eitaa logo
『شھدای‌ِظھور🇵🇸🇮🇷』
6.3هزار دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
5.7هزار ویدیو
24 فایل
〖مامدعیان‌صف‌اول‌بودیم . . ازآخرمجلــس‌شھــدا راچیدنــد :)💔〗 -- ارتباط با خادم : @HOSEIN_561 💛کپــے: صدقه‌جاریست . . . (: 🔴ناشناس : https://eitaa.com/joinchat/876019840C60f081def8
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻اگر به دل شاهرخ می‌افتاد که طرف جربزه دارد او را قبول می‌کرد.. جربزه داشتن برایشان خیلی اهمیت داشت ... گروه‌شان آن اوایل چند نفر بیشتر نبود و به مرور از سراسر کشور آمدند و همدیگر را پیدا کردند. این رزمندگان با تمام وجود هستی‌شان را آورده بودند. یکی از این‌ها قمه‌کش بود و می‌گفت قداره‌بند بودم و در بازار کسی حریفم نمی‌شد. تعریف می‌کرد در ۱۰ سالگی پدرم را از دست دادم و یک روز خواب دیدم در جلسه‌ای که سخنرانش امام علی (ع) بود ایشان به من اشاره کردند که بیاید و مداحی کند. آن شخص می‌گفت من قبلاً مداحی کرده بودم، ولی از آن فضا دور شده بودم همین که این را به من گفت اشک از چشمان جاری شد و از خواب پریدم. پس از آن راهی مشهد شدم و قمه را همان‌جا گذاشتم و گفتم امام رضا من دیگر دنبال این کارها نمی‌روم. همین شخص بعداً محافظ امام می‌شود. این‌ها چیزی از درون دارند و خدا هم هوایشان را دارد و جذبشان می‌کند... خاطرات‌زندگےشھیدشاهرخ‌ضرغام معروف‌به‌حرانقلاب ❤️' 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔻(لقبی که بعثی ها به شاهرخ دادند) 🔻شاهرخ یک گروه تشکیل داده بود که به پیشنهاد سید مجتبی هاشمی گروه «پیشرو» نام گرفت. هر وقت برای شناسایی می رفت بدون اسلحه می رفت و با اسلحه برمی گشت! عراقی ها به او می گفتند: «جلاد آدم خوار». برای سرش یازده هزار دینارِ عراقی تعیین کرده بودند. این همان شاهرخ قبل از انقلاب بود که همه از او قطع امید کرده بودند... خاطرات‌زندگےشھیدشاهرخ‌ضرغام معروف‌به‌حرانقلاب ❤️' 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔻ولایت فقیه را به زبان عامیانه برای رفقایش توضیح می داد... از همان دوستان قبل از انقلاب، یارانی برای انقلاب پرورش داد. وقتی حضرت امام فرمود: به یاری پاسداران در کردستان بروید. دیگر سر از پا نمی شناخت. حماسه های اورا در سنندج، سقز، شاه نشین و بعدها در گنبد و لاهیجان وخوزستان و... هنوز در خاطره ها باقی است.. ⭕️شاهرخ از جمله کسانی است که پیر جماران در رسایشان فرمود: اینان ره صد ساله را یک شبه طی کردند. من دست و بازوی شما پیشگامان رهائی را می بوسم و از خداوند می خواهم مرا با بسیجیانم محشور گرداند . . خاطرات‌زندگےشھیدشاهرخ‌ضرغام معروف‌به‌حرانقلاب ❤️' 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
