#خاطرات_شهدا
🌺🌺 خنگ نشی برگردی به دنیا ... برو... برو...
خط شلوغ شده بود. عراق خط را به آتش بسته بود. یک بسیجی از سنگر اصفهانی ها بیرون آمد. تا بیرون آمد، ترکش خورد.
آتش سنگین بود. کسی به سمتش نمیرفت.از این سمت من و حاج مجید و از سمت اصفهانی ها #حاج_حسین_خرازی به سمت بسیجی دویدیم.
حاج حسین با آن دست نصف اش و دست دیگرش سر بسیجی را بلند کرد. سر بسیجی را روی نیمه دستش گذاشت و با دست دیگرش صورت او را نوازش می کرد.
این صحنه عین روز جلو چشمانم است...
میگفت:دادا گوش بگیر. من فرمانده ات هستم.من حاج حسین هستم.
برو... نگاه دورو برت نکن... برو.... میگم نگاه نکن، برو...
ناگهان بسیجی سرش به سمتی خم شد و شهید شد.
مدتها بعد حاجی را دیدم گفتم: حقیقتش من چیزی تو دلم هست میخواهم از شما بپرسم.باید خودتان برایم بگویید.
جریان شهادت آن بسیجی را گفتم.
در لحظه یک گلوله اشک از چشم حاج حسین سُر خورد و پائین آمد.گفت:من خودم این صحنه برایم پیش آمد.
روزی که دستم قطع شد.بالا رفتم؛احساس می کردم دارم به سمت یک معبر نور می روم.
یکی از من پرسید حاج حسین لشکرت را چی کار می کنی؟
تا نگاه پشت سرم کردم،پائین افتادم.
به این بسیجی به زبان خودمان میگفتم: خنگ نشی برگردی به دنیا ..
برو... برو...
👆به روایت سردار مجتبی مینایی فرد
📚 منبع: همین نزدیکی!
#سالروز_شهادت_فرمانده_بی_ادعا
#حاج_حسین_خرازی
@SabkeShohada
#بازپنجشنبہو
#یادشهداباصلوات
@sabkeShohada
چند وقت روزه گرفته بود ولی طوری رفتار می کرد که من متوجه نشدم. معلوم نبود سحری می خورد یا نه.
غروب که از سر کار می آمد می گفت: يك کمی نان و پنیر و چایی هست؟
می گفتم: مگه الان وقت شامه!؟
می گفت: نه ولی میخواهم بخورم.
عباس قبل از سن تکلیف، روزه می گرفت.
در قید خوردن نبود.
اگر سر سفره دو سه جور غذا بود فقط یک نوع می خورد.
از بس کناره های نان را می خورد مجبور می شدم پوست های سیب زمینی و پیاز را با آن قاطی کنم تا نخورد.
شهید عباس_صابری
متولد هشتم مهر ۵۱ حین عملیات تفحص پیکر شهدا در منطقه فکه در
پنجم خرداد ۷۵ به شهادت رسید.
مزار ؛بهشت زهرا تهران، قطعه ۴۰
#شهید_حسن_صابری
#شهید_عباس_صابری
#شهید_حسین_صابری
#شهادت
#یادشهداباصلوات
@SABKESHOHADA
برای انچه اعتقاد دارید ،
ایستادگی کنید،
حتی اگر بهایش تنها ایستادن باشد .
-حاجاحمدمتوسلیان
#یادشهداباصلوات
شبتون و عاقبتمون شهدایی🌙
🌹شرطِ ورود در جمعِ شهدا
اخلاص است!
و اگر این شرط را داری ،
چه تفاوتی می کند
نامت چیست و شغلت؟!
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#یادشهداباصلوات
شبمون و عاقبتمون شهدایی
📌 ارباً اربا شدن هیکلی ترین مرد لشگر ۱۷ علی ابن ابی طالب
🔷️ حاج احمد هیکل درشتی داشت. بچه ها سر به سرش می گذاشتند و می گفتند: با این هیکل درشت چطور می خواهی توی قبرهای کوچک گلزار شهدا جا شوی؟!
◇ می خندید و می گفت: همین قبرها هم برای من زیاد است. آرزویش این بود که اربا اربا شود.
◇ وقتی در ابتدای عملیات کربلای پنج، در پشت خاکریز در حال ساخت، مستقر شده بود، گلوله توپی خاکریز را مورد هدف قرار داد.
◇ ترکش های گلوله بالای سینه و پاهایش را برده بود. شده بود یک تکه گوشت له شده. همان که می خواست؛ اربا اربا.
🔻 شهید_حاج_احمد_کریمی فرمانده گردان حضرت معصومه(س) لشگر ۱۷ علی بن ابی طالب قم
#شهید_حاج_احمد_کریمی
#یادشهداباصلوات
شهادت
بہ خون و تیر و ترڪش
نیست...
آن روز ڪہ خدا را
با همہ چیز
و در همہ چیز دیدیم
شهید شده ایم...
#شهیدهفائزهرحیمی
#یادشهداباصلوات
♦️با لباسِ جهاد ؛
هر کاری عبادت است
و چه زیبا روزهایتان
وقفِ خدا بود ...
.
#یادشهداباصلوات
#رزمندگان_لشکر_۲۵_کربلا
#لبخندهایخاکی | #لبخندبزنرزمنده
منشاء پیدایش لوس بازی های جلو دوربین
اولش از جبهه بود😂😍
الحق عجب حالی این جبهه ها دارد👌
#شهیدمحمودباقرےجمعی
#یادشهداباصلوات
🕊• #هادےدلھٰا
عطࢪ هدایتَت
و شوق نگاھَت...
عشق بہ شھادت را
درما مۍپروراند...
#یادشهداباصلوات