eitaa logo
هندوستان
932 دنبال‌کننده
70 عکس
17 ویدیو
6 فایل
کانال اشعار عاصی خراسانی @sheikh_ali_moghaddam
مشاهده در ایتا
دانلود
سیر چشمان را نسازد تنگدستی دربدر حلقه خود را از تهی چشمی به هر در میزند @SAEB_TABRIZ
به استمرار ، نعمت در نظرها خوار میگردد ز گلگشت چمن لذت نباشد باغبان ها را @SAEB_TABRIZ
می کند کارِ لب نان ، لبِ افسوس اینجا لب بگز ، فارغ از اندیشه ی نان کن خود را @SAEB_TABRIZ
برکت می رود از هر چه به آن چشم رسید زینهار از نظر خلق نهان کن خود را می خورندت به نظر گرسنه چشمان جهان چون شب قدر نهان در رمضان کن خود را @SAEB_TABRIZ
سر آمد چون جرس هر چند در فریاد عمر من نشد بیدار سازم طالع خوابیده خود را @SAEB_TABRIZ
نیندازد به هر آلوده دامن ، عشقِ او سایه به خاصان می دهد شَه جامه ی پوشیده ی خود را @SAEB_TABRIZ
ز بس ترسیده است از چشم شور خاکیان چشمم ندارم چشم بینم روزن کاشانه ی خود را @SAEB_TABRIZ
به کام خضر آب زندگی را تلخ می سازم به رغبت بس که می بوسم لب پیمانه ی خود را @SAEB_TABRIZ
رمِ آهوی من اندازِ اوج لامکان دارد به صحرا چون دهم تسکین ، دلِ دیوانه خود را؟! @SAEB_TABRIZ
کسی را می رسد لاف زبردستی درین میدان که از دشمن نخواهد وقت فرصت ، کینه ی خود را @SAEB_TABRIZ
سر حرف شکایت باز کردی بی سبب صائب میان عاشقان بدنام و رسوا ساختی خود را @SAEB_TABRIZ
امام علی علیه السلام : إِنَّ غَايَةً تَنْقُصُهَا اللَّحْظَةُ وَ تَهْدِمُهَا السَّاعَةُ لَجَدِيرَةٌ بِقِصَرِ الْمُدَّةِ چه كوتاه است مدت عمر تو، زيرا از گذشت لحظه اى، مى كاهد و از رفتن ساعتى، بنيادش درهم مى ريزد مَردمِ کم مایه را اسراف برقِ خرمن است حفظ کن از پوچ گوییها دَمِ معدود را @SAEB_TABRIZ
 فَقَدْ جَعَلْتُ الْاِقْرارَ بِالذَّنْبِ اِلَیْكَ وَسیلَتى تن به اقرارِ گناه کرده ده ، آسوده باش چند گویی عذرهای اضطراب آلود را؟! @SAEB_TABRIZ
پرده ی غفلت شود از خوابگاهِ نرم بیش کی کند بیدار دامن پای خواب آلود را؟ واااای چه نازک خیالی👌👌 @SAEB_TABRIZ
بر گوش و لب ستم نتوان کرد بیش از این مسدود می کنم رهِ گفت و شنید را @SAEB_TABRIZ
در کار سخت جوهر مردان شود عیان بی قفل ، فتح باب نباشد کلید را @SAEB_TABRIZ
امام مجتبی علیه السلام در پاسخ فردی که از علت ترس از مرگ پرسید ، فرمودند: لأنکم آخربتم اخرتکم و عمرتم دنیاکم و انتم تکرهون النقلة من العمران الی الخراب. زیرا شما آخرتتان را خراب کرده و دنیای‌تان را آباد کرده‌اید، به همین دلیل شما کوچ از آبادی به ویرانی را دوست ندارید. چون زندگی به کام بود ، مرگ مشکل است پروای باد نیست چراغ مزار را @SAEB_TABRIZ
به به بی طاقتی ست قسمت منعم ز جمع مال از گنج پیچ و تاب بود رزق مار را @SAEB_TABRIZ
چشم تو را به سرمه کشیدن چه حاجت است کوته کن این بهانه ی دنباله دار را @SAEB_TABRIZ
هندوستان
 فَقَدْ جَعَلْتُ الْاِقْرارَ بِالذَّنْبِ اِلَیْكَ وَسیلَتى #مناجات_شعبانیه تن به اقرارِ گناه کرده د
بیدل هم بیتی زیبا در این موضوع داره هر چه باشی از مقیمان درِ اقرار باش کاذب قائل به کذب خویش ، صادق می شود @SAEB_TABRIZ
دل نبندند عزیزانِ جهان در وطنی که به یوسف ندهد وقت سفر پیرهنی @SAEB_TABRIZ
پیامبر اکرم می‌فرمایند: «اتخذوا عِنْدَ الْفُقَراءِ أَیادِیَ فَاِنَّ لَهُمْ دَوْلَةٌ یَوْمَ الْقِیامَةِ»، با فقرا دوستی کنید؛ زیرا آنان در روز قیامت دولت بزرگی دارند. . . دوستی با ناتوانان مایۀ روشندلی‌ست موم چون با رشته سازد شمع محفل می‌شود آفرین به این نازک خیالی👌 @SAEB_TABRIZ
رفته است از دست ما بیرون عنان اختیار در رکاب باد چون برگ خزان افتاده‌ایم @SAEB_TABRIZ
هدایت شده از علی مقدم
توصیف صائب تبریزی + حکایتی از دوران طفولیّت وی از کتاب 《اسم ایشان میرزا محمدعلی است .از شعرای عالی‌مقدار و فصحای بلاغت شعار روزگار بود در طرز خود امام فن و در روش خویش مقتدای زمن است . صیت سخنوری او از قاف تا قاف جهان رسیده و خوان نعم کلامش از مشرق تا مغرب کشیده . متأخرین را با وی خیال همسری محال و دغدغه‌ی برابری را چه مجال . مشهور است که میرزای مزبور مرحوم در ایام طفولیت روزی به‌اتفاق والد مرحوم خود که از اعاظم تجار بازار اصفهان بود به دکان یکی از اهل‌الله که به امر صحافی اشتغال داشته وارد می‌گردیده و آن ولیّ کامل کاغذ ریزه هایی که از دم مقراض بریده در دکان ریخته بوده‌است در کاسه‌ی سریش ریخته مخلوط نموده به نزد میرزا صائب می‌گذارد و امر به خوردن می‌نماید میرزا صائب نیز به اشاره‌ی والد شروع به خوردن نموده دو ثلث آن را می‌خورد . آن شیخ کامل به والده میرزا می‌فرماید که اگر همه را خورده بود کلامش به تمام عالم می‌رسید و الحال دو ثلث جهان را صیت بیانش فرو خواهد گرفت و الحق آن دل‌چسبی که در کلام میرزای مرحوم است به‌ سبب سریش اولیاست و الّا ظاهر احوال میرزا مقتضی آن نبود که این‌همه حقایق و معارف از وی صدور یابد.》 ریاض الشعراء ج ۲ ص ۱۲۰۶ پ ن : دو هفته پیش این داستان را از استاد رستگار حفظه الله شنیدم ، امشب که کتاب ریاض الشعراء را مطالعه میکردم به همین داستان که ایشان نقل فرمودند برخوردم. @ASI_khorasani