eitaa logo
صادقیه اردکان
1.8هزار دنبال‌کننده
10.6هزار عکس
2.8هزار ویدیو
14 فایل
"صادقیه اردکان" (مردمی) "مراسم هفتگی چهارشنبه شبها" خیابان امام رضا (ع) - بیت‌الاحزان تلفن 32252545 حمایت مالی کارت 5041727010083432 اَدمین @admin_sadeghieh_ardakan لینک مستقیم کانال https://eitaa.com/joinchat/1690304513C50d0c1cf31
مشاهده در ایتا
دانلود
آرام آرام جزوه را ورق می زدم و به صفحاتش نگاه می کردم. چقد تمیزو مرتب نوشته بود، از یک پسر کمی بعید بود. این یعنی بچه درس خون است... بارها سر کلاس حواسم راباکارهایش پرت می کرد. شخصیتش برایم جالب بود. جالبی بود. فقط از آن بُعد شخصییتش که با دخترا راحت شوخی می کرد بدم می آمد، اولش از این که با ساراو دیگران خیلی راحت بود حرص می خوردم. ولی بعد دلم را تنبیهه کردم که دیگر حق ندارد نگاهش کند اینجوری حساسیتم هم نسبت به او کمتر میشد. امان از این دل، امان ازدلی که بتواندسوارت شود، جوری با تبحرسواری می گیرد که اصلا متوجه نمیشوی درحال سواری دادن هستی. خداروشکرخوب توانسته بودم ازگُرده ام پایین بکشمش وراحت زندگی می کردم که این سارا خدا بگویم چه بلایی سرش بیاوردجزوه اش را به من داد، بدون این که بگویدمال چه کسی است. ای خدای کلک من، این جوری آدم هارا توی تورت می اندازی؟ تا ببینی چه کارمی کنند. خدایا بدون کمک خودت که من هیج کس نیستم. درس را مرور کردم و مطالب مهم را علامت گذاشتم و بعد به دفتر خودم انتقال دادم. جزوه را گذاشتم توی کیفم تا فردا یادم باشدتحویلش دهم. فکر کردم به او بگویم که کلا من روزهای دوشنبه نمی توانم بیایم واو سه شنبه ی هر هفته جزوه اش را برایم بیاورد، در عوض من هم مطالب مهم را برایش مشخص می کنم که مختصرتر بخواند. ولی بعدلبم راگازگرفتم وباخودم گفتم: –این جوروقتهاچه فکرهایی به سرم میزند، وقتی من افکاراورا قبول ندارم پس بهتراست که رفتارم کنترل شده باشد، البته نمی توانم همه ی دوشنبه ها را نروم، چون با استاد که صحبت کردم گفت حداقل چند جلسه رابایدحاضرباشم. استاد خوبیست وقتی برایش توضیح دادم که باید از یک بچه مراقبت کنم قبول کرد. ✍ 👇 @sadeghieh_ardakan