eitaa logo
سبک شهدا
1.3هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
2هزار ویدیو
70 فایل
کپی بدون لینک همراه دعای عاقبت بخیری = حلال☆ <تاریخ تاسیس : <۱۳۹۸/۹/۲۴ تقدیم به ساحت مقدس حضرت مادر(س) ارتباط: @majaz57
مشاهده در ایتا
دانلود
قنوتت بوی خدا میداد تو که چادر مادرت زهرا را گرفتی و پر کشیدی دست ما را هم بگیر علمدار😔 @SaBkeShohada
✍شهید حاج قاسم سلیمانی: تیز فهمی بین این دو راه، که راه حق و راه باطل کدام است، خیلی مهم است. [در قضیه سوریه] خیلی‌ها آمدند به آن‌ها گرویدند، خیلی‌ها هم آمدند این طرف و در مقابل آنها ایستادند. در ظاهر، دو طرف دو شعار می‌داد؛ شعار اولی برای حکومت اسلامی بود، حکومت داعش چه بود؟ دولت اسلامی عراق و شام... ما برای مقابله با چه دولتی رفته بودیم. این خیلی فهم می‌خواهد. ۹۷/۹/۲۲ @sABkEShOhada
عَلو‌ی‌‌هیبت ‌و ‌با‌‌‌غیـرت ‌‌و‌‌‌ یوسف‌سیــما چقدر شال بہ ایـن سیــ💚ـد ما مےآید. گویند امام هرعصری پدرمهربان آن امت است. روزمردبه همه ی پدران وآقایان گرامی مبارک😍 @SaBkeShohada ♥️🍃 @SaBkeShohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام بچه ها!!! چیه چرا انقدر نگرانید؟؟؟ مگه ما رو ندارید؟ ما شهدا حسابی هواتونو داریما رفیق باید هوای رفیقشو داشته باشه دیگه... @sabkeshohada توسل به ما معجزه میکنه، امتحانش کنید👌❤️ شهید مصطفی صدرزاده☆ @SabkeShohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖼 |اعمال شب و روز سیزده ماه رجب 🔹شب سیزدهم: بدان‌که مستحب است در هریک از ماه رجب، شعبان و رمضان در شب سیزدهم دو رکعت نماز بگذارند و درهر رکعت یک مرتبه حمد و یس و سوره ملک و توحید بخواند. 🔹روز سیزدهم: اول ایام البیض است و ثواب بسیاری برای روزه این روز و دوروز بعد وارد شده و اگر کسی بخواهد عمل ام داوود بجا اورد باید این روز را روزه بگیرد. و در این روز بنا بر مشهور بعد از سی سال از عام الفیل ولادت باسعادت حضرت امیر علیه السلام در میان کعبه معظمه وارد شده است. @SaBkeShohada @SaBkeShohada
1.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
...♡ به یاد سردار آسمانی ، پدر فرزندان شهدا🌷 سردار دلها دلتنگم 💓 ...♡ ♥️🌸
⃣ جا خوردم احساس کردم لپ هایم گل انداخت یاد سلام علیک یا علی تو انجمن افتادم از اینکه علی هم از دیدن من خوشحال می‌شد هم خنده ام گرفت هرطور بود باید حرف هایم را به علی می‌زدم می‌توانستم در جلسه خواستگاری کسی به ما اجازه حرف زدن نمیدهد دلم را به دریا زده ام از مادرم خواستم که پیش از خواستگاری یک بار علی را ببینم تا حرف هایم را بزنم مادرم بدون اینکه نگاه می‌کند یک لحظه دست از ظرف شستن کشید زیر لب استغفرالله ای گفت و اسکاج اش را با حرص توی کاسه آب و کف رو بود افتاد به جان بشقاب‌ها آب دهانم را قورت دادم و خواستم دوباره بگویم که با اخم های درهم کشیده آب پاکی رو ریخت روی دستم کی جواب برادر هات رو بده خندیدم این جواب به معنای رضایت خودش معصومه از جلو می رفت و من هم به دنبالش دلم شور میزد یک لحظه قیافه عصبانی برادر بزرگم اومد جلوی چشمم از شدت دلشوره ته گلوی تلخ شد ولی چاره ای نداشتم پا تند کردم تا از معصومه جانم سر خیابان ۱۳ آبان علی توی ژیا نش این منتظر من بود تا دیدمش دلم ریخت آب دهانم را قورت دادم رو گرفتم تا سوار شم خواستم بگویم نه که به زور خودم داد توی ماشین با علی خداحافظی کرد قرارمان این نبود گفته بودم خودش هم بیاید ولی لحظه آخر غافلگیرم کرد! هوای ماشین سنگین بود معذب شدن زیر لب سلام کردم و علی در حالی که راه می‌افتاد جواب سلامم را داد یک لحظه از کارم پشیمان شدم اگر برادرهایم دیدنمان خون به پا می کردند جلوی آن خیلی کوچک بود انگار چسبیده بودم به علی نمی‌توانستیم تکان بخورم استرس دستهایم را خشک کرده بود آنقدر چسبیده بودم به در که کم مانده بود از ماشین رفتم بیرون گلویی صاف کردم تا شروع به حرف زدن کنم همه حرفها هم از ذهنم پرید مانده بودم چه بگویم انگار حرفی برای گفتن نداشتم تمرکز کردم و ناگهان سکوت را شکستم: . . . . @SABKESHOHADA @SABKESHOHADA ....