دختر بچه دیدی یا نه…دختر بچه از تاریکی میترسه…دختر بچه از صدای بلند میترسه…دختر بچه همیشه از سفری میترسه که بابا توش نباشه…دختر کوچولو داری؟ وقتی میگه بابا دلم درد میکنه…زمین و زمان و زیر و رو می کنی میگی یه کار کنم دیگه گریه نکنه…دختر بچه امام حسین رو هی به زور می خوابوندنش هی از خواب می پرید…دختر هرجا تو سختی گیر کنه سریع بابا رو صدا میزنه .. مگه مادرش نبود بین در و دیوار هی صدا میزد وا محمدا .. این دخترم هرجا با تازیانه میزن صدا میزد یا ابتا ...رقیه شبیه مادر شدی، یه جوری گریه كرد، یزید ملعون از خواب بیدار شد، نانجیب گفت چه خبره؟ گفتند بچه حسین بیدار شده، بهونه باباش رو گرفته، گفت: خب باباش رو براش ببرید ما بتونیم بخوابیم. وقتی رقیه سر رو بلند كرد، شروع كرد حرف زدن: یا أبتاه ! مَن ذا الذی خضّبك بدمائك؟ محاسنت رو کی خونی کرده یا أبتاه! مَن ذا الذی قطع وریدك؟رگ های گردنت رو كی بریده؟ یاأبتاه! مَن ذَا الَّذي أیتَمَني عَلی صِغَرِ سِنّي؟ کی منو یتیم کرده؟ راوی میگه گفت و گفت... ثمّ إنّها وَضَعَت فَمَها عَلى فَمِهِ الشَّريف لب به لب های بابا گذاشت بَكَت بُكاءاً شديداً شروع كرد های های گریه كردن حَتّي غُشِيَ عَلَيها بچه از حال رفت فَلَمّا حَرَّكُوها وقتی تكونش دادند فَإذا بِها قَد فارَقَت روحُها الدُنيا دیدند بچه از دنیا رفته آی حسین...
چرایی و چگونگی عاشورا.mp3
5.53M
📜 #نشست_های_عاشورایی
🗒 #جلسه_دوم
📋 چرایی و چگونگی عاشورا
🎙#استاد_غلامی
🔗 اشتراک بگذارید 🔗
🔻 ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/127336613C3dff1fb025
سبک زندگی
📜 #نشست_های_عاشورایی 🗒 #جلسه_دوم 📋 چرایی و چگونگی عاشورا 🎙#استاد_غلامی 🔗 اشتراک بگذارید 🔗 🔻 ادا
تفاوت چرایی و چگونگی عاشورا؟
مودت، ولایت و اطاعت
انحصار و تحریف عاشورا
هدف شناسی عاشورا.mp3
4.93M
📜 #نشست_های_عاشورایی
🗒 #جلسه_سوم
📋 هدف شناسی عاشورا
🎙#استاد_غلامی
🔗 اشتراک بگذارید 🔗
🔻 ادامه دارد...
https://eitaa.com/joinchat/127336613C3dff1fb025
سبک زندگی
📜 #نشست_های_عاشورایی 🗒 #جلسه_سوم 📋 هدف شناسی عاشورا 🎙#استاد_غلامی 🔗 اشتراک بگذارید 🔗 🔻 ادامه دا
اهداف؛
حماسی
عارفانه
سیاسی
حُر دشمنِ به ظاهر،الان مقابل امام ایستاده، تا اسمِ مادرش رو آورد و فرمود ثَکَلَتْکَ اُمُّکَ مادرت به عزات بشینه و گریه کنه، دیدن حُر سرش رو انداخت پایین،عرق شرم پیشانیش رو گرفت،احترام کرد،گفت:مادرت زهراست،من جرأت ندارم حرف بزنم….
دشمن شنید اسمِ مادرِ امام رو احترام کرد،ای نامرد مردمِ مدینه،دید فاطمه پشتِ دَرِ،دید صدای فاطمه پشت در میاد،حُر به نام مادر امام احترام کرد،اما نانجیب گفت اومدم برگردم،یاد علی افتادم،چنان لگدی به در زدم،صدای شکستن استخوان هاشو شنیدم….
کسی نگه:من گنهکارم،شیطون اولین کاری که میکنه،جوری تو دلت رو خالی میکنه،هی به خودت میگی: ما که آب از سرمون گذشته….حُر با اون گناهی که مرتکب شد،گناه بالاتر از این،راه حسین رو ببندی،گناه بالاتر از این دلِ زینب رو بشکنی… اما یه لحظه برگشت،یه لحظه تصمیم گرفت،یه لحظه به خودش اومد،بعد این خانواده هم عجیب خانواده ای هستن،یه لحظه اومد خدمت آقا “هَل لی مِن توبه؟” آیا من اجازه دارم توبه کنم؟ حضرت اصلاً گذشته اش رو یادش نیاورد،نگفت:تو!حالا اومدی توبه کنی؟… حضرت فرمود:” اِرفَع رأسَک”سرت رو بالا بیار…
حُر برگشت،چه برگشتنی، گفت:آقا! من اولین نفری بودم که راه رو بستم،میخوام اولین نفری باشم که جونم رو برات فدا می کنم،لَه لَه میزد برا شهادت،رفت میدان،خودش رفت،نوشتن:پسرش هم رفت،غلامش هم رفت،حق رو اَدا کرد،وقتی افتاد رو زمین،حُر یه لحظه به خودش نهیب زد..گفت:حُر! منتظر حسین نباش،حبیب باید منتظر حسین باشه،زهیر باید منتظر حسین باشه،تو همین که بهت اجازه داد جونت رو فدا کنی برات بسه،منتظر نباش،نوشتن فرق حُر شکافته شده بود،خون رو چشماش رو گرفته بود،یه مرتبه دید یه دست مهربون سرش رو از رو خاک برداشت،خون رو از چشماش پاک کرد،چشمش رو باز کرد دید آقاش حسینِ…کیا آرزو دارن موقع جون دادن آقاشون رو ببینن؟
اما امان از اون لحظه ای که خودش افتاد رو خاک،هنوز داشت نفس می کشید، “و الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه” ……دستت رو بیار بالا،”یا حسین….”