ارسالی آقای احمد کریمی
سر صبحی رسیدم خانه
یک چیزی بگویم، نمیخندید؟
من از الان کولهپشتیِ سفر سال بعدم را حاضر آماده کردهام.
یعنی از خرت و پرتهای سفری که امروز صبح و بعد از یک هفته تمام شد، خالیش کردم و ملزوماتی مثل کیف گردنآویز، پاور بانک و جانماز و ... را دوباره جاساز کردهام برای اربعین سال بعد.
اسمش را میگذارم زنبیل گذاشتن!
و این کوله ای که روی جالباسی اتاقم میبینید از اربعین سال ۹۳ رویِ دوشم بوده؛
که توی کوله بودنِ خودش به کمال و سعادتی رسیده که توفیقش نصیب هر کوله ای در دنیا نمیشود! کاش ما توی انسان بودن خودمان به سعادت و توفیق برسیم...
خدانگهدار
ان شاءالله تا اربعینِ آینده...
#روایتاربعین
#روایت_حسین
#مشایه
13.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨من البحر الی النحر، از دریا تا قربانگاه✨
✍ خانم حدادیان
🎙آقای اخگر
🔶 هوا گرمه، گرم و شرجی، چفیه خیس رو روی سرش میندازه و میگه: اینجا عشقه... تو راه حسین هر چی سختی بکشی، بیشتر بهت میچسبه
#طریقالحسین
#مشایه
#اربعین
ما رو اینجا دنبال کنین⬇️
🆔@Radio_Taalei
13.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨من البحر الی النحر، از دریا تا قربانگاه✨
✍ خانم حدادیان
🎙آقای اخگر
🔶 هوا گرمه، گرم و شرجی، چفیه خیس رو روی سرش میندازه و میگه: اینجا عشقه... تو راه حسین هر چی سختی بکشی، بیشتر بهت میچسبه
#طریقالحسین
#مشایه
#اربعین
ما رو اینجا دنبال کنین⬇️
🆔@Roye_mojetaalei
#روایتآقایاحمدکریمی
بالاخره زور موکبدارهای اهوازی چربید به سرتقیِ راننده و نگهمان داشتند...
چند دقیقهای گذشت و ملت پذیرایی شدند. راننده داد میزند «میبد... میبد» موکبدار اهوازی داد میزند «بذار چایی بخورن... بذار چایی بخورن...»
بهاذنالله راه غزه را با سلاح باز کنیم، اول این عاشقها را میفرستیم موکب بزنند...
#روایت_حسین
#مشایه
#اربعین
ما رو اینجا دنبال کنین⬇️
🆔@Roye_mojetaalei