سفر که میرویم، از همان اول راه، دخترکم میپرسد کِی میرسیم؟
هر چقدر هم به نسبت مسیر و وسیلهی نقلیه مدت زمان مسیر را برایش توضیح میدهیم، باز ساعتی یک بار میپرسد: پس کی میرسیم.
بچه است دیگر، ذوق دارد. سفر برایش هیجان انگیز است، دیدن جای جدید و شهر جدید به وجد میآوردش. امروزی ها میگویند: بچهها تا یک سنی کورتکس ندارند. همان لایه که روی مغز است و سبب ادراک میشود.
درک نمیکند بُعدِ مسیر را و مدام میپرسد کِی میرسیم.
...
در همان چند واحد مقتل و کتب تاریخی ای که پاسشان کردم، آورده اند، که کاروان کربلا تعداد قابل توجهی بچه به همراه داشت.
بچه هایی که به شوق دیدن شهر جدید و وعدهی مهمانی و استقبال گرم، حتما مثل دخترک ما هی میگفتند کِی میرسیم.
بچه، بچه است دیگر.
همه شان معصومند و دلخوش به وعده های شیرین.
بچهها آن قشر مغز که سبب ادراک میشود را ندارند.
درک ایستادن میان راه، ادامه ندادن، خیمه بر پا کردن وسط بیابان را ندارند...
من به گاهِ روضه، همان وقتی که میگویند: حسین سر به آسمان کرد و گفت: أعوذُ بِالّله مِنَ الکَرْبِ وَالْبَلا...دلم میرود پی بچه هایی که از سرزمین منا تا نینوا پرسیده اند: کِی میرسیم...
#محرم
#دل_بند
#دلنوشته
#اعوذُبالله_منَ_الْکَرْبِ_والْبلا
@Roghaye_nurzade