eitaa logo
سبک شهدا
1.3هزار دنبال‌کننده
15.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
66 فایل
کپی بدون لینک همراه دعای عاقبت بخیری = حلال☆ کارهای فرهنگی‌وجهادی: @sabkeshohada2 <تاریخ تاسیس : <۱۳۹۸/۹/۲۴ تقدیم به ساحت مقدس حضرت مادر(س)
مشاهده در ایتا
دانلود
 🌷 🌵 خرداد سال 1366 به دنیا آمد اصالتا اهل  اما ساکن شهر  در استان  بود. 🌵او یکی از  ایرانی است که چندی پیش داوطلبانه برای دفاع از حریم اهل بیت (ع)از طریق سپاه به عنوان مستشار نظامی عازم  شد. 🌵بافنده با نام جهادی علی رضا امینی در لشگر  حضور یافت. 🌵او یکی از مداحان اهل بیت(ع) بود که در مراسم یادبود همرزمان شهیدش مداحی می‌کرد. 🌵وی بعد از مدتی جهاد در سوم اردیبهشت ماه 1396 توسط تروریست‌های تکفیری  در سن 30 سالگی در منطقه(ریف حماء) بر اثر انفجار مین به  رسید😭.   در گلزار شهدای رفسنجان قرار دارد. از او یک دختر به نام فاطمه به یادگار ماند. یادش تا ابد جاودانه باد.  🍃 💐:  من، چون کارمند بودم، «حامد» مسئولیت «فاطمه» را شب‌ها به عهده می‌گرفت و شیر خشک درست می‌کرد، «فاطمه» را‌ تر و خشک می‌کرد و هرگز نمی‌گذاشت من از خواب بیدار شوم و کار‌های بچه را انجام دهم. @SABKESHOHADA @SABKESHOHADA
سبک شهدا
پدر و پسر شهید مدافع حرم شدند...❤️ شهیدان مدافع حرم و ۱۳۹۴/۱/۳۱ اهمیت به قرآن و خوش خلقی شهید رسول جعفری باباخیلی به نمازوقرآن خوندن واحترام گذاشتن ما به بزرگترهااهمیت میداد ☝️ من ومهدی سه چهارسالی باهم تفاوت سنی داریم اون موقع هایادمه ده سالم بودبابا صبحها بعد از نماز منو داداش مهدی ( شهید) روصدامیکردبرای نماز وقتی نمازمیخوندیم میگفت بیاید باهم قرآن بخونیم چون بابا قرآن روخیلی خوب وبا صوت زیبا میخوند به ماهم یادمیداد منو داداش مهدی قرآن خوندن رو ازبابا یاد گرفتیم به طوری که توی مدرسه نمره ی قرآن ماازهمه بهتربود، همیشه صبحا بعداز نماز دو یاسه صفحه قرآن میخوندیم 👌 بابا بود و بیشتر مواقع سال مشغول کاربود ولی حتی یک روز از حال ما بی خبر نمی موند بابا خیلی خوش خنده و مهربون بود هم باباهم داداش مهدی توی رفتارشون خیلی بامحبت بودن دخترعمه ی مامعلول ذهنی وجسمی هست وقتی که داداش مهدی میرفته خونه عمه اول میرفت پیش اون سلام میکردبهش وصورت شونازمیکرد❗️ عمه میگفت اون که متوجه نمیشه بیاپیش مابشین میگفت کی گفته متوجه نمیشه ببین چه قشنگ میخنده همیشه به عمه میگفت جایگاه این دخترمریضت پیش خدابالاترازماهاست سرش دادنزنی ودعواش کنی که خداقهرش میگیره @SABKESHOHADA
اگر برای خداست بگذار گمنام بمانم... شهید علی ناصری چند سالی در افغانستان با گروه طالبان جنگیدند و زمانیکه در سوریه جنگ اغاز شد به محض امدن نام سوریه رنگشان عوض میشد و سراپا گوش میشدند، همیشه مشتاق رفتن به سوریه بودند اما من مخالفت میکردم تا اینکه سال ۱۳۹۴ موفق به رفتن شد 📌دوم فروردین ۹۵ بدلیل مجروحیت به ایران برگشتند اما هرگز اظهار درد نمیکردند .خیلی خود دار بودند . بعدها متوجه شدم که چقدر درد کشنده ای را تحمل میکردند ایشان اهل ریا و خودنمایی نبودند طوریکه از عکس گرفتن در سوریه هم فراری بودند . حتی وقتی بابت مجروحیتشون کارت قرمز رنگی بهشون داده شد اون کارت رو عمدا نیاوردند تا کارشون خالص خالص برای خدا باشد . شب ۲۶ مرداد امسال از من خواست غذایی اماده کنم و با هم به استانه حرم رفتیم اون شب اونقدر شادو سرحال بودند که مجروحیتشان ازخاطرم رفت . تا حرم فاطمه کوچولو رو بغل کرده بودند و اخ هم نمیگفتند، صبح فردای اون شب برای تامین زندگی عزم کردن که بروند کاشی کاری ، من بخاطراینکه همیشه و مدام حرف از رفتن میزدن از ایشون دلخور بودم ‌. شهید موقع رفتن گفتن : زهرا خداحافظ.... خیلی آروم جوابشون رو دادم دوباره برگشت و گفت زهرا با توام خداحافظ نمیدونستم که بار آخره که خداحافظی میکنند موقع کار ناگهان دوبارن حالشون بد میشه و به شهادت میرسند اکنون هر هفته به خوابم میان شاد و خندان و من موندم با حسرت و آرزوی یک لحظه دیدنش... https://eitaa.com/joinchat/2197618720C6e328081dc
شهید مدافع حرم " "/ نوجوان اما مرد شهادت… فرزند خانواده بود. سنش به بیست نمی‌رسید اما آنقدر بزرگ‌منشانه رفتار می‌کرد که همه حسابش را از هم سن و سالانش جدا می‌دانستند. اهل کمک به بود. کمک کردن را نه از روی اجبار بلکه با لذت و انجام می‌داد. @sabkeshohada @sabkeshohada
یڪ جواڹ با هزار شور و شعور روز آخر ولے " زهیر " شده زیر تابوت ، مادرش میگفت : پسرم عاقبت بخیر شده... شهید از لشکر پرافتخار @sabkeshohada @sabkeshohada
عبدالرحمن ۱۳ سال بیشتر نداشت، اما با همین سن کمش نیروی داعش شده بود.😥 چند روزی بود که توسط رزمندگان اسیر شده بود. در این چند روز، چند تا از بچه ها جیره لباسشان را به او داده بودند. کنارش هم تعدادی کلوچه و تنقلات بود که بچه ها برایش گرفته بودند.😊 بچه ها زبان او را نمی‌دانستند، ولی با توجه به سن کمش با او مهربان تر از باقی اسرا بودند. محبت بچه ها و آنچه که از واقعیت دید، باعث شد تصمیم بگیرد با داعش بجنگد، داعشی که با دروغ دوستانش را کافر و بی نماز به او معرفی کرده بود.😔 شب تقاضای آب کرد و گفت می‌خواهم غسل کنم. صبح روز اربعین مانند دیگران نماز صبح خواند و همراه بچه‌ها به عملیات رفت. می‌گفتند پرچم را به دوش گرفته بود و یک لحظه هم زمین نمی‌گذاشت. عبدالرحمن که دیگر از بچه ها خواسته بود صدایش کنند، در روز اربعین شربت را نوشید و به آرزویش رسید💔. @sabkeshohada @sabkeshohada