#دوست_شهید:
سال 91 ایام نیمه شعبان با چند نفر از دوستان و #مسعود مُشرَّف شدیم حج عمره که یه جمع صمیمی و خیلی عالی حدود 20 نفر میشدیم.
جُدای اَعمال حج و انجام واجبات و زیارت، به قدری شوخی مى کردیم و مى خندیدیم که #روحانی کاروان مى گفت:
شما معنویت حج و از بین بردین😐 مى گفت بابا یه دعایی مناجاتی چیزی... بنده خدا نمیدونست که هر شب بچه ها دور هم #دعا میخونن و زیاد تو جمع عمومی راحت نیستن...
حالا بریم سراغ این عکس که تو یه فروشگاه به اسم باوارث بلازا که #مسعود برای شوخی با #کلاه عکس انداخت.
علت اونم این بود یه نوجوان ۱۴_۱۵ ساله تو کاروان بود که ما برای اولین بار تو رستوران هتل دیدیم یه دونه از اینا کلاه ها سرش بود با خانواده اومده بودن اول فکر کردیم برای مسخره بازی کلاه سرش گذاشته کلی بهش خندیدیم و گذشت
رفتیم تو شهر یه دوری بزنیم اتفاقی اون پسره رو دیدیم با همون کلاه؛ خیلی عادی گفتیم جوونه دیگه و ... فردا رفتیم برای #طواف #مستحبی یه دفعه #مسعود گفت:
عِه اون پسره👈🕵️♂️
همون پسره تو #طواف با همون #کلاه🎩 آقا دیگه شده بود #سوژه... رفتیم فروشگاه برای خرید. #مسعود رفت از تو قفسه یه دونه از اون کلاه ها برداشت، گفت از این به بعد من با این #کلاه اعمال #حج و انجام میدم ببینید بهم میاد😐😂.
کلی #خنده و شوخی و ...
یکی از بچه هام ازش عکس یادگاری انداخت...
#شهيد_مسعود_عسگرى
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR