eitaa logo
-ࢪوحاء !:)
1.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
135 ویدیو
1 فایل
دنیا پر از رنج است، با این حال درختان گیلاس شکوفه می‌دهند. ^^ -کوبایاشی ایسا با من بگو حرف های نهفته درونت را : https://daigo.ir/secret/41740921058
مشاهده در ایتا
دانلود
_ میدانی تو که امدی همه چیز قشنگ شد . بی برو برگشت شدی مداد رنگی نقاشی سیاه سفیدم . چشمانت ؛ اخ از چشمانت ، شدم فضا نورد بیچاره ای که در کهکشان‌ راه شیری چشمانت گم شد . حالا میشود من که گم گشته و حیران چشمانت شده ام را در اغوش خود بر اختر کوچک خودم بازگردانی🖇♥️؟ تقدیم به «@Love_he»
ببخشیدا یه کاری پیش اومد نتونستم بقیه تقدیمی هارو بدم🤦‍♀
_ غرق در دنیای اش . نگاه و فکر اش خنده هایش . حتی واکنش هایش را نمیتوان پیش بینی کرد . صدای دو رگه اش . عطر تلخش. زبان تندش . و بی حسی اش . همچون ابر تیره و تار روی قلب مهربانش را گرفته بود . و او تنها به یک باد نیاز داشت تا ابر های سیاهی که بر جلوی قلبش تجمع کرده بودند را جا به جا کند . تقدیم به «@kafe_iran»
_ سیاه و سفید؟ شاید خود انتخاب کرده ایم که افکار و ایده های ذهن خیال پردازمان ، سیاه سفید باشد . شاید انسان های اطرافمان رنگارنی افکارمان را گرفته اند شاید هم ؛ سیاه سفید بودنشان خاص است افکارت مخصوص به توست ، برای توست، اما گه گاهی ، وسط فکر و خیالاتت و افکار های سیاه سفیدت رنگی وارد کن ! تقدیم به «@Shiyarx»
_ چشمان دلتنگش با دیدن گنبد حرم اقا پر میشود . ارزو دیرینه اش براورده شده بود ، حرف های نگفته درونش ، گله هایش از ادم ها ، دل شکستی هایش را برای اقا نگه داشته بود شده باروتی که به فندک احتیاج داشت برای ترکیدن . تمام سلول های بدنش ، دلتنگی را فریاد میزد اما گنبد را که دید دلتنگی اش را فراموش کرد . مطمئن شد که هنوز هم اقا به یادش هست :)! و دستش را رها نکرده.... تقدیم به «@sadatt_313r»
_ قلب اش خسته بود ، انسان ها ازرده خاطرش کرده بودند ، گاه گاهی با شکستن قلبش یا شکستن غرورش ؛ او کسی بود که تمام قلبش را برای اطرافیانش گذاشته بود ، اما ! انها جای سالمی در قلبش باقی نگذاشته بودند . تنها راه کارش، یورش بردن بر اغوش ان بالایی بود ، تنها کسی که می‌توانست قلب زخمی اش را درمان و کند مرهم شود :)! تقدیم به «@sarkar_ellieh»
یه بار دیه بهم بگید زود زود بده میزنم تو دهنتون . با عرض معذرت. سخته خب . هم می‌نویسم هم عکس پیدا میکنم .
_ دختری با قلب مهربان پاک ، دستانش ؟ امان از دستانش که قلم بر دست بگیرد، افکار زیبایش متن های فاخر و زیبایی از خودش به جا میگذار ، خط زیبایش متن های زیر دست اورا خواندنی تر و خواندنی تر میکند ؛ دختر خوش ذوق و دارای استعدادی بود ، شاید قلب پاکش باعث زیبایی متن هایش شده بود شاید هم افراد خوب زندگی اش ، یا هر شاید دیگر ، هر شایدی که باشد هر احتمالی که باشد ؛ تقدیم به «@mah_khanooom»
_ شبگردی ؟ شب اول بیداری ، فکر ها و خاطرات مرور میشود در قلبمان و اکو می‌شود در مغزمان ؛ در کودکی مان تنها ترس شب هایمان تاریکی بود ، اما ترس های امروزمان از شب ، آبشخورِ چیز دیگری است به نام : خاطرات ، جلد اول فصل اول با عنوان : اذیت ازارشان . حرف هایشان ،رفتار هایشان، دل ازردگی هایشان که به برای ما به ارمغان آوردند ... همه و همه انها در شب ها تکرار میشود و تکرار میشود و تکرار میشود :)! تقدیم به«@shabgarrdd»
_ دستان کوچکش را تکان میداد و می‌خندید ، و ان صدای بچگانه کوچکش ، نگاه های خوشگل و زیبایش قند را در دل ادم اب میکرد ؛ خنده های امیخته شده به نمک اش ، موهای قهوه ای و موج دارش را با ناز بر پشت گوش می اندازد دلبری هایی از جنس دخترانه اش ، بوسه هایش از محبت کودکانه و دل پاکش کوه را هم از استوار بودنش می اندازد ! اندازه اش شاید کوچک باشد اما زور زبان و دلبری هایش مرد شصت ساله را هم از پای در می اورد و تسلیم خواسته های کودکانه زیبایش میکند :)!💙 تقدیم به «@Fesgheliiyaa»
یکم میشه بقیش بمونه🤦‍♀