⭕️استدلال شاهرخ برای اثبات ولایت فقیه چند نفر از رفقای قبل از انقلاب را جذب کمیته کرده بود.آخر شب جلوی مسجد مشغول صحبت بودند. یکی از آنها پرسید: شاهرخ، این که می گن همه باید مطیع امام باشن، یا همین ولایت فقیه، تو اینو قبول داری!؟ آخه مگه می شه یه پیرمردِ هشتاد ساله کشور رو اداره کنه!؟ شاهرخ کمی فکر کرد و با همان زبان عامیانه خودش گفت: ببین، ما قبل از انقلاب هر جا می رفتیم، هر کاری می خواستیم بکنیم، چون من رو قبول داشتید، روی حرف من حرفی نمی زدید، درسته؟آنها هم با تکان دادن سر تائید کردند. بعد ادامه داد: هر جائی احتیاج داره یه نفر حرف آخر رو بزنه، کسی هم روی حرف اون حرفی نزنه. حالا این حرف آخر رو، تو مملکت ما کسی می زنه که عالم دینِ، بنده واقعی خداست، خدا هم پشت و پناه ایشونه. بعد مکثی کرد و گفت: به نظرت، غیر از خدا کسی می تونست شاه رو از مملکت بیرون کنه، پس همین نشون می ده که پشتیبان ولایت فقیه خداست. ما هم باید به دنبال امام عزیزمون باشیم. در ثانی ولی فقیه کار اجرائی نمی کنه بلکه بیشتر نظارت می کنه . این استدلال های او هر چند ساده و با بیان خاص خودش بود. اما همه آنها قبول کردند... خاطرات‌زندگےشھیدشاهرخ‌ضرغام معروف‌به‌حرانقلاب ❤️' 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔻خاطرات جنگ (شاهرخ و بنی صدر) 🔴ما با چهل نفر نيرو وارد ماهشهر شديم آنجا بود كه به خيانتهاي بني صدر پي برديم. نيروهاي ارتشي و تحت نظارت بني صدر اجازه عبور به نيروهاي داوطلب نمي دادند. هر چه صحبت کرديم بی فايده بود. چند روزی هم آنجا معطل شديم. شاهرخ گفت: من امروز می رم مقر هوانيروز اگه لازم شد تير هوائي شليک مي کنم. من مي دانم مشکل بني صدر است، اينها با ما کاري ندارند. ما بايد اين راه را باز کنيم.. اين کار او بالاخره جواب داد. فرمانده نيروها جلو آمد و گفت: چه خبره؟! شاهرخ با عصبانيت داد زد: مثل اينکه شما برای اين مملکت نيستي، به زن و بچه مردم توي خرمشهر حمله شده، اما شما نمي خوای ما به کمکشون بريم. فرمانده کمي فکر کرد و گفت: آماده باشيد. براي حمل مجروحين يه هلي کوپتر داره مي ره سمت آبادان، با همون شما رو مي فرستم. ساعتي بعد کنار بهمنشير در جنوب آبادان پياده شديم. از آنجا با يک کاميون به داخل شهر رفتيم. نمي دانستيم به کجا برويم. اوايل جنگ بود. هر کسي براي خودش جبهه اي تشکيل داده بود. 🔻يکي از بچه هائي که قبل از ما به جبهه آمده بود گفت: بايد بيائيد سمت خرمشهر، جنگ اصلے آنجاست.. به همراه او راهۍ خرمشهر شديم.. خاطرات‌زندگےشھیدشاهرخ‌ضرغام معروف‌به‌حرانقلاب ❤️' 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔻(شاهرخ و بنی صدر ) 🔴چند روزی در خطوط دفاعی خرمشهر بودیم که گفتند امروز رییس جمهور بنی صدر می آید از روي پل خرمشهر جلوتر نيامد. مرتب مي گفت: نيروي کمکي در راه است، امکانات و تجهيزات در راه است، يکدفعه ديدم آقائي (شهید شاهرخ ضرغام )با قد بلند در حالي که لباس سبز نظامي بر تن و کلاه تکاورها را داشت با عصبانيت فرياد زد: آقاي بني صدر، نيروهاي دشمن دارند شهر رو مي گيرند. شما فرمانده کل قوا هستي، بيست وپنج روزه داري اين حرفارو مي زني، پس اين نيرو و تجهيزات کي مي رسه، ما تانک احتياج داريم تا شهر رو نگه داريم. بني صدر که خيلي عصباني شده بود گفت: مگه تانک نقل و نباته که به شما بديم. جنگ برنامه ريزي مي خواد. خرج داره و... شاهرخ هم بلند گفت: شما فقط شعار مي دي، نه تجهيزات مي فرستي، نه پول مي دي. بعد مكثي كرد و به حالت تمسخرآميزي گفت: مي خواي اگه مشکل داري يه کيسه دست بگيريم و برات پول جمع کنيم! خاطرات‌زندگےشھیدشاهرخ‌ضرغام معروف‌به‌حرانقلاب ❤️' 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🌱( آرزوی شھید شاهرخ ضرغام از زبان خودش ) 🎙همرزم شھید : 🔴سه روز تا شروع عملیات مانده بود. شب جمعه برای دعای کمیل به مقر نیروها در هتل آمدیم. شاهرخ، همه نیروهایش را آورده بود. رفتار او خیلی عجیب شده. وقتی سید دعای کمیل را می خواند شاهرخ در گوشه ای نشسته بود.از شدت گریه شانه هایش می لرزید! با دیدن او ناخوداگاه گریه ام گرفت. سرش پائین و دستانش به سمت آسمان بود. مرتب می گفت: الهی العفو… سید خیلی سوزناک می خواند. آخر دعا گفت: عملیات نزدیکه، خدایا اگه ما لیاقت داریم ما رو پاک کن و شهادت رو نصیبمان کن. بعد گفت: دوستان شهادت نصیب کسی می شه که از بقیه پاکتر باشه. برگشتم به سمت عقب شاهرخ سرش را به سجده گذاشته بود و بلند بلند گریه می کرد! صبح فردا، یکی از خبرنگاران تلویزیون به میان نیروها آمد و با همه بچه ها مصاحبه کرد. این فیلم چندین بار از صدا وسیما پخش شده. وقتی دوربین در مقابل شاهرخ قرارگرفت چند دقیقه ای صحبت کرد. در پایان وقتی خبرنگار از او پرسید: چه آرزوئی داری؟ بدون مکث گفت: پیروزی نهائی برای رزمندگان اسلام و شهادت برای خودم!! خاطرات‌زندگےشھیدشاهرخ‌ضرغام معروف‌به‌حرانقلاب ❤️' 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
(حالات قبل از شھادت )💔' 🔻آقا سید مجتبی جلوتر از همه بود . . من و یکی از رفقا هم در کنارش بودم... شاهرخ هم کمی عقبتر از ما در حرکت بود. بقیه هم پشت سر ما بودند . در راه یکی از بچه ها جلو آمد و با آقا سید شروع به صحبت کرد؛ بعد هم گفت: دقت کردید، شاهرخ خیلی تغییر کرده! سید با تعجب پرسید: چطور؟! گفت: همیشه لباسهای گلی و کثیف داشت. موهاش به هم ریخته بود. مرتب هم با بچه ها شوخی می کرد و می خندید اما حالا! سید هم برگشت و نگاهش کرد. در تاریکی هم مشخص بود. سر به زیر شده بود و ذکر می گفت. حمام رفته بود و لباس نو پوشیده بود. موها را هم مرتب کرده بود. سید برای لحظاتی در چهره شاهرخ خیره شد. بعد هم گفت: از شاهرخ حلالیت بطلبید، این چهره نشون می ده که آسمونی شده . .🕊🙂 مطمئن باشید که شهید می شه! خاطرات‌زندگےشھیدشاهرخ‌ضرغام معروف‌به‌حرانقلاب ❤️' 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔴داستان زندگی او، ماجرای حُر در کربلا را تداعی می کند فرماندهان بزرگی در گروه کوچک شاهرخ تربیت شدند.آن ها درس ایمان و شجاعت را از شاهرخ گرفتند. بعدها بسیاری از آنان را در واحدهای شناسایی و اطلاعات عملیات لشکرهای مختلف دیدیم. وجود سرداری مانند شاهرخ در روزهای اول جنگ نعمتی بود برای فرماندهان. دو ماه از جنگ گذشته بود ، شاهرخ خیلی تغییر کرده بود ، کم حرف میزد نماز جماعت و اول وقت او ترک نمی شد. در دعای کمیل و دعای توسل با صدای بلند گریه می کرد.از سادات گروهش خواسته بود برای او دعا کنند که شھید شود ... خاطرات‌زندگےشھیدشاهرخ‌ضرغام معروف‌به‌حرانقلاب ❤️' 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🎙همرزم‌شھید : 🔻شاهرخ در سنگر ماند تا نیروها بتوانند به عقب بروند با شلیک های پیاپی گلوله های آر پی جی و هدف قرار دادن تانک های دشمن مانع پیشروی آنها می شد. چند تانک دشمن را منهدم کرد. ساعت ده صبح بود. فشار دشمن هر لحظه زیادتر می شد برای زدن ار پی جی بلند شد و بالای خاکریز رفت. یکدفعه صدایی آمد. برگشتم وناباورانه نگاه کردم. گلوله ای از تیربار تانک به سینه ی شاهرخ اصابت کرده بود. او روی خاکریز افتاده بود. عراقی ها نزدیک شدند. مجبور شدم برگردم. پیکر شاهرخ روی زمین مانده بود. از کمی عقب تر نگاه کردم عراقی ها بالای سر او رسیده بودند از خوشحالی هلهله می کردند. همان شب تلویزیون عراق پیکر بدون سر او را نشان داد. گوینده عراقی گفت:ما شاهرخ،جلاد حکومت ایران را کشتیم. دو روز بعد دوباره حمله کردیم. به همان خاکریز رسیدیم. اما هیچ اثری از پیکر شاهرخ نبود هر چه گشتیم بی فایده بود. او از خدا خواسته بود همه گذشته اش را پاک کند. می خواست چیزی از او نماند. نه نام ، نه نشان ، نه قبر ، نه مزار و نه هیچ چیز دیگر. خدا هم دعایش را مستجاب کرد. پیکر سردار شهید شاهرخ ضرغام هرگز پیدا نشد... خاطرات‌زندگےشھیدشاهرخ‌ضرغام معروف‌به‌حرانقلاب ❤️' 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🕊(خوابی که مادر شھید شاهرخ ضرغام برایش دید) 🔴پیکرش در دشت ذوالفقاریه حد فاصل جاده آبادان - ماهشهر جا ماند، بعدها هم اثری از پیکرش پیدا نشد.مادرش در خاطره ای از خواب دیدن پسرش در خواب، گفت: نگران شاهرخ بودم. شب خواب دیدم که در بیابانی نشسته ام و گریه می کنم. شاهرخ آمد. با ادب دستم را گرفت و گفت: «مادر چرا نشستی بلند شو برویم» گفتم: پسرم کجایی، نمی گویی این مادر پیر دلش برای پسرش تنگ می شود؟ مرا کنار یک رودخانه زیبا و بزرگ برد و گفت: «همین جا بنشین» بعد به سمت یک سنگر و خاکریز رفت. از پشت خاکریز دو سید نورانی به استقبالش آمدند. شاهرخ با خوشحالی به سمت آنها رفت. می گفت و می خندید. بعد هم در حالی که دستش در دستان آنها بود گفت: «مادر من رفتم. منتظر من نباش ..💔🖐🏼 خاطرات‌زندگےشھیدشاهرخ‌ضرغام معروف‌به‌حرانقلاب ❤️' 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔻ماجراے خانمے که شیعه شد و اسم خود را زهرا گذاشت 🎙همرزم‌شھید : 🔴یک بار خانمی محجبه به اینجا آمد و از من خواست او را به محل شهادت شاهرخ ببرم. به اتفاق همسرم با ایشان همراه شدم و دیدیم که دارد با دست و خطاب به شهید صحبت می‌کند. حین صحبت‌هایش گفت شهید، دو حاجتم را روا کردی، یک حاجت دیگر هم از تو می‌خواهم. چون من هم مثل تو بودم! بعد از این‌که صحبت‌هایش تمام شد، از او پرسیدم منظورتان از این‌که گفتید من هم مثل تو بودم، چیست؟ گفت من هم گذشته خوبی نداشتم و گرفتار بودم تا این‌که زمانی با خانم محجبه‌ای مواجه شدم و او گفت برای رفع گرفتاری به شهدا متوسل شوم. او کتاب شاهرخ را به من داد و از ایشان دو حاجت گرفتم. به او قول دادم اگر این حاجت‌ها روا شود، به محل شهادتش می‌آیم و مذهبم را به تشیع تغییر می‌دهم. این خانم شیعه شد و اسم خود را زهرا گذاشت. خاطراتےازکرامات‌شھید ابوالفضل(شاهرخ )ضرغام ؛ معروف‌به ❤️' 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
‼️آزادی‌ام را از شاهرخ ضرغام گرفتم! 🎙همرزم‌شھید : 🔴اگر خواستید فیلم‌هایی از جوان‌هایی دارم که با خواندن زندگینامه شهید ضرغام متحول شده‌اند... یکی از این جوان‌ها می‌گوید وقتی در زندان بودم، با رفیقم تماس گرفتم و گفتم یکسری کتاب برایم بفرست.. یکی از این کتاب‌ها «شاهرخ، حر انقلاب اسلامی» بود . او گفت تعجب کردم، چون اسم حر را فقط در روضه‌های امام حسین (علیھ‌السلام) شنیده بودم، این حر دیگر کیست؟ اما وقتی خواندن این کتاب را شروع کردم، از خودم بدم آمد. چون اگر خطا کنم، باید چندین سال بگذرد تا بتوانم خطاهایم را جبران کنم. برایم جالب و عجیب بود که فردی چون شهید ضرغام با آن گذشته توبه می‌کند و به مقامی می‌رسد که حاجت می‌دهد. لذا آزادی خودم را از او خواستم. همین‌طور هم شد و من آزادی‌ام را از ایشان گرفتم... خاطراتےازکرامات‌شھید ابوالفضل(شاهرخ )ضرغام ؛ معروف‌به ❤️' 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
💔محل‌شھادت‌شھیدابوالفضل(شاهرخ) ضرغام به امام زاده ای تبدیل شده است ... 🔻زائرانی می‌آیند و می‌گویند چندین بار داستان زندگی شاهرخ را خوانده‌ایم و هر بار لذت برده‌ایم. این مثبت و منفی‌های زندگی شهید برای مردم خیلی جذابیت دارد. شاهرخ آدم منفی بود که مثبت شد و این برای همه اقشار جامعه جذاب است. قرآن می‌فرماید ما بدی‌هایتان را به خوبی تبدیل می‌کنیم. اگر همه بدانند خدا تا چه اندازه ارحم‌الراحمین است سمت او می‌روند. خدا می‌فرماید ما توبه‌کنندگان را دوست داریم و چنین بندگانی مثل شاهرخ در نزد خدا عزیز هستند. البته امام نیز در تحول این جوانان نقش زیادی داشت و آن‌ها را از نیستی به هستی رساند... 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
❓چرا شھید ضرغام در میان شھدا آن‌قدر محبوب و معروف شد؟ 💢شاهرخ از قدیم سرشناس تهران بود.. در شرق تهران کسی حریفش نمی‌شد، کلانتری‌ها هم از او حساب می‌بردند. مثل شهید حججی خیلی‌های دیگر شهید شده بودند، ولی خدا دوست داشت حججی را رو کند... شهید ضرغام هم چنین چیزی داشت.. خدا به شهید ضرغام عزت داد و الان خیلی‌ها از ابوالفضل (شاهرخ ) ضرغام حاجت مےگیرند ؛ 🕊 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
