قصه کودکیام که با پدرم در روضههای مولا اباعبدالله الحسین(ع) شرکت میکردم، قصه لرزش شانههای پدر و من که نمیدانستم برای چیست. پدرم با اینکه کارگری ساده بود همیشه از خاطرات حضورش در دفاع مقدس میگفت و توصیه میکرد:
«پسرم، دفاع مقدس و رشادت و مجاهدت برای اسلام و دین هیچوقت تمامشدنی نیست و تا دنیا هست مبارزه بین حق و باطل هم خواهد بود انشاءالله روزی هم نوبت تو خواهد شد».
دوران کودکی و مادری که کلید رفتنم به قتلگاه در دستان اوست و او بود که اجازه داد. مادرم همیشه میگفت «تو را محسن نام گذاشتم بهیاد محسن سقطشده خانم حضرت زهرا(س)»
#قصه_کودکی
به قلم شهید حججی در #اسارت
قبل از #شهادت🌹🌹🌹
کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻
https://eitaa.com/whjhtgh
قصه کودکیام که با پدرم در روضههای مولا اباعبدالله الحسین(علیه السلام) شرکت میکردم،
قصه لرزش شانههای پدر و من که نمیدانستم برای چیست.
پدرم با اینکه کارگری ساده بود همیشه از خاطرات حضورش در دفاع مقدس میگفت و توصیه میکرد:
«پسرم، دفاع مقدس و رشادت و مجاهدت برای اسلام و دین هیچوقت تمامشدنی نیست و تا دنیا هست مبارزه بین حق و باطل هم خواهد بود انشاءالله روزی هم نوبت تو خواهد شد».
دوران کودکی و مادری که کلید رفتنم به قتلگاه در دستان اوست و او بود که اجازه داد. مادرم همیشه میگفت «تو را محسن نام گذاشتم بهیاد محسن سقطشده خانم حضرت زهرا(سلام الله علیها)»
#قصه_کودکی
به قلم شهید حججی در #اسارت
قبل از #شهادت🌷
#شهیدمحسنحججی🌷
🌹 شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR