میخواهم بارها برات حرف بزنم اما اشکهایم امانم را بریدهاند...🥀😭
تو از کدام دسته از فرشتگانی که واقعاً دلها را با خود میبری...
درست مثل
🌸🌺قصههای دلبری...🌺🌸
تو همانی که تازه شناختمت ...
اما انگار سالهایی را با تو گذراندهام و چه روزهایی که کسی پشت من نبود...
اما کسی را کنار خود حس میکردم شاید بعد از خدا اون تو بودی و نگاهت که حال دلم رو خوب میکردی...
گاهی هم بیخود #دلتنگ میشدم
و گریه کنان نگاهم را به آسمان میدوختم...😭
شاید تو همان بودی که سرم را بالا میگرفتی
و دلم را آرام میکردی...😍❤️
#جایی_نوشته_بود
#قصه_های_دلبری
#دلبرانه #یادت_باشد
#شهید_محمدحسین_محمد_خانی
#عاشقانه_های_مذهبی
#کتاب_بخوانیم #کتاب_هدیه_بدهیم
#در_خانه_بمانیم
@SABKESHOHADA @SABKESHOHADA
☘️برگی از کتاب #عهد_کمیل:
آقاکمیل به قدری از اخلاق، غیرت، و تقوا برخوردار بود که شاید اگر به #شهادت نمیرسید، شناخته نمیشد و هیچکس از آن همه محاسن اخلاقی او با خبر نمیشد. موقع خواستگاری از من پرسید:
«ممکنه من یه روزی به #شهادت برسم. شما با این موضوع مخالفت ندارید؟ می تونید باهاش کنار بیاید؟»
من چیزی نگفتم، فقط نگاهش کردم. دوباره پرسید و من گفتم نه مخالفتی ندارم.
چه میتوانستم بگويم؟! او خودش بارها از همه ما میخواست و سفارش میکرد که برای شهادتش #دعا کنند.
میگفت در قنوت نمازشان، #دعای_فرج بخوانند و شهادت او را از خدا بخواهند.
چون اعتقاد و #ایمان داشت و میگفت هرکس در نمازش دعای فرج بخواند، دعایش #مستجاب میشود.
#شهید_کمیل در مصاحبه به جا مانده از خودش میگوید:
«گرچه به کمتر از شهادت راضی نیستم، ولی از خدا میخواهم که اگر شهید نشدم، اجر شهید را به من بدهد».
ایشان پس از آن که #سپاه_پاسداران تصمیم میگیرد تا آخرین وجب از #خاک_کشور را از دست گروهک تروریستی « #پژاک» خارج کند، داوطلبانه عازم #جبهههای_غرب کشور شد تا این که در آخرین عملیات #پیروزمندانه سپاه که منجر به بیرون راندن پژاک از #مرزهای_ایران_اسلامی شد، در تاریخ ۱۳ شهریور ۱۳۹۰ به همراه چند تن از هم زمان خود در ارتفاعات #جاسوسان_کردستان، شربت شيرين شهادت را نوشيد.
@SABKESHOHADA
#برش_کتاب #معرفی_کتاب
#عهد_کمیل #شهید_کمیل_صفری_تبار
#کتاب_بخوانیم #کتاب_هدیه_بدهیم
@SABKESHOHADA
🔖 قسمتی از کتاب
🔻زندگی #حسین سراسر معنوی بود. به عبادت اهمیت فراوانی میداد و هیچ چیز مانع ارتباطش با خدا نمیشد.
🔹یک شب در منطقه #مهران، من و محمد حسین و یکی دیگر از بچهها به نام سیدمحمود، برای شناسایی رفته بودیم.
سیدمحمد جلو رفت و من و محمد حسین منتظرش بودیم.
🔸سید حدود دو ساعت دیر کرد. در این فاصله محمدحسین به گوشهای رفت و سرگرم #نماز و #عبادت شد.
👌🏻این حالت او خیلی برایم عجیب بود که هیچ وقت، حتی در منطقه خطر نیز از عبادت و راز و نیاز با #خدا غافل نمیشد.
⏪ رفتار و کردار او به گونهای بود ک لحظه به لحظه زندگیاش و جزء جزء به حرکاتش انسان را به یاد خدا میانداخت.
#حسین_پسر_غلامحسین
#راز_و_نیاز #شهادت
#کتاب_بخوانیم #برش_کتاب
#کتاب_هدیه_بدهیم
@SABKESHOHADA
@SABKESHOHADA
🍂 برشی از کتاب #عارفانه
🌺یادم هست وقتی در خانه غذای خیلی خوب و #مفصلی درست می کردیم و همه آماده خوردن می شدیم ؛ احمد جلو نمی آمد!😳
می گفت:توی این محل خیلی از مردم اصلا نمی توانند چنین غذایی تهیه کنند.
مردم برای تهیه #غذای_معمولی دچار مشکل هستند حالا ما.....😞
برای همین اگر سر سفره می امد با #اکراه غذا می خورد.
برای بچه ای در سن #دبستان این حرف ها خیلی زود بود.🌹
@saBKESHOHADA
#معرفی_کتاب
#عارفانه
#شهید_احمدعلی_نیری
#کتاب_بخوانیم
#کتاب_هدیه_بدهیم