🔴 #اذان_بیوقت
💠 یه روز عصر که پشت موتور نشسته بود و میرفت رسید به چراغ قرمز. ترمز زد و ایستاد یه نگاه به دور و برش کرد و رفت بالای موتور و #فریاد زد:
الله اکبر و الله اکــــبر ...نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب. اشهد ان لا اله الا الله ...
خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن. من رفتم سراغش بهش گفتم: چطور شد؟ یه نگاهی به من انداخت و گفت: "مگه متوجه نشدی پشت چراغ قرمز یه ماشین #عروس بود که عروس توش بیحجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره #گناه میشه به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه دیدم این بهترین کاره !"همین.
@SabkeShohada
🔴خاطرهای از شهید #مجیدزینالدین
@SabkeShohada
🔴 #اذان_بیوقت
💠 یه روز عصر که پشت موتور نشسته بود و میرفت رسید به چراغ قرمز. ترمز زد و ایستاد یه نگاه به دور و برش کرد و رفت بالای موتور و #فریاد زد:
الله اکبر و الله اکــــبر ...نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب. اشهد ان لا اله الا الله ...
خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن. من رفتم سراغش بهش گفتم: چطور شد؟ یه نگاهی به من انداخت و گفت: "مگه متوجه نشدی پشت چراغ قرمز یه ماشین #عروس بود که عروس توش بیحجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره #گناه میشه به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه دیدم این بهترین کاره !"همین.
@SabkeShohada
🔴خاطرهای از شهید #مجیدزینالدین
@SabkeShohada
🔴 #اذان_بیوقت
💠 یه روز عصر که پشت موتور نشسته بود و میرفت رسید به چراغ قرمز. ترمز زد و ایستاد یه نگاه به دور و برش کرد و رفت بالای موتور و #فریاد زد:
الله اکبر و الله اکــــبر ...نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب. اشهد ان لا اله الا الله ...
خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن. من رفتم سراغش بهش گفتم: چطور شد؟ یه نگاهی به من انداخت و گفت: "مگه متوجه نشدی پشت چراغ قرمز یه ماشین #عروس بود که عروس توش بیحجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره #گناه میشه به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه دیدم این بهترین کاره !"همین.
@SabkeShohada
🔴خاطرهای از شهید #مجیدزینالدین
@SabkeShohada
🔴 #اذان_بیوقت
💠 یه روز عصر که پشت موتور نشسته بود و میرفت رسید به چراغ قرمز. ترمز زد و ایستاد یه نگاه به دور و برش کرد و رفت بالای موتور و #فریاد زد:
الله اکبر و الله اکــــبر ...نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب. اشهد ان لا اله الا الله ...
خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن. من رفتم سراغش بهش گفتم: چطور شد؟ یه نگاهی به من انداخت و گفت: "مگه متوجه نشدی پشت چراغ قرمز یه ماشین #عروس بود که عروس توش بیحجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره #گناه میشه به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه دیدم این بهترین کاره !"همین.
@SabkeShohada
🔴خاطرهای از شهید #مجیدزینالدین
@SabkeShohada
از #خصایص شهید سعیدی نحوه اخلاق و رفتار او در محیط کاریش بود ، وجودش برای همکاران مایه دلگرمی و خلا او بشدت #نمایان و مایه دلتنگی ،هر جا بود ، آنجا صفا ، #صمیمیت ، یکرنگی ، عشق و مهر و وفا موج می زد ، در کلامش بوی صداقت بمشام می رسید
و در نگاهش آرامش و سکون #فریاد می کشید ، در حفاظت از بیت المال زبانزد بود و از انقلاب سهمی برای خود قائل نشد✖ ، #لباسش 👕معمولا پیراهنی سفید و شلواری ساده و پارچه ای که همواره زینت اندامش بود روزی هم که خداحافظی کرد و رفت سبکبار بود و آسوده دل و روزی هم که پر کشید تیز پرواز بود و مطمئن
راوی : سرهنگ پاسدار عباس لیراوی
شهید_محمد_جعفر_سعیدی
@sabkeshohada @sabkeshohada
#سربازحاجقاسم
از #خصایص شهید سعیدی نحوه اخلاق و رفتار او در محیط کاریش بود ، وجودش برای همکاران مایه دلگرمی و خلا او بشدت #نمایان و مایه دلتنگی ،هر جا بود ، آنجا صفا ، #صمیمیت ، یکرنگی ، عشق و مهر و وفا موج می زد ، در کلامش بوی صداقت بمشام می رسید
و در نگاهش آرامش و سکون #فریاد می کشید ، در حفاظت از بیت المال زبانزد بود و از انقلاب سهمی برای خود قائل نشد✖ ، #لباسش 👕معمولا پیراهنی سفید و شلواری ساده و پارچه ای که همواره زینت اندامش بود روزی هم که خداحافظی کرد و رفت سبکبار بود و آسوده دل و روزی هم که پر کشید تیز پرواز بود و مطمئن
راوی : سرهنگ پاسدار عباس لیراوی
شهید_محمد_جعفر_سعیدی
@sabkeshohada @sabkeshohada
#سربازحاجقاسم