#اکرام_و_احترام_والدین
یک بار هم نشد حرمت موی سفید ما را بشکند یا بیسوادی ما را به رخمان بکشد. از اتاق که وارد میشدم از جا نیمخیز میشد. اگر بیست بار هم میرفتم و میآمدم بلند میشد. میگفتم: علی جان مگه من غریبه هستم؟ چرا به خودت زحمت میدی؟ میگفت: «احترام به والدین دستور خداست.» یک روز که خانه نبودم، از جبهه آمده بود. دیده بود یک مشت لباس نشُسته گوشهی حیاطه، همه را شسته بود و انداخته بود روی بند. وقتی رسیدم، بهش گفتم: الهی بمیرم برات مادر، تو با یک دست چطوری این همه لباس را شستی؟ گفت: اگه دو دست هم نداشتم باز هم وجدانم قبول نمیکرد من اینجا باشم و تو زحمت شستن لباس¬ها را بکشی!
#شهید_علی_ماهانی
نماز، ولایت، والدین، ص83