روح‌_الله #بدون_تو_مسجد_کلیسا_شده 🌍 از شمار دو چشم یک تن کم از شمار خِرَد هزاران بیش! #آقا_روح‌الله_دلداده‌ی_خمینی برادر بزرگ، رفیق، استاد؛ سلام. مدت‌هاست می‌خواهم نامه‌ای برایت بنویسم اما دست و دلم به نوشتن نمی‌رود. آخر هر بار که وارد مسجد می‌شوم، کنار ستون‌های کهنه‌ی مسجد را دنبال تو می‌گردم. فکر می‌کنم تکیه‌ داده‌ای به دیوار انتهای مسجد و بچه‌ها دورت حلقه‌ زده‌اند. و صدای همیشه نگرانت مسجد را پر کرده‌ است و داری برای‌مان از عدالت حرف می‌زنی. «قرآن درباره‌ی عدالت چه می‌گوید؟ ما انبیا را فرستاده‌ایم برای اقامه‌ی عدالت. تا تهذیب نفوس در جامعه ایجاد شود. چرا بعد آمدند گفتند پیامبر برای اخلاق مبعوث شده؟ چرا روایتی پیدا کرده‌ایم در برابر آیه‌ی صریحِ قرآن؟… در جامعه‌ای که ظلم باشد، امکان تهذیب نفس نیست.» راستی آن بالا سلام ما را به اسماعیل و نوذر و کرمعلی و بقیه سربازهای خمینی برسان. بگو برای ما و این سرزمین دعا کنند. بگو تا دیر نشده دعا کنند. #_365_روز_‌گذشت_بر_ما آقا روح‌الله، دلداده‌ی خمینی، برادر بزرگ، رفیق، استاد؛ حالا 365 روز از رفتنت می‌گذرد. و ما مثل دانه‌های تسبیحی که نخش پاره شود پخش و پلا شده‌ایم. بی‌تعارف بگویم سرگرم زندگی شده‌ایم. خسته شده‌ایم. تنها و تنبل و فرتوت شده‌ایم. بی‌آزار شده‌ایم. نک و ناله می‌کنیم و نق می‌زنیم. سرمان را زیر برف کرده‌ایم. بدون تو حس می‌کنم ترسو شده‌ایم. یتیم شده‌ایم. حالا تو نیستی و دین برای خیلی‌ها دکان دو نبش شده. بدون تو مسجد مثل کلیسا شده. بدون تو همه چیز طولانی‌ست. #تو_به_‌ما_فکر_کردن_یاد_دادی آقا روح‌الله، دلداده‌ی خمینی، برادر بزرگ، رفیق، استاد؛ یادت هست می‌گفتی باید در «بدیهیات» هم شک کرد؟ نمی‌خواستی شاگردهایت مثل سیب‌زمینی همه چیز را راحت قبول کنند. می‌خواستی به ما شیوه فکر کردن را یاد بدهی. می‌خواستی و نمی‌گذاشتند. آنها که فکر می‌کردند کار فرهنگی فقط قرائت و حفظ قرآن است و یاد دادن احکام دینی به بچه‌ها. تو اما به حداقل‌ها قانع نبودی. می‌خواستی سربازهای خمینی را در روزگار جدید به سلاحِ «اندیشه» مجهز کنی. و از آن مهم‌تر «عمل». به ما یاد دادی که عالمِ بی‌عمل مفت هم نمی‌ارزد. به ما یاد دادی دانسته‌های‌مان را بکار بگیریم و برای پابرهنه‌ها و سیلی‌خورده‌ها و مستضعفان خمینی کاری کنیم. اما بی‌معرفت قرار نبود انقدر زود ترک‌مان کنی. آی‌ی‌ی... ای دریغ و حسرت همیشگی... و ناگهان چقدر زود دیر می‌شود... گرچه من اطمینان دارم همین حالا، جایی آن بالا بالاها، گوشه‌ای از آسمان داری به ما نگاه می‌کنی. با همان لبخند همیشگی. و چشم‌های ریز. و ما به تو فکر می‌کنیم. به تو... #فردین_آرش 📎 وقتی تو نیستی نه هست‌های ما چونانکه بایدند نه بایدها... مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض می‌خورم عمری است لبخندهای لاغر خود را در دل ذخیره می‌کنم باشد برای روز مبادا اما در صفحه‌های تقویم روزی به نام روز مبادا نیست آن روز هرچه باشد روزی شبیه دیروز روزی شبیه فردا روزی درست مثل همین روزهای ماست اما کسی چه می‌داند؟ شاید امروز نیز روز مبادا باشد! وقتی تو نیستی نه هست‌های ما چونانکه بایدند نه بایدها... هر روز بی‌تو روز مباداست! https://eitaa.com/Rozegar + آن‌ بالا سلام ما را به اسماعیل و نوذر و کرم‌علی و بقیه سربازهای خمینی برسان