5.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 شهادت، اشک و عبور از سیمخاردارِ نفس!
🔸نماهنگی بسیار زیبا به مناسبت، سالروز شهادت سردار علی چیتسازیان است؛ در بخشی از تقریظ رهبر انقلاب به کتاب «گلستان یازدهم» درباره شهید چیتسازیان، میخوانیم:
«این روایتی شورانگیز است از زندگی سراسر جهاد و اخلاصِ مردی که در عنفوان جوانی به مقام مردان الهی بزرگ نائل آمد، و هم در زمین و هم در ملأ اعلیٰ به عزّت رسید .. هنیئاً له.»
#منتظرانه
ایها العزیز!
عاجز از دیدنم نور میخواهم !
نور نه بوی ظهورمیخواهم!
تشنه ام آب می خواهم!
رحمت چشم تو را می خواهم!
نفسم تنگ آمده کی می آیی!
مرده ام جان تازه می خواهم!
کوزه نشکن آب می خواهم !
اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ
🥀بِدَمِ المَظلوم،عَجِّل الفَرَجَ المَظلوم🥀
🖊نجمه صالحی_ طلبه سطح سه تاریخ اسلام
🌸سلام همراهان
روزتون متعالی
🔹هم قدمان گرامی، بخشی به نام منتظرانه به مطالب اضافه شده که میتوانید نوشته هاتونو بفرستید تا به نام خودتون منتشر بشه.
یکی از راه های کسب آرامش گفتگو با امام زمانه،امتحان کنید.
در روایات داریم که خواسته هاتونو برای امام عصر، بنویسین و به چاه یا آب روان بسپرید.اثرات عجیبی داره.
حالا ما هم دلنوشته هاتونو میخونیم و لحظات معنوی دل انگیزی رو با هم تجربه میکنیم.
منتظر نوشته های تأثیر گذارتون هستیم.
میتونید عکسِ نوشته را هم بفرستید.
📝آدرس
https://eitaa.com/Tebyan_313
https://eitaa.com/Rooshdaneh
🌸یا علی مدد
#منتظرانه
متی ترانا ونراک
🔹کی شود تو را ببینیم و تو ما را!
دلم با یادتو آرام می گیرد.
عَزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَلا تُری
سخت است همه را ببینم ولی تو را نبینم.
صبحم را با یاد تو آغاز می کنم
مهربان پدر!!
به یاد ندبه هایی که در بین مومنین، با عشق برایت دم میزدم با التماس! یادی از شهدایت میکردم با التماس! و ندبه را با به وقت حاج قاسم میخواندم با التماس! .
شیعه در تب وتاب است.
بیا برپا شود قیامت از قیامت
عده ای ازشیعیان زیر چنگال آل سعود و عده ای دیگر با فتنه های یهود و منافقین
و آنان که داعی حقوق بشر هستند، له شده اند.سرمایه های انسانی ما را به غارت بردند و شعائر مارا به سخره گرفتند.
عده ای گرفتار کرونا ویروس و درخانه وبیمارستان، با نفسهای حبس شده شان تو را می خوانند، یابن الحسن بیا بیا
عده ای از گرانی و بیکاری و دورویی و مستاجری، تو را میخوانند، بیا بیا
ولی چه خوب است، تو را برای تو بخواهم
دکتری با هزاران تخصص را محجوب کرده ام و در فراقش میگریم.
مهربان پدر!! ناخلفم درست! ، سر باز میزنم درست! ، تندی میکنم درست! ، خطا میکنم درست! ، عهد خواندم وعهد شکستم درست!، عاقم نکن مهربان پدر!!
هوای دلم ابری ست، چشمانم بارانی است،نفسهامان تنگ شده است،
دلم با یاد تو آرام میگیرد
متی ترانا ونراک
اللهم عجل لولیک الفرج
🖊فاطمه وجگانی، طلبه سطح سه
#منتظرانه
🔹إلی متی
أحار فیک؟!
راه
گم
کردیم...
🖊زهرا کبیری پور، طلبه سطح سه
#منتظرانه
🔹سلام ای بهتر از جانم !!