📷کتاب‌زیبای‌شاهرخ‌حرانقلـٰاب‌اسلامے 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنجشنبھ ها بہ یــاد سردارشھیــدحاج‌قاسم‌سلیمانے♥️ 🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🎙حاج‌قاسم‌سلیمانــے : 🔻مقدس ترین افراد در درون جامعه ی ما؛ ماندگارترین چهره ها؛ چهره های شهید ما هستند... ماندگار...! سراسری هم هست . . عشق می ورزند با این عکس و با این نام و با این سیره ؛ این بالاترین نقش را در صدور انقلاب ما داشت و بالاترین نقش را در تطهیر جامعه ی ما داشت و سوق دادن جامعه ی ما به سمت مذهب و انقلابی گرے این دو عنصر مهم یک نیروی انقلابــے ! 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
📸 نمایی از تابلو کاشی کاری منقش به تصویر شهید حاج قاسم سلیمانی بر دیوار یک منزل مسکونی واقع در کرمان ‌🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج‌قاسم‌عزیزما ♥️ 'ببخشید شخصیت روی پامه... ‌🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
✍حاج قاسم سلیمانی: 🔴امکان چنین چیزی هست با دیپلماسی بتوان فلسطین را به فلسطینیان برگرداند؟ اینجا راهی جز مبارزه وجود ندارد؛ راهی جز فداکاری وجود ندارد؛ راهی جز ایثار وجود ندارد؛ اینجا باید ایستاد! 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🔴 تصویرسازی زیبا به مناسبت فرار زندانیان فلسطینی از زندان رژیم صهیونیستی 🔹چند روز پیش ۶ اسیر فلسطینی از زندان فوق امنیتی اسرائیل با حفر تونل فرار کردند........ ‌🔹هرجای منطقه روحیه مقاومت و مبارزه هست نام حاج قاسم مـےدرخشد... ‌🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
سلام‌برشھدا . . . 🕊 که حافظ بیت‌المال بودند نه شریک آن ...🌱 سلام‌برشھدا . . . 🕊 که حامۍ ولایت بودند نه رقیب آن ...❤️ سلام‌برشھدا . . . 🕊 که خدا را حاضروناظر مــےدیدند نه کدخدا را... ‼️ 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
🥀🏴🕊🌹🕊🏴🥀 تا پیش از سفر خیلی پسر شری بود ، همیشه در جیبش بود ، هم داشت... وقتی از سفر برگشت ازش پرسیده بود چه چیزی از خواستی؟! گفته بود یه نگاه به گنبد کردم و یه نگاه به انداختم و گفتم آدمم کنید . سه چهار ماه قبل رفتن به به کلی شد ، بعد از اون همیشه در حال و بود. نمازهایش را اول وقت می خواند . . خودش می گفت نمی دانم چه اتفاقی برایم افتاده که دوست دارم همیشه بخوانم و کنم و در حال باشم ؛ 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
⚘﷽⚘ 🕊سرسجاده ( ) سر تا پاش‌ خاكــے بود... چشم‌هاش‌ سرخ‌ شده‌ بود؛ از سوز سرما ! دو ماه‌ بود نديده‌ بودمش‌ .. ـ حداقل‌ يه‌ دوش‌ بگير، يه‌ غذايي‌ بخور... بعد بخون‌ ! سر سجاده‌ ايستاد. آستين‌هاش‌ را پايين‌ كشيد و گفت‌ «من‌ با عجله‌اومده‌م‌ كه‌ از دست‌ نره‌! كنارش‌ ايستادم‌.... حس‌ مي‌كردم‌ هر آن‌ ممكن‌ است‌ بيفتد زمين‌ ؛ شايداين‌جوري‌ مي‌توانستم‌ نگهش‌ دارم‌ '🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR
📜 ✨ ←هـر وقت خۅاسـٺـۍ چادرتـ رو بزارۍ ڪـنار🥀 از دختر سـہ سـاݪـہ اۍ یـادٺ بـیـار ڪہ بـہ پدرش گفـت :🍁 غصـہ حـجـاب من رو نـخـورۍ بـابـا جـان ؛ ݘـادرم سـوخـتهـ 🔥 اما بـہ سـرم هـسـٺ هـنـۅز… 💔😞 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR