«میپنداشتم که عشق، هرگز دیگر به خانهی من نخواهد آمد. میپنداشتم که شعر، برای همیشه مرا ترک گفته است. میپنداشتم که شادی، کبوتریست که دیگر بر بام زندگیام نخواهد نشست. میپنداشتم که تنهایی، دیگر دست از جان من نخواهد کشید، و خستگی، دیگر روح مرا ترک نخواهد گفت. تو آمدی و عشق طلوع کرد، شعر شکوفه داد، کبوتر شادی بالزنان بازگشت، و تنهایی و خستگی، برای ابد بر خاک ریخت🌱 …»
[احمد شاملو]
Ruby