دیگر عادت هر روزشان شده بود مرد صبح صبحانه ای می خورد و با دلسردی سر کار می رفت حتی حوصله نداشت خداحافظی کند ، ظهرها هم که برمی گشت با بی میلی غذا میخورد و با کوچکترین بهانه شروع می کرد به غر زدن و نالیدن ، صبح تا ظهر شاید یکی دو نفر بیان توی مغازه اونا هم بدون خرید بیرون میرن ، مردم #پول ندارن جنسای ارزون من رو بخرن ، این تحریم ها پدر ملت رو در آورده هر چی می کشیم از همین #تحریم هست، یعنی حالا که مردم دارن از گرسنگی می میرن بی دین می شیم اگه یک باغ سبزی نشون بدیم به کدخدا ؟!
زن وقتی این حرفهای شوهرش رو می شنید دیگر دلیلی نمی دید که...
🌸ادامه در لینک ذیل 👇
السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س)
☝️لمس کنید☝️