eitaa logo
مرد میدان
125 دنبال‌کننده
13هزار عکس
11.6هزار ویدیو
107 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هوالهادی ما ظِلُ السُلطان را زدیم؛ آقاجان هیچ‌چی نگید که می‌ارزید! روایت فتح اقتدار و مظلومیت/ ۱ 🔰چهارشنبه ۲۵ تیر ۱۴۰۴ به همت همسنگران بسیجی در مدرسه علمیه معصومیه قم اردوی یک روزه‌ای با هدف روایت فتح روزه طراحی و اجرا شد. در این اردو توفیق آشنایی و همراهی بیش از ۴۰ برادر و خواهر هنرمند و فعال فضای مجازی و رسانه‌ای را داشتم. به‌ویژه حضور برخی از رفقای نوجوان فعال و با انگیزه‌ی این عرصه مایه امید مضاعف در این سفر مهم و با برکت بود. با توجه به شرایط و اهداف این سفرِ استثنایی؛ به‌جاست آن را سفر «روایت فتح اقتدار و مظلومیت» بنامیم؛ چرا که در این دفاع مقدس ۱۲ روزه؛ از طرفی و ملت ایران در مقابل نظام پوشالی سلطه متجلی شد و از طرفی ملت ما در مقابل ظالمین آشکار گردید! انشاالله این فتحِ باب مبارکی خواهد بود در امر مهم برای نصرت و پیروزی جبهه حق و تحقق عدالت الهی در کل عالم! 🔺در شروع و افتتاحیه‌ی این اردو از محضر استاد فرزانه حضرت آیت‌الله شیخ‌احمد عابدی بهره بردیم. معظم‌له که خود از مجاهدان وپیشکوسوتان دفاع مقدس است، نکات بسیار مهمی در باب این فتح بزرگ بیان فرمودند و به ابعاد پیروزی کم‌نظیری که محقق شده پرداختند. در ادامه ضمن تذکر به قیاس نابه‌جای این با ابزارهای نابرابر دشمن مستکبر اشاره کردند و با بیان مثالی بسیار جالب این حقیقت را به شیوایی تبیین نمودند.استاد عابدی فرمودند: در روستاهای اطراف نجف‌آبادِ ما خانِ ظالم و زورگویی بود که او را "ظِلُّ السلطان" می‌نامیدند. انسانی ستمگر و ظالم بود و خیلی به مردم ظلم می‌کرد. روزی ظل السلطان با اسب و تفنگش از میان مزارع عبور می‌کرد که یک کشاورز روستایی بستوه آمده از ظلم خود را به او رساند و یک بیل محکم به کمر خان زد و تا او خواست از بالای اسب تفنگش را در بیاورد و آماده شلیک به این روستایی کند؛ او یک بیل دیگر هم به شکم اسبش زد و اسب رَم کرد و ظل السلطان را برد و... فردای آن روز عوامل خان آمدند و ریختن سر این بنده خدا و یک کتک بسیار مفصل به این روستایی بچاره زدند و بعدش هم پاسگاه و دادگاه و پنج سال حبس و... پس از پنج سال؛ این بنده خدا از زندان برگشت و هر کس که به ملاقاتش می‌رفت از سر دلسوزی می‌گفت بیچاره برای یک بیل پنج سال حبس کشیده و...! اما این بنده خدا در واکنش به این حرف مدام می‌گفت: آقاجان هیچ‌چی نگید که این یک بیل خیلی می‌ارزید! و واقعاً هم با رضایت کامل بیان می‌کرد که ارزشش را داشت. چرا که به قول خودش نباید این‌طور حساب کنید که من یک بیل زده‌ام در مقابل این همه کتک و پنج سال حبس، من یک بیل حسابی به ظل السلطان زده‌ام و خیلی بیش از این‌ها می‌ارزید؛ حتی اگر تا آخر عمر زندان می‌ماندم باز هم ارزشش را داشت! در پایان استاد فرمودند ما اسرائیلِ شکست‌ناپذیر را له کردیم و یک چَک دیگر بعد از چَک به آمریکای قلدر و مثلاً ابرقدرت زده‌ایم، واقعاً خیلی می‌ارزید! گرچه فرماندهان و دانشمندان و مردم بی‌گناه ما را شهید کردند اما شکستن بیش از این حرف‌ها می‌ارزد و... ادامه دارد... دانشجوی مشروطی دانشگاه شهادت بهزادزارع