طی به ماهی سازد از کندی، ره یک روزه را
رشته بیرون آمده است از پای، ماه روزه را
در مه شوال، دست از باده روشن مدار
صیقل سی روزه باید، ظلمت سی روزه را
در خسیسان عیب ظاهر گردد اسباب طمع
می کند کوری مثنی، کاسه دریوزه را
دل ز دنیا زودتر گردد جوانان را خنک
کهنگی از سردی آب است مانع کوزه را
در غریبی زود میرد ناز پرورد وطن
شد نگین دان چار دیوار لحد فیروزه را
سخت رویی با ملایم طینتان زیبنده نیست
در زمین نرم بیرون آور از پا موزه را
دیده عاشق نگردد صائب از دیدار سیر
کز طمع سیری نباشد کاسه دریوزه را
#صائب_تبریزی
@SAEB_TABRIZ
ماه رمضان حافظ این گله بُد از گرگ
فریاد که زود از سر این گله شبان رفت
#صائب_تبریزی
#وداع_رمضان
@SAEB_TABRIZ
با قامت چون تیر درین معرکه آمد
از بار گنه با قد مانند کمان رفت
برداشت ز دوش همه کس بار گنه را
چون باد، سبک آمد و چون کوه، گران رفت
#صائب_تبریزی
#وداع_رمضان
@SAEB_TABRIZ
واویلا از این غزل زیبا
نداد عشق گریبان به دست کس ما را
گرفت این می پر زور، چون عسس ما را
اگر چه سگ به مرس می کشند صیادان
کشیده است سگ نفس در مرس ما را
تمام روز ازان همچو شمع، خاموشیم
که خرج آه سحر می شود نفس ما را
فغان که منزل دور و دراز وادی عشق
نکرد دل تهی از ناله چون جرس ما را
خراب حالی ما لشکری نمی خواهد
بس است آمدن و رفتن نفس ما را
ترا که پای گلی هست، می به ساغر کن
که زهد خشک کشیده است در قفس ما را
به گرد خاطر ما آرزو نمی گردید
لب تو ریخت به دل رنگ صد هوس ما را
اگر چه در قفس افتاده ایم از گلزار
ز گل نمی گسلد رشته نفس ما را
شکسته بال و پرانیم، جای آن دارد
که باغبان کند از چوب گل قفس ما را
غریب گشت چنان فکرهای ما صائب
که نیست چشم به تحسین هیچ کس ما را
#صائب_تبریزی
@SAEB_TABRIZ
هدایت شده از علی مقدم
زِ بس زهد و ریا در معرضِ بیع و شری آمد
به روز جمعه مسجد، جمعه بازار است پنداری
#شاپور_تهرانی
گریه شادی مرا از وصل او محروم کرد
برد وسواسِ وضو ، وقت نماز از دست من
#صائب_تبریزی
@SAEB_TABRIZ
مکن ذخیره به خاطر حدیث هر دهنی
کتابخانهء دل نیست جای هر سخنی
#اثر_شیرازی
@SAEB_TABRIZ
ز رفتن تو من از عمر بی نصیب شدم
سفر تو کردی و من در جهان غریب شدم
#محتشم_کاشانی
@SAEB_TABRIZ
به به
خام گویان بسکه می سازند معنی ها شهید
شد زمینِ شعر آخر چون زمین کربلا
#غنی_کشمیری
@SAEB_TABRIZ
هندوستان
به به خام گویان بسکه می سازند معنی ها شهید شد زمینِ شعر آخر چون زمین کربلا #غنی_کشمیری @SAEB_TABR
ای برده جمال تو ز خورشید کلاه
رخسار تو آتش زده در خرمن ماه
از خجلت روی آتشینت یوسف
تا آب نشد برون نیامد از چاه
#غنی_کشمیری
#رباعی
@SAEB_TABRIZ
