🔸 مصطفی پلنگ
بچه ای نبود که فقط درس بخواند. خیلی هوشیار بود. درس را در کلاس یاد می گرفت. در کنار درس، کار می کرد. به من کمک می کرد.
ورزش هم میرفت؛ کشتی می گرفت. زمان بچگی به خاطر کشتی خوبی که می گرفت، بچه ها اسمش را گذاشته بودند #مصطفی_پلنگ. میگفتند: هیچ کس جرأت نمی کند با مصطفی کشتی بگیرد.
وقتی کمی از آب و گل درآمد، رفت سر کار.
بیکار نمی ماند. اولین کار خیاطی بود. خیاط آدم مؤمنی بود و از آشنایان بنده. تابستان ها می رفت پیش او. جا دگمه میزد. زمان مدرسه هم هر چقدر وقت داشت، می رفت.
️کارهای بیرون از خانه روی دوش او بود؛ خرید، آوردن آب خوراکی از بیرون و…
منزل ما جایی بود که آب لوله کشی نداشت. در معابر شیرهای بزرگ آب خوری گذاشته بودند؛ به نام فشاری. شاستی داشت. فشار میدادند، آب تصفیه شده می آمد. مردم ظرف میبردند، از این فشاری ها آب خوردن برمی داشتند.
این بچه روزی چند مرتبه حدود یک کیلومتر فاصله را میرفت، آب می آورد.
از آب چاه منزل برای مصرف غیر خوراکی استفاده می کردیم.
🎙️به نقل از : پدر شهید
🎞منبع : کتاب من مادر مصطفی
#شهیدمصطفیاحمدیروشن🌷
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR