🔸جر و بحث دوشکایی❗️
سر مطالب درسی و تئوری، یک بار بینمان بحثی پیش آمد. یکهو از کوره در رفتم و جلوی جمع، به او حرفهای تندی زدم و گفتم تو تازه وارد هستی و ما همیشه مأموریتیم و چنین و چنان. عصبانی بودم. چیزی نگفت. حتّی بعد، خودش پا پیش گذاشت و معذرتخواهی کرد.
او نشسته بود و من بالاسرش ایستاده بودم و بهش میگفتم: «تو هیچی نمیفهمی»!
بحث از سلاح دوشکا شروع شد. توی بگومگو هرچه میگفتم قبول نمیکرد. فکر میکردم دارد اشتباه میکند. بعد فهمیدم اشتباه از من بوده و او درست میگوید.
ولی او آمد و ازم معذرتخواهی کرد و گفت: «ببخشید»!
از شرمندگی نمیدانستم چه بگویم. من هم عذرخواهی کردم.
#مدافعحرم
#شهید_محمدحسین_حمزه🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔹خاطره🍃
آن شب، از دور نور ضعیفی را دیدم که هی روشن و خاموش ميشد،
با خودم گفتم نکنه اتفاقی افتاده، دارند با چراغ علامت ميدن!!
نه نميشه، بی سیم سالمه، میتونند با بی سیم بگن،
شاید یکی داره سیگار میکشه!!
آخه سیگاری نداشتیم،
گفتم باید خودم برم ببینم چيه...
کم کم نزدیک شدم...
ديدم شهید حمزه است،..
با چراغ قوه کوچکش متنی را نگاه می کنه...
پرسیدم، آقا حمزه لیست نگهبانهاست؟
گفت :نه
پرسیدم، کد بی سیم را چک میکنی؟
گفت :نه
نزدیک تر شدم،
دیدم #زیارت_عاشورا ست،!!
موقع نگهبانی اش، با نور ضعیف چراغ قوه زیارت میخونه و اشک میریزه!!!
گفتم :حمزه جان ما را دعا کن...
فردای آن روز حسین کربلایی شد🥀
🎙نقل از همرزم شهید
#مدافعحرم
#شهید_محمدحسین_حمزه🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR