eitaa logo
『شھدای‌ِظھور🇵🇸🇮🇷』
6هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
6هزار ویدیو
24 فایل
〖مامدعیان‌صف‌اول‌بودیم . . ازآخرمجلــس‌شھــدا راچیدنــد :)💔〗 -- ارتباط با خادم : @HOSEIN_561 💛کپــے: صدقه‌جاریست . . . (: 🔴ناشناس : https://eitaa.com/Nashenas_Shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
نصیحت عملی 👌🏼 آوینی اگر می‌خواست مطلبی را بگوید و نصیحتی بکند، سعی می‌کرد از طریق عمل بگوید. من یادم نمی‌آید که مستقیماً بگوید... شما، اگر با این محافل هنری آشنا باشید، اصلاً چیز غیرمعمولی است که وقتی اذان گفته می‌شود، نماز اول وقت بخوانند. اصلاً، تو این باغ‌ها نیستند... حالا در چنین محافلی، شهید آوینی همیشه با وضو می‌آمد، بدون آنکه مستقیم نصیحت کند، با عمل و رفتارش این کار را می‌کرد... در مسائل مذهبی، اصلاً اهل تظاهر نبود، ولی دقیقاً حرف خودش را می‌زد. 🎙(شهید سید مرتضی آوینی به روایت علی تاجدینی، نویسنده و پژوهشگر) 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🌱(برداشت زیبای شهید آوینی از یک کاریکاتور ) 🔻سیدمسعود شجاعی طباطبایی هنرمند کاریکاتوریست با انتشار یکی از آثار خود در دهه ۶۰ نوشت: مجموعه‌ای از کاریکاتورهایم را که توسط انتشارات نیستان به چاپ رسیده بود، در اولین فرصت به آقا مرتضی آوینی هدیه کردم. 📚در این مجموعه، کاری وجود داشت که یک ماهی را در تُنگ به تصویر می‌کشید. شهید آوینی این تصویر را دید و نسبت به آن ابراز خرسندی کرد. او ماهی را استعاره‌ای از انسان خاکی دانست که اقیانوس را می‌بیند و کافیست از دل تنگ جستی بزند و خود را به اقیانوس برساند. به این ترتیب این کاریکاتور مورد توجه ایشان واقع شد و با آن که به لحاظ گرافیکی در چند خط ساده طراحی شده بود، در مجله سوره آن هم در صفحه دوم رنگی منتشر شد (خوابش را هم نمی‌دیدم.) تصور من از کشیدن آن طرح صرفاً این بود که بگویم ما همچون یک ماهی در تنگ کوچک شیشه‌ای در دل دریا اسیریم. اما سید مرتضی آوینی وقتی برای بار اول طرح را دید، پیشانی ام را بوسید و گفت: «می‌بینی سید جان چقدر تنهاییم، کمی تلاش کنیم با یک جست می‌توانیم خود را به اقیانوس عشق برسانیم. عشق را می‌بینیم، فاصله‌مان با آن تنها یک جداره نازک شیشه‌ای است اما...» (شهید سید مرتضی آوینی)❤️ 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
سخن ناب 🌱! فاش بگویم هیچ کس جز آن که دل به خدا سپرده است رسم دوست داشتن نميداند ✍🏻(شهید سید مرتضی آوینی) 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃با صدای ملکوتی شهید آوینی🌷: ✨نقطه قوت ما در ایمان ماست و نقطه ضعف دشمن نیز در ایمان اوست به این ترتیب عاقبت کار روشن است ...🍃 . 🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
معنای زندگی✋🏻 به یاد دارم که در مورد زندگی و مرگ گفت:« زندگی کردن با مردن معنی می‌یابد، کلید ماجرا در مردن است، نه زندگی کردن». چگونه مردن برایش مهم بود؛ و خداوند آرزویش را به سر منزل مقصود رساند. 💠منبع : کتاب همسفر خورشید 🎙(شهید سید مرتضی آوینی به روایت دوست شهید) 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
