بانگِ خوش فطریۀ امسال دمیده است
در سینه هلال مهِ شوّال دمیده است
عــــــید برکات است و مواعــــــید الهی
صبحی است که بر دفتر افعال دمیده است
فصلی دگر از مژدۀ عشق است زمین را
از خیر محوّل که بر احوال دمیده است
باری رمضانی دگر از دست شد و عید
بی فیض رخ کعبۀ آمال دمیده است
ذکر خوش آیات سحر رفت و دوباره
گنغمه ای از غربت انزال دمیده است
قـــــرآن شده تنها و دگر باره نوایی
باز از غم تنها شدنِ آل دمیده است
ای کاش ببینیم که در سایۀ فطری
بر مسجدُالأقصیٰ دَمِ اقبال دمیده است
آوای أناالمهدی عج از آن وادیِ احساس
در شش جهتِ خلق به اجلال دمیده است
این نغمه به دلداری اولاد محمّد ص
تا قتلگه و خیمه و گودال دمیده است
مجتبی تاجیک «ساده»
خدایا کی، شب ظلمت سر آید
بهـــار شــــیعیان از در ، در آید
که عید فطـــر بانگ مٰا هَـــدٰانٰا
میان مســــــجدُالأقصیٰ بر آید
#مجتبی تاجیک «ساده»
فـــــطر آمده با فــــیض نزول برکات
عید رمــضان است و حساب حَسَنات
تا عیدی شیعه بشود صبح ظـــــهور
بر قامت دلربای مهدی عج صـــلوات
التماس دعا. به حرمت عید فطر حلال بفرمایید.
#مجتبی تاجیک «ساده»
فتواســـت ز هر مـــرجع با حکمت آگاه
فطریه به دیوانه روا نیست در این ماه
پس گــــردن من هم نبود فطریه، زیرا
مجنون حُســــینم ع وَ تَوَکّلتُ عَلَی اللّٰه
#مجتبی تاجیک «ساده»
باشـــد که خـــــدا باز عطایم بنماید
آراســــــــــــته با نـور ولایم بنمـــــــاید
باشد که ز فهرست عناوین دوعالم
خــــاک ره زوّار رضــــــــایم ع بنمـاید
#مجتبی تاجیک «ساده»
آسمان از بدِ احوال بهم می ریزد
ناله از غربتِ این نال بهم می ریزد
عرش یکبار دگر تکیۀ آل اللّٰه است
باز از ماتمِ این آل بهم می ریزد
بسکه برپای شده زلزله در أرض و سماء
معنیِ سورۀ زلزال بهم می ریزد
نه دلِ مهدی زهرا که تمام عالم
بهر این حادثه هر سال بهم می ریزد
آنقدَر بر سر و بر سینه زنَد تا مویش
مثلِ تَحْتُ الْحَنَکِ شال بهم می ریزد
نه دلِ مهدی زهرا که تمام عالم
بهر این حادثه هر سال بهم می ریزد
بسکه این زخم بوَد تازه،تو گویی هرسال
از نو این کعبۀ آمال بهم می ریزد
باز در دینِ حق از شرّ ابوسُفیانها
اینچنین صورت اعمال بهم می ریزد
مُفتیِ شومِ عرب، طالع نحسی است کزآن
پرتوِ روشنِ إقبال بهم می ریزد
سالها هست که با غربت تخریب بقیع
دل ما هشتم شوّال بهم می ریزد
همه ماتم زدۀ خاک بقیعیم و بقیع
خودش از روضۀ گودال بهم می ریزد
روضۀ غربت گودال که از ماتمِ آن
دل غمدیدۀ اطفال بهم می ریزد
#مجتبی تاجیک «ساده»
مدار مذهب خود را وسیع می سازیم
دوباره بیرق حق را رفیع می سـازیم
رواق و گنبد و گلدســـته های زرّینی
میان خاک غــــریب بقیع می سازیم
#مجتبی تاجیک «ساده»
هدایت شده از کلام « ساده »
آسمان از بدِ احوال بهم می ریزد
ناله از غربتِ این نال بهم می ریزد
عرش یکبار دگر تکیۀ آل اللّٰه است
باز از ماتمِ این آل بهم می ریزد
بسکه برپای شده زلزله در أرض و سماء
معنیِ سورۀ زلزال بهم می ریزد
نه دلِ مهدی زهرا که تمام عالم
بهر این حادثه هر سال بهم می ریزد
آنقدَر بر سر و بر سینه زنَد تا مویش
مثلِ تَحْتُ الْحَنَکِ شال بهم می ریزد
نه دلِ مهدی زهرا که تمام عالم
بهر این حادثه هر سال بهم می ریزد
بسکه این زخم بوَد تازه،تو گویی هرسال
از نو این کعبۀ آمال بهم می ریزد
باز در دینِ حق از شرّ ابوسُفیانها
اینچنین صورت اعمال بهم می ریزد
مُفتیِ شومِ عرب، طالع نحسی است کزآن
پرتوِ روشنِ إقبال بهم می ریزد
سالها هست که با غربت تخریب بقیع
دل ما هشتم شوّال بهم می ریزد
همه ماتم زدۀ خاک بقیعیم و بقیع
خودش از روضۀ گودال بهم می ریزد
روضۀ غربت گودال که از ماتمِ آن
دل غمدیدۀ اطفال بهم می ریزد
#مجتبی تاجیک «ساده»
تشنه ميميرم رفيقان در بيابان حسين
تا شود نزديك تر جان من و جان حسين
بعد مرگم روي خاكم تكيه اي بر پا كنيد
تا بمانم خاك پاي خاكساران حسين
با گدايان كاسه بر دست آمدم بر آستان
چونكه بر هفت آسمان باريده باران حسين
يوسف از چاه امتحانش را به زندان برد و رفت
ماند اما در زمانه زخم عريان حسين
بارالهي جان آن والاترين قرباني ات
من كه سهلم يك جهان عاشق به قربان حسين
عين آزادي است رنجيري كه بر گردن زدم
دلخوشم عمري بمانم بر سر خوان حسين
بر در نامردها هرگز نمي گردد اجير
هركسي در زندگاني خورده از نان حسين
سيب بي تقصير بود آدم به دنيا آمده
تا بهشتش را بيابد روي دامان حسين
شاعر: استاد و برادر گرانقدرم
زنده یاد غلامرضا سلیمانی
شکر می گویم و می خوانم از این نعمت والا
ز عطا و کرم حَیّ تَعٰالیٰ
که زده بر دل من مُهر تَوَلّیٰ و تَبَرّیٰ
پدرم خادم و شد مادر من
خادمهٔ حضرت زهرا س
پسرم سینه زن و
همسرم و دختر من
گریه کن زینب کبریٰ
ما نمک خوردهٔ عشقیم سر سفرهٔ طاها ص
نانمان می رسد از برکت مولا ع
پدر و مادر و فرزندانم
نسل در نسل همه نوکر این درگاهیم
خانه زادیم و نمک پرورده
سائل درگه ثاراللّٰهیم
این کرمخانهٔ عشق است و در آن
نوکری پیشهٔ اجدادی ماست
این همان إرث خدادادی ماست
که ز میلاد همه
کام با تربت أعلای حرم می گیریم
رزق از باب کرم می گیریم
روضه خوانیم و مدام
نوحه دم می گیریم
حاجت از بیرق و از شال علم
قوّت از گریه به دستان قلم می گیریم
من اگر مؤمن، اگر پاک، اگر گمراهم
هستی ام هست همین توشهٔ اشک و آهم
عاشقم، عاشق این مکتب و این درگاهم
دست من خالی و پرونده سیاهم
امّا
فخرم این است ، ستایشگر آلُاللّٰهَم ع
سالها سوخته ام
من که با هُرم تب روضه برأفرخته ام
عشق را بر در این میکده آموخته ام
نه زر اندوخته ام
نه به جز مِهر علی آیه ای آموخته ام
چون به هنگام حساب
چشم بر رحمت اولاد نبی ص دوخته ام
و امیدم همه این است که هنگام ممات
ز کرم، حضرت أرباب
إشارت به سرِ پنجه کند
نای من نالهٔ روضه به همین لهجه کند
بر سرم مادر سادات س قدم رنجه کند
و بگوید به ملائک به عتاب
که از این بنده نگیرید جواب
به یقین نوکر هر درگه را
هست بر ضمّهٔ أرباب، حساب
و بخیزم از جای
بار دیگر گریه، بار دیگر روضه
ناله آرم از دل
ای همه کار و کس من به فدای تو و زخم جگرت مادر جان
باز هم مرحمتی کن به غلام قمرت
مادرجان...
#مجتبی تاجیک «ساده»