فراری از عکس🎥
شهید مرتضی آوینی همیشه از دوربین فراری بود. اما در سفر آخری که به فکه رفت در پاسخ به درخواست عکاسی که میخواست از وی عکس بگیرد گفت: «باشد، مسألهای نیست، به شرطی که عکس حجلهای بگیری ...
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
مظلومیتِ آوینی 💔٫
من فقط یک بار شهید آوینی را دیده بودم؛ ایام نمایشگاه کتاب تهران بود در سال ۷۱. نمایشگاه هم خیلی شلوغ بود. طیف حزباللهی، بسیجی هم زیاد بودند. نمازخانههایش هم پُر بود. بلندگوی نمایشگاه اعلام کرد که سید مرتضی آوینی در یکی از سالنها در ساعت ۵ سخنرانی دارد. بدو بدو رفتم خودم را به سالن برسانم. ساعت را دیدم، پنج و نیم بود. نیم ساعت از سخنرانی از دست رفت. داخل سالن شدم. دیدم یک خانم مانتویی ته سالن نشسته و سالن خالی خالی است. فقط آوینی بود و دو سه نفر دیگر که البته آوینی منتظر بود چهار پنج نفر دیگر بیایند و سخنرانیاش را شروع کند ...
🔺جالب بود که در همان روزها، ما اعضای فعال یک تشکل دانشجویی بودیم، در جلساتی شرکت میکردیم که آقای فلانی را میآوردند تا ما را توجیه کند. توضیح میداد که برادران! نارمک محله خطرناکی است. نظامآباد خطرناک است. نازیآباد خطرناک است. نیاوران و تجریش بحرانخیز هستند. نقشه کل تهران را میکشید و ۱۰۰ نقطه را به عنوان نقاط بحرانخیز معرفی میکرد. آنها داشتند بچهها را در مقابل تهاجم فرهنگی توجیه میکردند که اگر فلان روز، فلان اتفاق بیفتد باید فلان کنید و چنان. بچهها را سرگرم این بازیها میکردند و آوینی مظلومانه در وسط میدان ایستاده بود ...✅
🎙(راوی : وحید جلیلی)
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
✋🏻(خدا بیامرزدش خیلی صدای خوبی داشت)
♥️روزی که آوینی شهید شد، ظهر داشتیم ناهار میخوردیم، اخبار رادیو اعلام کرد و ما به دو آمدیم در اتاق مسوول فرهنگی بسیج دانشگاهمان و گفتیم یک پارچه سیاه بده بزنیم به تابلو. گفت: چی شده؟ گفتیم آوینی شهید شد. گفت: آوینی کیه؟ گفتیم بگوییم سوره؟ آیینه جادو؟ خبر ندارد. گفتم: یکی بود در روایت فتح صدای خیلی دلنشینی داشت، او شهید شده. گفت: خدا بیامرزدش خیلی صدای خوبی داشت! بعد از یک ساعت آمد دید خیلی تابلو را به هم ریختهایم. گفت: حالا اینقدرها هم ارزش داشت؟ خیلی دیگر شلوغش کردهاید! برای تشییع جنازهاش به بدبختی مینیبوس جور شد. رسیدیم حوزه هنری. یک تعداد که زودتر آمده بودند گفتند آقا را دیدید؟ بچهها با تعجب به هم نگاه کردند که آوینی که بوده؟! تازه این وضعیت تهران و بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق بود. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...
🎙(راوی : وحید جلیلی)
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🌱اگر در جستجوی امام زمان هستی، او را در میان سربازانش بجوی. از نشانه های خاص آنان اینست که همچون نور، دیگران را ظاهر می کنند و خود را نمیبینند ...
♥️ (شهید سید مرتضی آوینی)
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
aviny-11.mp3
741.3K
صدای ملکوتی شهید سید مرتضی آوینی 🌱!
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔘بعضی ها ما را سرزنش می کنند که چرا دم از کربلا میزنید و از عاشورا، آنها نمی دانند که برای ما کربلا بیش از آنکه یک شهر باشد یک افق است که آن را به تعداد شهدایمان فتح کرده ایم، نه یک بار نه دو بار، به تعداد شهدایمان...