زندگی و نماز🌱 به نماز سید كه نگاه می‌كردم، ملائك را می‌دیدم كه در صفوف زیبای خویش او را به نظاره نشسته‌اند. رو به قبله ایستادم. اما دلم هنوز در پی تعلقات بود. گفتم: «نمی‌دانم‏, چرا من همیشه هنگام اقامه نماز حواسم پرت است.» به چشمانم خیره شد. «مواظب باش! كسی كه سرنماز حواسش جمع نباشد، در زندگی نیز حواسش اصلاً جمع نخواهد شد.» گفت و رفت. اما من مدتها در فكر ارتباط میان نماز و زندگی بودم. «نماز مهمترین چیز است، نمازت را با توجه بخوان» (1). بار دیگر خواندم, اما نماز سید مرتضی چیز دیگری بود. 1- از سخنان سید مرتضی آوینی 💠منبع: كتاب همسفر خورشید 🎙(شهید سید مرتضی آوینی به روایت اكبر بخشی) 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
لبخند خامنه ای شفقت صبح است 🌱 دلباخته ي رهبري بود ، بعد از ارتحال امام اينگونه در نوشته هايش با رهبرش بيعت كرد: "عزیز ما ! ای وصی امام عشق ! آنان که معنای ولایت را نمی دانند در کار ما سخت درمانده اند، اما شما خوب می دانید که سرچشمه ی این تسلیم و اطاعت و محبت در کجاست . خودتان خوب می دانید که چقدر شما را دوست می داریم و چقدر دلمان می خواست آن روز که به دیدار شما آمدیم ، سر در بغل شما پنهان کنیم و بگرییم . ما طلعت آن عنایت ازلی را در نگاه شما بازیافتیم لبخند شما شفقتِ صبح را داشت و شبِ انزوای ما را شکست . سر ما و قدمتان ، که وصی امام عشق هستید و نایب امام زمان" ♥️(شهید سید مرتضی آوینی) 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
برهوت🌫 سعید با عجله وارد سالن شد، گله‌مند بود فیلم خنجر و شقایق(1) را می‌خواست، قرار شد به منزل حاجی برویم، مقابل در، که رسیدیم،‌ سعید پشت ما پنهان شد، سجاد در را باز کرد، حاجی با نگاهی خندان به کوچه آمد، سعید فیلم‌ها را خواست، سید پس از چند لحظه سکوت گفت:«سعید جان! فعلاً تنها نسخه فیلم‌ها دست من است. من اکثر شب‌ها آنها را در جایی نمایش می‌دهم، اگر فیلم‌ها را امشب به شما بدهم باید بیست و چهار ساعت بعد برگردانی». با عهد و میثاق شدید فیلم را به قاسمی داد، با شوخی گفتم:«آقا مرتضی نگفتی! فیلم‌ها را برای چه کسی نمایش می‌دهی». حاجی نگاهش را به زمین دوخت و با خنده گفت:«بیشتر شب‌ها آنها را در پایگا‌های بسیج محلات نشان می‌دهم،‌ امشب عذر آنها را می‌خواهم،‌اما آقا سعید فردا شب حتماً با فیلم‌ها بیا». آوینی جوانان را از دریچه دوربین به معرکه عشق می‌کشاند؛ آنگاه آنها را در برهوت رها می‌کرد؛ تا خود چاره این زخم بی‌هنگام را بیابند. 1- این فیلم در مورد بوسنی است. 💠منبع : کتاب همسفر خورشید ♥️(شهید سید مرتضی آوینی) 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
(نمی‌خواهم همرنگ دیگران شوم) ✋🏻 تابستان سال ۶۳ صدا و سیما یک دوره آموزشی گذاشته بود. من هم از طرف بسیج صداوسیمای مهاباد به این دوره معرفی شده بودم. در اوایل انقلاب هرکس کاری بلد بود یک‌جا می‌فرستادنش؛ چون من کمی عکاسی می‌دانستم به تلویزیون رفتم. در این دوره آموزشی، یکی از اساتید ما، آوینی بود و اولین ملاقات‌های من با ایشان در آن زمان رُخ داد. البته آوینی را دورادور می‌شناختم و می‌دانستم که ایشان در تلویزیون است، نگاه متفاوت دارد و حرف‌های متفاوت می‌زند. در آن کلاس‌ها فهرستی از کارهایش ارائه داد و چند کار را نام برد. در آن کلاس‌ها نوع لباس آوینی برای ما خیلی شاخص بود. ایشان در تیرماه اورکت خاکی را که بسیجی‌ها می‌پوشیدند به تن داشت و در کلاس هم آن را در نمی‌آورد. جلسه سوم یا چهارم، وقتی به او مقداری نزدیک شدم، پرسیدیم: شما با این اورکت گرمت نیست؟ گفت: نمی‌خواهم با در آوردن این لباس، هم‌رنگ دیگران شوم. او آدمی به شدت انقلابی بود. البته ما از این روحیات ایشان لذت می‌بردیم؛ چون خودمان هم در سال‌ها در همان حال و هوا بودیم. شخصیت او طوری بود که آدم‌ها جذبش می‌شدند. 🎙(شهید سید مرتضی آوینی به روایت محمدعلی فارسی، مستندساز) 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
داد زد : خدا لعنتت کند ❗️ احتمالاً زمستان سال 68 بود كه در تالار انديشه فيلمي را نمايش دادند كه اجازه اكران از وزارت ارشاد نگرفته بود. سالن پر بود از هنرمندان، فيلمسازان، نويسندگان و ... در جايي از فيلم آگاهانه يا ناآگاهانه، داشت به حضرت زهرا سلام الله عليها بي ادبي مي‌شد. من اين را فهميدم. لابد ديگران هم همين طور، ولي همه لال شديم و دم بر نياورديم. با جهان بيني روشنفكري خودمان قضيه را حل كرديم. طرف هنرمند بزرگي است و حتما منظوري دارد و انتقادي است بر فرهنگ مردم اما يك نفر نتوانست ساكت بنشيند و داد زد: خدا لعنتت كند! چرا داري توهين مي‌كني؟! همه سرها به سويش برگشت در رديف‌هاي وسط آقايي بود چهل و چند ساله با سيمايي بسيار جذاب و نوراني. كلاهي مشكي بر سرش بود و اوركتي سبز بر تنش. از بغل دستي‌ام (سعيد رنجبر) پرسيدم: «آقا را مي‌شناسي؟» گفت: «سيد مرتضي آويني است.» 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
✋🏻خانم زهرا(سلام الله عليها) فرمود: با بچه من چه كار داري؟ من يه وقتي سر چند شماره از مجله سوره نامه تندي به سيد نوشتم كه يعني من رفتم و راهي خانه شدم. حالم خيلي خراب بود. حسابي شاكي بودم. پلك كه روي هم گذاشتم "بي بي فاطمه" (صلوات الله عليها) را به خواب ديدم و شروع كردم به عرض حال و ناليدن از مجله، كه «بي بي» فرمود با بچه‌ من چه كار داري؟ من باز از دست حوزه و سيد ناليدم، باز" بي بي "فرمود: با بچه من چه كار داري؟ براي بار سوم كه اين جمله را از زبان مبارك "بي بي" شنيدم، از خواب پريدم. وحشت سراپاي وجودم را فرا گرفته بود و اصلا به خود نبودم تا اينكه نامه اي از سيد دريافت كردم. سيد نوشته بود: «يوسف جان ! دوستت دارم. هر جا مي خواهي بروي، برو! هر كاري كه مي خواهي بكني، بكن! ولي بدان براي من پارتي بازي شده و اجدادم هوايم را دارند» ديگر طاقت نياوردم و راه افتادم به سمت حوزه و عرض كردم سيد پيش از رسيدن نامه ات خبر پارتي ات را داشتم و گفتم آنچه را آن شب در خواب ديده بودم. 🎙(شهید سید مرتضی آوینی به روایت يوسفعلي ميرشكاك) 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR