شھیدمدافع امنیت حسن عشوری♥️!
🔶اولین شهید وزارت اطلاعات در جریان مبارزه با تکفیری ها پس از ۱۲۰ عملیات موفق به فیض شهادت نایل آمد
ولادت: ۱۳۶۸/۵/۲۴ رودسر گیلان
شهادت: ۱۳۹۶/۳/۲۴
مصادف با ۱۹رمضان
💔محل شهادت: چابهار در درگیری گروهک تروریستی
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🎙مادرشھید :
🔻حسن آقا از کودکی با من و پدرش به مسجد، جلسات قرآنی و هیئتهای مذهبی میآمد و با معنویت الهی و مکتب ائمه اطهار (ع) رشد کرد و از سن کم نمازخواندن و روزه گرفتنش را آغاز و باتربیت اسلامی آشنا شد...
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🎙مادرشھید :
حسن آقا از کلاس سوم شروع به روزه گرفتن کرد و تذکر می دادند که اگر بیدارم نکنید از شما راضی نیستم ...! پدرش به او یاد داده بود همه جا خدا هست و بر همه کارها ناظر است✔️
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🎙مادر شھید :
🔻گاهی وقتها، خواهر و دختر و برادرم می شد و سعی می کرد نکاتی را به من متذکر شود گفت: اینطور نبود که همیشه به فکر نماز و هیئت باشد بلکه یک رفیق برای من بود و همیشه حرمتمان را نگه میداشت و به نظرم همین حرمت ها بودکه اورا به اینجا رساند و هرچه از خدا خواست خدا به او داد...(شهیدمدافعامنیتحسنعشوری)❤️
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🎙مادرشھید :
💠خواب شهید عشوری
چون در خانه انباری نداریم لوازم اضافی را در پشتبام خانه نگهداری میکنم حسن آقا وقتی کودک بود با رفتن به پشتبام و جستجو لای وسایل اگر چیزی از یادگاریهای دوران دفاع مقدس پدرش را پیدا میکرد جوری داد میزد و ذوق میکرد که انگار گنجی پیداکرده عشق این را داشت که اتاقش را با یک سربند، چفیه یا عکس شهید تزئین کند همین چند سال اخیر به یاد دارم که برای یادواره شهید املاکی رفته بود وقتی برگشت دیدم عکس شهید را با خود آورده تا به دیوار اتاقش بچسباند چون تازه خانه را نقاشی کرده بودیم مانع شدم مبادا چسب رنگ دیوار را بکند وقتی برای نماز صبح بیدار شد سرحال ندیدمش فکر کردم کسالتی دارد از حالش جویا شدم گفت حضرت آقا دیشب به خوابم آمده و مرا به خاطر نچسباندن عکس شهید بر دیوار اتاق مورد بازخواست قرار داده، دیدم از این مسئله خیلی ناراحت است که گفتم هر کاری دوست داری بکن دیگه مانع نمیشوم پسرم در شهدا چیزی میدید که من نمیدیدم...
(شهید مدافع امنیت حسن عشوری)❤️
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
گریه شهید عشوری با خواندن وصیتنامه شهدا💔
🔻 شهید حسن عشوری دلبستگی شدید به شهدا داشت ..
این شهید از کودکی دوست داشت عکسی، وصیتنامهای یا خاطرهای از شهدا را بشنود در مورد همه شهدا جستجو میکرد و علاقه داشت شهدا را بشناسد تا اینکه اواخر جوری شده بود که با خواندن وصایای شهدا گریه میکرد و میگفت چشیدن شهادت فرق دارد و تأکید میکرد که «مامان تو باید مثل مادر وهب باشی» میگفتم پسر این چه حرفیه که میزنی من کجا مادر وهب کجا، من صبرم کم است آنقدر در گرفتاریهای دنیوی ذوبشدهام که دیگر توانی برایم باقی نمانده تا فرزندم را در راه اسلام فدا کنم...
( نقل از مادر شهید مدافع امنیت حسن عشوری )✔️
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔴عاشق اهلبیت (علیهالسلام) هستم فرزندانم را از کودکی با ائمه آشنا کردم اما وابستگی شدیدی که به حسن آقا داشتم و به بهانه اینکه باید عصای دست پیریم باشد با رفتنش به سوریه موافقت نکردم همیشه از این قضیه ناراحت بود پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه در تربیتمعلم قبول شد بهرغم همه تلاشهای من شهید نپذیرفت که در این حوزه وارد شود، چون نتوانست به سوریه برود داوطلبانه برای کار و ادامه تحصیل به زاهدان منتقل شد اما نتوانستم دوری فرزندم را تحمل کنم و دلشوره مادرانه موجب شد تا سخت بیمار شوم گاهی سعی میکردم با وسایلش خودم را آرام کنم وقتی از حالم میپرسید چیزی نمیگفتم که دوری تو مرا از پا درآورده است...
✔️(نقل از مادر شهید عشوری )
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
خودم ندانسته برای شهادتش دعا کردم💔
⭕️ مادر شهید با بیان اینکه حسن از کودکی به دنبال انجام واجبات و در ادامه به مستحبات و احتیاط رسیده بود و همیشه یک استاد تمامعیار برایم بود، گفت: "شبی با این تصور که نماز صبحم قضا شده با اضطراب از خواب بیدار شدم دیدم هنوز نیمهشب است و ایشان در حال سجده گریه میکند وقتی حضورم را احساس کرد گفت «دعای مادر مستجاب است برایم دعا کن تا خداوند آرزویم را بدهد» فکر کردم حتماً به دنبال چیزهای دنیوی مانند ارتقای پست یا رضایت دختری برای ازدواج است بنابراین با احساس مادرانه از ته دل از خدا خواستم تا حوائجش را برآورده کند و به مرادش برسد غافل از اینکه من نفهمیدم که برای شهادت پسرم دعا کردم این اواخر هم تأکید داشت «مامان بیا از هم جدا شیم» من همه آنچه را که خداوند به من نشان میداد درک نمیکردم...
(شهید مدافع امنیت حسن عشوری)❤️
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
از ویژگی های بارز شهید حسن عشوری ساده زیستی بود...✔️
علی رقم این که از نظر مالی مشکلی نداشت اهمیتی برای پول قائل نمی شد و از طرفی در سنی بود که مثل همه ی جوان ها شاید علاقه داشت خیلی چیزهارا داشته باشد و تجربه کند ولی راه خودش رو انتخاب کرده بود و کسب رضایت الهی و همرنگی با شهدا رو بر همه چیز مقدم میدانست...👌🏼🌸 !
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
✍دستنوشتہشھید:
معبودا 🌸 تو خود میدانی در این شبها و روزهای ظلمانی زندگی در دنیا، دیگر هیچ آرزویی جز وصال به تو با شهادت برایم باقی نمانده...!
(شهید مدافع امنیت حسن عشوری)❤️
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🎙مادرشھید :
«حسن آقا همیشه گمنام بود، وقتی در مراسمی شرکت می کرد جایی می نشست که دوربین از او فیلم برداری نکند و خداوند متعال در اوج گمنامی او کاری کرد که خبر شهادتش در ایران صدا کند»
«اگر پسرم به مرگ طبیعی میمرد من هم بعد از او میمردم اما او با شهادتش کاری کرد که اگر پنج پسر دیگر نیز داشتم آنها را خودم برای رفتن به سوریه آماده می کردم»...
(شهید مدافع امنیت حسن عشوری)❤️
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
یکی از توصیههای همیشگی برادرم به من و خواهرم رعایت پوشش و حجاب بود با استفاده از جمله معروف که "خواهرم سرخی خونم را به سیاهی چادرت امانت دادهام" پس سعی کن امانتدار خوبی باشۍ..
( شهید مدافع امنیت حسن عشوری)❤️
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR