eitaa logo
روزنوشت
629 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
417 ویدیو
0 فایل
روزنوشت دریچه ای کوچک به زندگی روزمره من و فرشته هام و چالش هایی که بدون حضور همسر، باهاش دست و پنجه نرم میکنم و کنار عزیزترینام دوباره قدمیکشم و بزرگ میشم💪 @twins_mami کانال تبلیغات👇👇 https://eitaa.com/joinchat/147719197C441ea2df3c
مشاهده در ایتا
دانلود
ماکارونی رو که دم کردم تند تند لباس پوشیدم به حنانه هم لباس پوشوندم تا بریم مدرسه ی ریحانه چون چند روزی هست تو‌نمازخونه ی مدرسه نمایشگاه هست میگفت بیا شاهنامه هم دارن امروز گفتم اگه قیمت شاهنامه مناسبه براش بگیرم به سرویس امیرعلی زنگ زدم و گفتم بیاردش جلو در مدرسه ریحانه تا وقتی نیستم پشت در نمونه ریحانه که اومد تو حیاط دیدم یه برگه دستشه و‌گریه میکنه صداش کردم، دیدم لوح تقدیر گرفته بغلش کردم و گفتم آفرین😍 اشک شوقه؟ گفت نه😂😂 پس چیه؟ گفتن کیا چادری ان بعد قرعه کشی کردن و جامدادی دادن اسمم درنیومد😩 گفتم این که گریه نداره تو‌که جامدادی داری مهم تر از اون لوح تقدیر گرفتی خلاصه که تا خونه غر زد به امیرعلی گفتم تو لوح تقدیر نگرفتی؟ گفت فردا میدن بعضی از مادرا هم جایزه خریدن دادن مدیر تا بدن به بچه هاشون☹️ الان بچه ی منم توقع داره جایزه بخرم ببرم مدرسه.منم که شرایط بیرون رفتن ندارم😕 ببین چجوری بچه هارو‌مقابل خونواده ها قرار میدن😤 زمان ما مدرسه یه جایزه هرچند کوچیک میخرید میدادن بهمون خیلی هم خوشحال میشدیم😊
🌱 آرزو میکنم که جاده زندگیت همیشه هموار، آسمان چشمانت صاف، ودلی آرام داشته باشی❤️ •••••••••••••☆••••••••♡••••••••☆•••••••••• "اَلْحَمْدُلِلّٰهِ کَمٰا هُوَ اَهْلُهُ" جاتون سبز🌱 سفره اهالی زمین پربرکت🌾
سلام قشنگم ممنونم از دعاتون🌷 نظر لطفتونه خدا حفظتون کنه دعا کنید صبور بشم 🥺
من قبلا تو اینستا پیج داشتم لباس زیر زنانه تازه ۱۲۰۰ نفره شده بودیم و الحمدلله کارم داشت میگرفت زدن و فیلتر کردن☹️ اینجوری شد که ما که کسب و کارمون نوپا بود نابود شد و اونایی که گردن کلفت بودن همونجا موندن البته یه کانال کوچیک توی ایتا داشتم ۶۰۰ نفر شده بودیم انقدر که اذیت کردن برای تبلیغ نه کسی تبادل میزد و نه تبلیغ میکردن انگاری لباس زیر جذام داشت منم یه روز زدم کانال رو پوکوندم😢😢 کلی براش زحمت کشیده بودم ولی دوباره یه کانال زدم الان ۱۴۶ تا عضو داره از شهریور هم مغازه اجاره کردم که اشتباه بوده چون‌نه حنانه میذاره برم نه کار خونه و نه درس و مشق دوقلوها بعضی روزا میرم اونم یکی دو ساعت
خب تا اینجا به بعضی کارام رسیدم البته که نقش حنانه جان در کند کردن روند پررنگ بود🥴 شیر دادن،تطهیر کردن،دم به دقیقه آب دادن و مهمتر از همه بغل کردن های گاه و بیگاه آخرای جارو کردن اتاق دومی اومد با گریه میگفت: ماما میگفتم: جانم😘 میگفت ایا(بیا) الانم ان شاءالله شيرش رو نوش جان كنه و بخوابه تا من برم سراغ بقيه كارا خدايا شكرت❤️
دلبرکم خوابید😘😘 اونم با چه وضعی😅 کارت دادم امیرعلی بره نونوایی حنانه جان هم کارت ویزیت دکتر رو برداشت بدو که رفتیم به زور جلوشو‌گرفتم😂😂 بچم میخواست بره نون بخره😘😘
🌱 خدایا‌... مرا‌درآن‌روزی‌که‌میان‌بندگانت‌ داوری‌کنی، به‌دیدارت‌مسرور‌ساز. https://eitaa.com/joinchat/1933967873Cf2e040bb49
☕️🍪 دلم آن چای ها را می خواهد که با لبخند تو شیرین می شود.... بشوره ببره🤕رو😢
خونه چقدررررر ساکته👀 به کارام رسیدم مونده جارو کردن خونه که جگرگوشه ها خوابن و نمیشه پس برم مورد ۶ لیست رو انجام بدم تا بعد✋
⚘️ در اومد از حموم 🪻 در اومد از حموم😘