ای که همه دلخوشیم تویی!!
ای که اگر از یادت غافل شوم تویی که همیشه به یادمی!
بابی انت وامی نفسی ومالی لک الوقاء
روزهای سه شنبه خیلی دل شوره دارم نکنه نتونم بیام جمکران اخه من باشما قرار گذاشتم که هر هفته بیام به جبران آن محبتی که در حقم کردید و تجدید عهد دوباره بدانی که دوستت دارم و پای قولم هستم واز در خونه شما جای دیگری نمی روم وبه خود می بالم که شما رادارم تا دلم میگیره با یادت و گربه برای جدت و دعا برای فرجت حالم خوب می شود من به دعای شما سخت نیازمندم !
مولا ی من!
دلمان این روزها بیشتر هوای شما را می کند ویاداین دعا می افتیم اللهم عجل لولیک الفرج دلها نگران بعضی خانواده داغدار و بعضی افسرده اما آنان که منتظر آمدنت هستند همه هم غمشان این است که چه کاری انجام دهند که دل شمارا شاد کنند و راه ظهور را همواره تر میدانند که دراین روزها چه عزیزانی که چشم امید به دستهای پرسخاوت ومهربان آنان ودیگر یاوران تو دارند دعایمان کنید مولا که شرمنده نشویم وبه وصال تو عزیز زهرا برسیم
🖊محبوبه زمانی، طلبه سطح سه
#منتظرانه
#خاطرات_سازنده
🔹یا صاحب الزمان مددی کن باز هم از این خاطرات برای فرزندانمان، شکل بگیرد.......
ظهر عاشقی
🐧 با صدای جیک جیک پرنده هایی که روی آب گرم کن لانه کرده بودند از خواب بیدار شدم.کمی جا خوردم ولی به یاد اوردم مثل هر سال شب عاشورا را در خانه مادر بزرگ به صبح رسانده ایم.
نزدیکی خانه مادر بزرگ به حرم بی بی جان بهانه ای بود که در سوگواری کنار هم باشیم.
بوی عطر نان تازه فضای خانه را معطر کرده بود..از بیرون خانه صدای دسته های عزاداری به گوش می رسید.
سفره صبحانه پهن بود و پدر بزرگ چای لیوانی پررنگش را شیرین می کرد.مادر بزرگ سیب زمینی اب پز را با زنجبیل و کره لقمه میگرفت.نگاهش که به من افتاد گفت:« زود بلند شو باید حرکت کنیم صدا را نمی شنوی!؟»
از رختخواب بلند شدم و به حیاط رفتم ،وقتی وارد اتاق شدم بقیه هم بیدار شده بودند .یکی صبحانه می خورد و دیگری روسری اش را روی سر تنظیم می کرد .بعضی ها هم هردو کار را با هم انجام می دادند.
کوچه ها همه سیاه پوش بودند و صورت های عزاداران آشفته و سرها و لباسهای مردان به نشانه عزاداری گل مالیده شده بود.صدای بلند طبل و روضه و زنجیر زن ها ، همه را به گریه می انداخت
سرعت قدم هایمان تند تر شده بود ، گاه راه می رفتیم و گاه با سر می دویدیم.
مردم بیشتر پیش می رفتند تا بایستند و لبی تر کنند.صدای خش خش پاها و گریه ی عزاداران و گرد وخاک در آسمان تصویر جالبی در پیش رویم می ساخت.
سیل جمعیت ، به سوی حرم تمامی نداشت .این سیل خروشان و خودجوش خودشان را به حرم رسانده بودند تا با بانوی کرامت (س) هم نوا شوند و با امام زمانشان در سوگ ثار الله بگریند.
غم و سوگواری امام شهدا پایانی نداشت ، همه بی قرار عشق شاه عاشقان بودند و ظهر عاشورا داغ دلها را تازه تر کرده بود. با صدای اذان ظهر همه ی عزاداران آماده نماز جماعت شدند تا پایبندی خود را به آرمان های سید و سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین ( ع) به اثبات برسانند.
🖊فاطمه خانی حسینی_۱۵ ساله