هندوستان
ای برده جمال تو ز خورشید کلاه رخسار تو آتش زده در خرمن ماه از خجلت روی آتشینت یوسف تا آب نشد برون ن
هرچند شود دلت ز خاموشی خون
زنهار مگو به هیچ کس راز درون
آن را که بود مغز و خرد، خاموش است
از کاسه ی پُر، صدا نیاید بیرون
#غنی_کشمیری
#رباعی
@SAEB_TABRIZ
هندوستان
هرچند شود دلت ز خاموشی خون زنهار مگو به هیچ کس راز درون آن را که بود مغز و خرد، خاموش است از کاسه ی
طغرای مشهدی شاعری است که معاصرین خود را زیاد هجو کرده و گویا غنی را متهم کرده به سرقت ادبی که غنی اینگونه جواب او را داده:
طغرا که بود روح کثیفش چو جسد
با صاف ضمیران شده دشمن ز حسد
گوید که برند شعرش ارباب سخن
نامش نبرند تا به شعرش چه رسد
#غنی_کشمیری
#رباعی
@SAEB_TABRIZ
هندوستان
طغرای مشهدی شاعری است که معاصرین خود را زیاد هجو کرده و گویا غنی را متهم کرده به سرقت ادبی که غنی ا
به به به به به به
زیباست خوی آتش فرزند بولهب را
تو ابن بوترابی باید که خاک باشی
#غنی_کشمیری
@SAEB_TABRIZ
از خُلقِ تنگ بر تو جهان تنگ گشته است
بیرون ز پایِ خویش کن این کفشِ تنگ را
#صائبتبریزی
@SAEB_TABRIZ
هندوستان
به به به به به به زیباست خوی آتش فرزند بولهب را تو ابن بوترابی باید که خاک باشی #غنی_کشمیری @SAE
پیوسته به کنج انزوا در سفرم
با آنکه نشسته ام ز پا در سفرم
هرچند مسافتم بود یک کف دست
عمریست که همچو آسیا در سفرم
#غنی_کشمیری
#رباعی
@SAEB_TABRIZ
هندوستان
پیوسته به کنج انزوا در سفرم با آنکه نشسته ام ز پا در سفرم هرچند مسافتم بود یک کف دست عمریست که همچو
ای شیفته ی زینت و پیرایه ی خویش
تا چند بلند می کنی پایه ی خویش
نفعی نتوان برد ز سرمایه ی خویش
آسوده کسی نبوده در سایه ی خویش
#غنی_کشمیری
#رباعی
@SAEB_TABRIZ
هندوستان
ای شیفته ی زینت و پیرایه ی خویش تا چند بلند می کنی پایه ی خویش نفعی نتوان برد ز سرمایه ی خویش آسوده
چون قفل اگر گرفتگی گیری پیش
آخر دلت از تیر جفا گردد ریش
دادند چو صورت کلید ابرو را
پیوسته گشاده دار پیشانی خویش
#غنی_کشمیری
#رباعی
@SAEB_TABRIZ
خمید پیکرم از انتظار و جان به لب آمد
قدح به یاد تو کج کردهام؛ بیا که نریزد
#بیدل_دهلوی
@SAEB_TABRIZ
هندوستان
چون قفل اگر گرفتگی گیری پیش آخر دلت از تیر جفا گردد ریش دادند چو صورت کلید ابرو را پیوسته گشاده دار
از بسکه شعر گفتن شد مبتذل در این عهد
لب بستن است اکنون مضمون تازه بستن
#غنی_کشمیری
@SAEB_TABRIZ
ز درد و داغ محبت مگو به مرده دلان
تنور سرد، سزاوار بستن نان نیست
#صائب_تبریزی
@SAEB_TABRIZ
ملک به پاکی دامان ما قسم میخورد
کنون ز ننگ، سگ از کوی ما گریزان است
#طلوعی_کشمیری
📚عرفات العاشقین
@SAEB_TABRIZ