♥️(شهید سید مرتضی آوینی)
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
(دل بی قرار رهبر) ✋🏻
مروارید گم شده رهبر !🖐🏻
همه میدانستند آن روز مراسم خاكسپاری سید مرتضی آوینی است، قرار نبود آیتالله سید علی خامنهای در این مراسم باشكوه شركت كنند، در اولین ساعات روز آقا تماس گرفتند و فرمودند:«من دلم گرفته، دلم غم دارد، میخواهم بیایم تشییع پیكر پاك شهید آوینی. من افتخار میكنم به وجود این بچههای نویسنده و هنرمندی كه در این مجموعه حوزه هنری تلاش می كنند. این آقای آوینی را آدم وقتی سیما و چهره نورانیاش را میبیند، همینطور دوست دارد به ایشان علاقمند بشود».
♥️دل بیقرار رهبر در جست و جوی مروارید گم شده سپاهش بود، كه اینك بر دوش هزاران ایرانی مسلمان به سمت بهشتزهرا میرفت، و باز هم آقا صبور، سنگین و سرافراز غم فراق یكی دیگر از مرواریدانش را به جان میخرید.
🎙منبع : کتاب راز خون
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
(ادای احترام آقا به شهید آوینی) ✋🏻
🔴اواخر فروردین ماه بود، پیكر خونین و خسته سید مرتضی بر دوش امت حزبالله در مقابل حوزه هنری تشییع میشد، در همین لحظه اتومبیل حامل مقام معظم رهبری در خیابان سمیه ایستاد، آقا برای ادای احترام به شهید علیرغم مسائل امنیتی از ماشین پیاده شد، كنار پیكر سرباز دلخسته خویش ایستاد، و زیر لب زمزمه نمود، «انا لله و انا الیه راجعون» نگاهی به اطراف انداخت، در جست و جوی خانواده شهید بود. آقا آرام و بیصدا در حالیكه چشم به تابوت سید مرتضی دوخته بود، به راه افتاد خیابان سمیه هنوز صدای گامهای آهسته مقام معظم رهبری را به دنبال پیكر سربازش در ذهن دارد.
و چه سخت است، كه سربازی را در مقابل چشمان مولا و مقتدایش به خاك بسپاری، و چه بغضی در دل دارد، سالاری كه فرزند، سرباز و سردار فاتح قلبش را به خاك میسپرد.
💠منبع : کتاب راز خون
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
👌🏼زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است؛ سلامت تن زیباست، اما پرندهی عشق، تن را قفسی میبیند که در باغ نهاده باشند.
🔺و مگر نه آنکه گردنها را باریک آفریدهاند، تا در مقتل کربلای عشق، آسانتر بریده شوند.
و مگر نه آنکه از پسر آدم، عهدی ازلی ستاندهاند که حسین را از سر خویش، بیشتر دوست داشته باشد.
و مگر نه آنکه خانه تن، راه فرسودگی میپیماید تا خانه روح، آباد شود.
و مگر این عاشق بیقرار را بر این سفینه سرگردان آسمانی، که کرهی زمین باشد، برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریدهاند.
و مگر از درون این خاک، اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرمهایی فربه و تنپرور برمیآید.
ای شهید، ای آنکه بر کرانهی ازلی و ابدی وجود بر نشستهای، دستی برار و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز، از این منجلاب بیرون کش ... !
♥️(شهید سید مرتضی آوینی)
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
aviny-2.mp3
296K
صدای ملکوتی شهید سید مرتضی آوینی 🌱!
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
راز چشمان سید مرتضی🧡
💔مرتضی دلخسته بود. این اواخر خندههای همیشگیاش را نداشت، در سالهای بعد از انقلاب جز پس از رحلت حضرت امام (ره) هرگز او را اینچنین در پیله تنهایی و اندوه ندیده بودم، ما به حسب گمگشتگی در عادات عالم ظاهر، او را كه اهل عادت نبود نشناختیم، خودیتهای ما حجابهایی بودند كه «بیخودی او را از چشمانمان پنهان میكردند، ما ضعفهای خود را در آینه وجود او به تماشا نشستیم و زبان به ملامت او گشودیم»
عافیت
طلبان توهمات خویش را متظاهر در وجود كسی تشخیص دادند كه نه فقط در روزگار جنگ فرزند جبهه بود كه در این روزگار هم كه از ارزشهای جنگ جز خاطرهای گنگ نماند، «روایت فتح» میساخت.
و وای بر ما اگر با این شتاب به چنبره عقلهای عادتزده خود گرفتار آییم و بار دیگر به بهانه آشنایی با او، از خود بگوئیم و به بهانه بیان رنج او، درد خود را بازگوئیم.
💠منبع: راز خون
🎙راوی: همسر شهید
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
aviny-24.mp3
1.49M
صدای ملکوتی شهید سید مرتضی آوینی 🌱!
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR