينى اهل بند و بست بود، همان ايران مى‌‏ماند و با شاه ايران مى‌‏ساخت! چرا و و آوارگى را تحمل كرد كه امروز با شاه عراق بند و بست كند»! 🔸...[اما در هر صورت] اين سمپاشى‏‌هاى دامنه‌‏دار در دورداشتن مردم عراق از امام، نقش به‌سزايى داشت و در نتيجه امام از دست زدن به ‏‌اى_قهرآميز و انقلابى عليه رژيم بعث عراق بازماند، چون نيروى مردمى لازم براى حركت و نهضت در عراق در اختيار نداشت و تا واپسين روز اقامت خود در عراق، آشنايى با او همه‌‏گير و مردمى نشد و اين بر اثر توطئه‌‏هاى ‏‌هاى_نفوذى در حوزه نجف بود كه هر مرجعى را كه مفيد بود تا مى‌‏توانستند كنار مى‌‏زدند و منزوى مى‌‏كردند و نمى‌‏گذاشتند كه صداى او به گوش مردم برسد و مردم به او نزديک شوند. 🔹اگر دست‏‌هاى خيانتكار در نجف عليه امام كار نمى‌‏كرد و ‏‌نماهاى_جاه‏‌طلب و تنگ‌‏نظر با كارشكنى‌‏ها و سمپاشى‌‏ها، مردم عراق را از امام دور نمى‌‏كردند... ملت عراق در چنگال بعثى‌‏ها دست و پا نمى‌‏زد و عراق به گورستانى ظلمت‌‏بار بدل نمى‌‏شد. آنچه [در سال‌های گذشته] بر ملت‏‌هاى عراق و ايران [گذشت] اثر جاه‌‏طلبى‌‏ها، خودخواهى‏‌ها، تنگ‌‏نظرى‏‌ها و غرض‏‌ورزى‏‌هاى مشتى عناصر مرموز و خودباخته در [بود] كه از شناخته شدن امام و اهداف و آرمان‌‏هاى او در ميان مردم عراق سرسختانه پيشگيرى كردند و همانند سدى در برابر حركت سازنده و زندگى‌‏بخش او ايستادند و ملت عراق را از فيوضات وجود او و در حقيقت از آزادى و روشنايى و رهايى از چنگال استعمار جهان‌خوار محروم كردند و زمينه را براى تاخت و تاز حزب بعث و ديگر دشمنان اسلام در عراق فراهم ساختند. منبع: نهضت امام خمینی، ج٢، صص۵٧٧-۵٧٣ 🔊 رسانه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی👇 https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
هوشیاری امام در برابر نفوذ منافقین 🔻 | 23 خرداد 🔹... من که بودم، یک نفر از همین افراد [منافقین] آمد پیش من. قبل از این بود که آن منافقین پیدا بشوند. پیش من، شاید بیست روز- بعضی‌ها می‌گفتند 24 روز- مدتی بود پیش من. هر روز [می‌] آمد آنجا، و روزی شاید دو ساعت آمد صحبت کرد از ، از . همه حرف‌هایش را زد. 🔸من یک قدری به نظرم آمد که این وسیله است. نهج البلاغه و قرآن وسیله برای مطلب دیگری است. و شاید، باید یادم بیاورم آن مطلبی که مرحوم به آن یهودی گفته بود. می‌گویند یک یهودی در همدان مسلمان شده بود. بعد خیلی به آداب اسلام پایبند شده بود؛ خیلی زیاد! این موجب سوء ظن مرحوم آسیدعبدالمجید که یکی از علمای همدان بود شده بود که این قضیه چیست. یک‌وقت خواسته بودش، گفته بود که تو مرا می‌شناسی؟ گفت: بله. گفت: من‌ کی‌ام؟ گفت: شما آقای آسیدعبدالمجید. گفت من از اولاد پیغمبرم؟ گفت بله. تو کی؟ من یک یهودی بودم، پدرانم یهودی بودند و تازه مسلمان شده‌ام. گفته بود نکته این‌که تو تازه مسلمان که همه پدرانت هم یهودی بودند و من هم سید و اولاد پیغمبر و ملّا و این چیزها، تو از من بیش‌تر مقدسی، این نکته این چیست؟ من شنیدم که یهودی گذاشت و رفت! معلوم شد حقه زده. یک قضیه‌ای بوده. می‌خواسته با صورت اسلامی کارش را بکند. تو یهودی‌ها این گونه کارها هست. 🔹من به نظرم آمد که این قضیه ... این‌قدر نهج‌البلاغه و خوب، من هم یک طلبه هستم؛ من این قدر نهج‌البلاغه خوان و قرآن و این‌ها نبودم که ایشان بود! ده- بیست روز ماند. من گوش کردم به حرف‌هایش، جواب به او ندادم؛ همه‌اش گوش کردم و آمده بود که تأیید بگیرد از من، من همان گوش کردم و یک کلمه هم جواب ندادم. فقط اینکه گفت که ما می‌خواهیم که قیام مسلحانه بکنیم، من گفتم نه، قیام مسلحانه حالا وقتش نیست؛ و شما نیروی خودتان را از دست می‌دهید و کاری هم ازتان نمی‌آید. دیگر بیش از این من به او چیزی نگفتم. او می‌خواست من تأییدش بکنم. بعد هم معلوم شد که مسأله همان طورها بوده...(23خرداد1358، صحیفه امام، ج8، صص144-143) 🔊 رسانه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی👇 https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db