#خاطرات_شهید🌷
🍃به ناصر گفتم شما با این سن کمت می خوای بری جبهه ومملکت رو نجات بدی؟
گفت: من میرم ومملکتم رانجات میدم ....سال های اول جبهه می روم و سال های آخر هم شهید میشم.
گفتم: اگه شهید بشی من چه کار کنم؟
گفت:اگه جواهرات بسیار غیمتی به شمابدن وبعد بخوان پس بگیرن شما بهشون تحویل نمی دی؟
🍃گفتم:بله تحویل میدم.گفت:حالامنم امانتم حالا فکر کن می خوای به صاحبش تحویل بدی،مامان راضی باش به رضای خدا.
سرانجام 30اسفند ماه سال 1366 در عملیات والفجر10 در منطقه عملیاتی دشت خرمال به شهادت رسید
#ﺷﻬﻴﺪﻧﺎﺻﺮ_ﻭﺭاﻣﻴﻨﻲ
#سالروز_ﺷﻬﺎﺩﺕ 🌷
@Sabkeshohada @Sabkeshohada #سربازحاجقاسم
لبیک یامهدی:
🌱شما یک پیغام از طرف امام زمان عليه السلام دارید😍
به انتخاب خودت بزن روی یکی از این دوازده تا لینک و قول بده به حرف آقا امام زمان (عليه السلام ) گوش بدی ❤
اول:🌸 https://digipostal.ir/cnsrsg0
دوم:💐 https://digipostal.ir/c7uj6b7
سوم🌻 https://digipostal.ir/c9dwo5u
چهارم🌹 https://digipostal.ir/cnhjy2j
پنجم🌺 https://digipostal.ir/cq4r1gc
ششم🍁 https://digipostal.ir/c3t9sub
هفتم🌼 https://digipostal.ir/cl8fi0v
هشتم🥀 https://digipostal.ir/cjmvyxy
نهم🍀 https://digipostal.ir/c35uvd9
دهم 🍂 https://digipostal.ir/ctquouh
یازدهم🍃https://digipostal.ir/c0oioy5
دوازدهم🌸 https://digipostal.ir/ceizndn
🌸 برای تعجیل در ظهور آقامون صلوات
#شهیدواقعی
.
اینکہتیریاترکشبہمنوتواصابت
کند
وبمیریمکہشهادتنیست! :)
دشــمنهمباتیروترکشمیمیرد!
.
شهادتآنزمانشهادتاستو
زیباستکہ...
بہتکلیفعملکردهباشیم!
ومزدواجرآنراخداوندتعیینکند
وآنموقعاستکہشهادت،|شهادت|است!
.
#شهیدعلیحسینیکاهکش
#سلام_ودرود_برشهیدان
@SABKESHOHADA @SABKESHOHADA
#سربازحاجقاسم
شلمچه بودیم!
آتش دشمن سنگین بود و همه جا تاریک تاریک. بچه ها همه کُپ کرده بو دند به سینه ی خاکریز. دور شیخ اکبر نشسته بودیم و می گفتیم و می خندیدیم که یکدفعه دو نفر اسلحه بدست از خاکریز اومدند پایین و داد زدند: (( الایرانی! الایرانی!)) و بعد هر چی تیر داشتند ریختند تو آسمون. نگاشون می کردیم که اومدند نزدیک تر داد زدند: ((القم! القم، بپر بالا.)) صالح گفت: ((ایرانیند! بازی درآوردند!)) عراقی با قنداق تفنگ زد به شانه اش و گفت: (( الخفه شو! الید بالا!)) نفس تو گلوهامون گیر کرد. شیخ اکبر گفت: ((نه مثل اینکه راستی راستی عراقی اند.)) خلیلیان گفت: ((صداشون ایرانیه.))
یه نفرشون چندتا تیر شلیک کرد و گفت: ((رُوح! رُوح!)) دیگری گفت: ((اقتلوا کلهم جمیعا.)) خلیلیان گفت: (( بچه ها میخوان شهیدمون کنن.)) و بعد شهادتین رو خوند. دستامون بالا بود که شروع کردند با قنداق تفنگ ما رو زدن و هلمان دادن که ببرندمون طرف عراقیا.
