eitaa logo
ابوذر ۳۱۳
1هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
7.9هزار ویدیو
932 فایل
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🎤همه وظیفه داریم در عرصه روشنگری و جهاد تبیین فعالیت کنیم. 📡این کانال به منظور روشنگری و بصیرت افزایی و جهاد تبیین ایجاد شده است. ✳️ #انتشارحداکثری_مطالب_با_شما ارتباط با ادمین @alimohammadi213
مشاهده در ایتا
دانلود
7.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ ما از دانشگاهی می‌ترسیم که جوان‌های ما را آن‌طور تربیت کنند که خدمت غرب بکنند ♦️ آن چیزی که ما را می‌ترساند وابستگی فرهنگی است. 🔝 @SAboozar313
🌹روز دانشجو گرامی باد🌹 🔴 ۱۲ توصیه مهم حضرت امام خامنه ای به تشکل های دانشجویی 🔝 @SAboozar313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 اینجا یمن؛ این پول و جواهرات زنان یمنی است همه را جمع کرده اند برای کمک به فلسطین مردانشان باب المندب را به روی صهیون بسته اند زنانشان هم هرچه دارند برای فلسطین آورده اند چه یمن چه دیگر گروه های مقاومت همه یک ویژگی دارند و آن هم شرافت است ویژگی که در دشمنان ما یافت نمی شود.... خدا را شکر که دست با شرافت ها را در دست ایران گذاشت و بی شرافت ها را برابر ما به صف کرد.... پرچم بالاست 🇮🇷✌️ @SAboozar313
🔸 یمن را دریاب ... ! 🔸 📝 دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر پدر داشت روزهای پایانی را می‌گذراند. دکترها برایش اصطلاحِ «سپسیس عفونی» را بکار می‌بردند. «سپسیس» یک بیماری خطرناک و مرگبار است که بر اثر واکنش شدید سیستم ایمنی بدن در برابر عفونت شدید ایجاد می شود. «سپسیس شدید» منجر به «شوک سپتیک» می شود. این شوک، فشار خون پدر را کمتر از ۷ کرده بود. بوسيله دارویی که دائم و به‌تدریج به بدن تزریق می‌شد، سعی در جلوگيری از اُفت شدید فشار داشتند. این حالات، پدر را در خوابی عمیق و متفاوت فرو می‌برد؛ حالتی اغماء گونه ... از شب، نوبت حضور من بالای سرشان است. حالتی رفت و برگشت دارند. بی‌هوش و هوشیار در نیمه‌های شب نگاهی به من کردند. «علی بیا !». بعد بلافاصله گفتند: «از یمن چه خبر؟!». متعجب نگاه می‌کنم. «با موشک کجا را زده؟». گویی نظاره‌گر واقعه‌‎ای بوده که من از آن بی خبرم. می‌گویم: «خواب دیدید؛ ما الآن در بیمارستان نمازی هستیم». رویش را برمی‌گرداند. «نه، خواب نبود! یمن را دریاب. اخبار یمن را پیگیر باش. آخرالزمان از یمن آغاز می‌شود. از شلیک اولین موشک‌ها !» بعد سکوتی طولانی کرد. دوباره می‌گوید «علی بیا!». اشاره می‌کند که «سرت را جلو بیار». سرم را می‌چسبانم به دهانش. باصدای بی‌جوهره‌ای می‌گوید: «ان شاء الله تو ظهور را درک میکنی!» مو به تنم سیخ می‌شود. می‌گویم «ان شاء الله» و در دل، همۀ این فضا را حمل بر حال اغماگونه او می‌کنم و عبور میکنم ... تا این‌روزها که اولین موشک‌ها با جسارتی وصف‌ناشدنی از یمن به سمت تمام منافع اسرائیل و آمریکا شلیک میشود ... و تنگه‌ای که لقب مهمترین آبراهۀ جهان را یدک می‌کشد برای همه کشتی‌های اسرائیل و آمریکا ناایمن شده. یمن یک تنه دارد صف‌آرایی و آبروداری می‌کند. باز صدای پدر را می‌شنوم: «یمن را دریاب ...!» @SAboozar313