همه گیج و منگ بودیم و نمیدونستیم چیکار کنیم که یهو صدای حاجی اومد که داد زد: (( آقای شهسواری!حجتی! کدوم گوری رفتین؟!)) هنوز حرفش تموم نشده بود که یکس از عراقیا کلاشو برداشت. رو به حاجی کرد و داد زد: (( بله حاجی! بله! ما اینجاییم.)) حاجی گفت: ((اونجا چیکار میکنین؟)) گفت: ((چندتا عراقی مزدور دستگیر کردیم.)) زدن زیر خنده و پا به فرار گذاشتن!
@Sabkeshohada @Sabkeshohada #سربازحاجقاسم
#شهیـدانہ
گاهےیڪنگاهحرام
شهادترابرایکسےکه
لیاقتدارد،سالهاعقبمےاندازد
چهبرسدبهکسےکههنوز
لیاقتشـهـادترانشاننـدادهاست..
شهیدخرازی
#گاهےنگاهےبھخود
@sabkeshohada @Sabkeshohada #سربازحاجقاسم
°•| #تلنگــــر |•°
میدونے ڪے از چــشم خــدا میوفتے؟!
-اون موقــــع ڪه
امــام زمــان (عج)
بــه خــاطر گنــاه تــو ،
ســرشو بنــدازه پــاییــن
ولے تــو انگــار نــه انگــار...
#تلنگرانه
تویکتابِ" سه دقیقه در قیامت "
اومده که:
[.._هر چی من شوخی شوخی انجام دادم،
اینا جدی جدی نوشتن..._]
#مثلاچت_بانامحرم
حواسمون باشھ
دروغ کلید تمام گناهان
مردي از حضرت علي(ع) تقاضا مي کند که او را از يکي از گناهاني که به نظر او مهم است، منع کند. حضرت از مرد مي خواهد که هرگز دروغ نگويد.
مرد از ميخانه اي مي گذرد و تصميم مي گيرد شراب بخورد، اما فوراً با خود مي انديشد که اگر حضرت علي(ع) از او حقيقت را بپرسد نمي تواند دروغ بگويد و از تصميم خود منصرف مي شود.
پس از مدتي مرد هوس زنا مي کند، اما به علت آنکه قسم خورده است دروغ نگويد، از آن گناه نيز صرف نظر مي کند. روزي مرد به ديدن حضرت مي رود و به او مي گويد که تازه متوجه شده که دروغ منشأ تمام گناهان است.
اهمیت این حدیث در کشور ما دوچندان است
@Sabkeshohada @Sabkeshohada #سربازحاجقاسم
منزل اصلی
شبی داخل سنگر دور هم جمع بودیم و محفلی با صفا و معنوی داشتیم. در میان ما پیرمرد مؤمن و متدینی بود که چهره اش، حبیب بن مظاهر را به یاد می آورد. نماز را به امامت او خواندیم.
شب گذشت. فردا صبح حمید رضا گفت: «دیشب خواب دیدم که مرا به باغ سرسبزی با قصری بزرگ و چند طبقه دعوت می کنند. درختان باغ پر از میوه بود و شاخسارهای آن از بسیاری بار، خم شده بودند. من وارد آن قصر زیبا شدم.»
پیرمرد جمع ما که صدای حمید را شنید، خواب را چنین تعبیر کرد: «پسرجان! آقا حمید! پرونده ی اعمال تو کم کم دارد بسته می شود و آن میوه ها و درخت های سرسبز، اعمال تو هستند. تو چند صباحی بیشتر مهمان مانیستی.» آری، حمید فقط چند روز پس از آن خواب میهمان ما بود و در هجدهم فروردین به خانه ی اصلی اش شتافت.
راوی: همرزم شهید حمیدرضا نوبخت
۱۱۸۷ سالگیات مبارک حضرت حجت(عج)
میشود عیدی ما ظهور تو باشد؟
میشود عیدی ما حضور در لشکریان تو باشد؟
میشود عیدی ما حضور تو در بینمان باشد؟
میشود عیدی ما شادی و رضایت تو ازمان باشد؟
میشود عیدی ما لیاقت سربازِ تو بودن باشد؟
میشود ؟ . . . .
@sabkeshohada @sabkeshohada #سربازحاجقاسم
🌟 #کلام_رهبر | #پیام_فرمانده
🔻 شاید در تاریخ بشر کمتر دوره ای اتّفاق افتاده باشد که آحاد بشری، به قدر امروز احساس نیاز به یک منجی داشته باشند، احساس نیاز به مهدی، احساس نیاز به یک دست قدرت الهی، احساس نیاز به یک امامت معصوم......
١٣٩٩/٠١/٢١
@sabkeshohada
@sabkeshohada #سربازحاجقاسم